سمیه رفیقی؛ ذوالفقار همتی
چکیده
بیتردید مسئله انسان و شناخت ماهیت او از دغدغههای اصلی کانت محسوب میشود. این دغدغه، پیش از آنکه کانت نگارش فلسفه انتقادی خود را شروع کند، او را به تحقیق در موضوعات مرتبط با ماهیت انسان سوق داد و سرانجام باعث شد تا او انسانشناسی را پاسخگوی سؤالات اصلی فلسفه در نظر بگیرد. کانت میان دو نوع پژوهش در باب ماهیت انسان تمایز ...
بیشتر
بیتردید مسئله انسان و شناخت ماهیت او از دغدغههای اصلی کانت محسوب میشود. این دغدغه، پیش از آنکه کانت نگارش فلسفه انتقادی خود را شروع کند، او را به تحقیق در موضوعات مرتبط با ماهیت انسان سوق داد و سرانجام باعث شد تا او انسانشناسی را پاسخگوی سؤالات اصلی فلسفه در نظر بگیرد. کانت میان دو نوع پژوهش در باب ماهیت انسان تمایز قائل میشود: پژوهش پراگماتیکی که در «انسانشناسی از منظر پراگماتیکی» خود درباره آن صحبت میکند و پژوهش استعلایی که با عنوان «انسانشناسی استعلایی» از آن یاد میکند؛ اصطلاحی که آن را در هیچکدام از آثار خود توضیح نداده است، اما منظور کانت از این اصطلاح چیست و ذیل این مفهوم درباره انسان چه میگوید؟ در این مقاله درصدد هستیم تا با بررسی دو وجه این اصطلاح، یعنی انسانشناسی و استعلایی، نهتنها منظور کانت از این اصطلاح را تبیین کنیم، بلکه تعریفی که از این طریق، از انسان به دست میآید، روشن نماییم. این مطالعه نشان میدهد که کانت در ذیل انسانشناسی استعلایی با استفاده از پژوهش استعلایی، قوای ذهنی انسان را به نحو پیشینی بررسی کرده و میکوشد تا او را از درون بشناسد. بر این اساس، از منظر او اولاً، انسان چیزی جز مبدأ قوانین طبیعت نیست و آنچه میتواند بشناسد، قوانین بنیادین طبیعت است. ثانیاً، آنچه باید انجام دهد، تبعیت از قانون اخلاق است که توسط عقل خودش بر او تحمیل میشود و درنهایت آنچه میتواند بدان امید داشته باشد جز این نیست که میتواند از طریق قانون اخلاقی اهداف خود را در جهان طبیعی تحقق بخشد و آن را به جهان اخلاقی تبدیل کند.
فلسفه
حسین قسامی؛ محمد اصغری
چکیده
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده ...
بیشتر
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده را مطرح مینماید. اگرچه رأی ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقعشده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرائتهای تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقالهی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار میدهد. به اعتقاد این پژوهش تأکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یکسو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابۀ هستندۀ زبانمند از سوی دیگر، میتواند ما را بهسوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یکسره متفاوتاند و نه کاملاً متشابه. این دو مفهوم میتوانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد بهوضوح به چشم میآید. ذات انسانی چیزی نیست مگر همصدایی خرد و زبان.
رقیه مظاهری؛ شهین اعوانی
چکیده
از منظر کانت، آزادی بهعنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانونگذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا مینهد. در فلسفة کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان بهعنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمیشود. قانون اخلاقی از آن ...
بیشتر
از منظر کانت، آزادی بهعنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانونگذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا مینهد. در فلسفة کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان بهعنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمیشود. قانون اخلاقی از آن نظر که آزادی است انسان را از قلمرو طبیعت تعالی میبخشد و به او ارزش و شأنی میدهد که بر پایه آزادی و خودقانونگذاری است. انسان اخلاقی برای جهان ارزش میآفریند و همو غایت خلقت است. واسطة ارتباط انسان بهعنوان موجودی اخلاقی و غایت نهایی طبیعت، مفهوم آزادی است. آزادی امری عینی و موضوع شناسایی نیست، زیرا مفهوم آزادی به جهان معقول ارتباط دارد و در رفتار و منش انسان واقعیت مییابد. در مملکت غایات کانت، هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. آنچه دارای قیمت است، میتواند مورد دادوستد و معامله قرار گیرد ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و بههیچعنوان معادلی ندارد که معاوضه شود، «کرامت» است. انسانیّت انسان تا جایی که به داشتن اخلاق تواناست، تنها موجودی است که «کرامت» دارد. مقاله بر محور دیدگاه کانت دربارة "مناسبات کرامت و آزادی انسان " و با روش استنتاجی نوشته شده است.
سید محمد علی دیباجی؛ مصطفی عابدی
چکیده
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر ...
بیشتر
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر حکمت اشراق به تحلیل جهان وطنی سهروردی میپردازدیم. با توجه به اینکه سهروردی از یک سو در هستیشناسی خود از نظام نوری استفاده میکند و از سوی دیگر واژههایی مرتبط با مقولة وطن مانند شرق و غرب را به کار میبرد؛ هستیشناسیاش با مقولۀ وطن و به واسطۀ آن جهانوطنی پیوند مییابد. بر این اساس در اندیشۀ سهروردی نه تنها وطن همسان با هستی است بلکه باید گفت عین هستی به شمار میرود و پهنای وطن به گسترۀ هستی امتداد مییابد. دراندیشۀ جهان وطنی سهروردی، چون انسانها متعلق به یک حیقیقت نوریاند به لحاظ ذاتی میان آنها اختلافی نیست و به یک اندازه دارای حرمت هستند بنابراین مبنا هیچ یک از اختلافات عرضی مانند رنگ و زبان و خاک و... حق ویژهای را به گروهی خاص نمیدهد و هیچ گروهی را بر دیگری برتر نمیکند.
فاطمه سلیمانی
چکیده
فیلسوفان اسلامی در خصوص رابطۀ انسان با جهان بر این باورند که انسان، عالم صغیر است و جهان، انسان کبیر.در این نگاه انسان عصاره و چکیدۀ جهان محسوب میشودوجامعیت او به واسطۀ روح الهی و ملکوتی است که در او دمیده شده است.از بین فلاسفه ملاصدرا معتقد است که هنگامی که بدن انسان با حرکت جوهری به مرحلۀ «تسویه»رسید،استعداد و قابلیت لازم ...
بیشتر
فیلسوفان اسلامی در خصوص رابطۀ انسان با جهان بر این باورند که انسان، عالم صغیر است و جهان، انسان کبیر.در این نگاه انسان عصاره و چکیدۀ جهان محسوب میشودوجامعیت او به واسطۀ روح الهی و ملکوتی است که در او دمیده شده است.از بین فلاسفه ملاصدرا معتقد است که هنگامی که بدن انسان با حرکت جوهری به مرحلۀ «تسویه»رسید،استعداد و قابلیت لازم را جهت دریافت این نفخۀ الهی مییابد و آن گاه روح الهی با تمامی اسماء و صفاتش، درحدّ استعداد و قوه، در ترکیب بدن انسان جلوه میکند. بدین ترتیب، انسان بهعنوان خلیفۀ الهی، می تواند تمام حقایق کلی و جزیی عالم و خواص و اسماء آنها را بشناسد و بنا بر اتحاد عالم و معلوم، جهانی عقلانی شبیه جهان خارجی گردد. بر این اساس، مسألۀ اصلی در این تحقیق این است که آیا انسان در جهان است و موجودی از موجودات جهان محسوب میشود یا جهان در انسان؟ چگونه جهان با تمام عظمت خود در انسان واقع میشود؟ انسان با چه ویژگی میتواند جهانی عقلانی گردد؟
عبدالحسین خسروپناه
دوره 9، شماره 34 ، تیر 1392، ، صفحه 81-102
چکیده
نظریة علم دینی، یکی از پدیدههای مهم جهاناسلام است که موافقان و منکرانی را پیدا کردهاست. "محمدنقیب العطاس" یکی از موافقان و نظریهپردازان اسلامیسازی معرفت است. وی، نخست فلسفه و جهانبینی با محوریت قرآن و اعتقاد به مراتب و درجات وجود و وابستگی مطلقهستی به خداوند را سامان داد؛ سپس، ارتباط ناگسستنی انسان و جهان را بیان کرد و ...
بیشتر
نظریة علم دینی، یکی از پدیدههای مهم جهاناسلام است که موافقان و منکرانی را پیدا کردهاست. "محمدنقیب العطاس" یکی از موافقان و نظریهپردازان اسلامیسازی معرفت است. وی، نخست فلسفه و جهانبینی با محوریت قرآن و اعتقاد به مراتب و درجات وجود و وابستگی مطلقهستی به خداوند را سامان داد؛ سپس، ارتباط ناگسستنی انسان و جهان را بیان کرد و توضیح داد که انسان مهمترین جزء هستی و موجودی جاودان است که بهترین هویتشناسی او در قرآن آمدهاست و بعد، معنا و مفهوم و غایت نظام آموزش و پرورش را تبیین کرد. درنظر العطاس، مقصود حقیقی از آموزش و پرورش، تحقق حقایق قرآن در وجود انسان است؛ ازاینرو فراگیری معارف و زبان قرآن، نخستین و مهمترین بخش از الگوی آموزش و پرورش درنظر العطاس است. وی با تبیین حقیقت علم و ایمان و انسان و جایگاه انسان در هستی به پیوند علم با انسان و دین پرداخت و علمدینی را تفسیر کرد. عطاس با معرفی فرایند غربیسازی علوم به تبیین فرایند اسلامیسازی علوم پرداخت. فرایند غربیسازی علوم در تفکر عطاس عبارت است از:1. فرهنگ و تمدن غربی؛ 2. عناصر کلیدی علوم طبیعی؛ 3. انسانی و کاربردیغربی و فرایند اسلامیسازی علوم در این دیدگاه عبارت است از: 1. شناسایی عناصر کلیدی از علوماسلامی؛ 2. جایگزینی عناصر کلیدیاسلامی با غربی؛ 3. ابتنای علومطبیعی و کاربردی بر عناصرِاسلامی 4. اصلاح تنة علومهمسان با عناصر کلیدیاسلامی. این مقاله در پایان به آسیبشناسی نظریة «تهذیبی- تأسیسی» پرداخته است.
قدرت الله قربانی
چکیده
اهمیت فلسفه مدرن در آن است که در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در نتیجه آن انسان اساس و محور هرگونه حقیقت و یقینی، بالاخص خدا و جهان گردید. حاصل این تغییر جایگاه، وابستگی وجودی و معرفتی این حقایق بر انسانی شد که او خود دارای نقایص گوناگون معرفتی، وجودی، اخلاقی و غیره در ذات خودش است. در نتیجه انسان که در دنیای مادی زندگی ...
بیشتر
اهمیت فلسفه مدرن در آن است که در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در نتیجه آن انسان اساس و محور هرگونه حقیقت و یقینی، بالاخص خدا و جهان گردید. حاصل این تغییر جایگاه، وابستگی وجودی و معرفتی این حقایق بر انسانی شد که او خود دارای نقایص گوناگون معرفتی، وجودی، اخلاقی و غیره در ذات خودش است. در نتیجه انسان که در دنیای مادی زندگی می کند تلاش کرد تا واقعیت حقیقت های دیگر چون خدا و موجودات عقلانی جهان را در پرتو عقل محدود و دنیایی خود تفسیر کرده و از آنها برای تمشیت زندگی مادی خود استفاده کندکه پیامد های ناگواری برای او داشت و هنوز نیز دارد. در این مقاله با توجه به مساله فوق ضمن تبیین مولفه های اساسی فلسفه مدرن، چگونگی تغییر نسبت حقیقت و یقین با انسان از منظر فیلسوفان مهم آن چون دکارت، کانت، نیچه و نیز دو فیلسوف معترض به مدرنیته یعنی سارتر و هایدگر مورد بحث قرار گرفته و نتیجه دیدگاههای آنها در این مورد ارزیابی قرار می گیرد
محمد حسین بیات
چکیده
هدف این پژوهش نقد و بررسی علم، اراده و قدرت الهی از نظر برخی فلاسفه و اهل کلام است. در این جستار، دیدگاههای فلاسفه و اهل کلام در باب علم، اراده و قدرت در خدا و انسان، بهاختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این مقاله در سه بخش به رشتة تحریر آمده است: بخش نخست شامل تعاریف است؛ بخش دوم بیان و نقد دیدگاههای برخی از فلاسفه و متکلمان، ...
بیشتر
هدف این پژوهش نقد و بررسی علم، اراده و قدرت الهی از نظر برخی فلاسفه و اهل کلام است. در این جستار، دیدگاههای فلاسفه و اهل کلام در باب علم، اراده و قدرت در خدا و انسان، بهاختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این مقاله در سه بخش به رشتة تحریر آمده است: بخش نخست شامل تعاریف است؛ بخش دوم بیان و نقد دیدگاههای برخی از فلاسفه و متکلمان، در باب علم، اراده و قدرت خداوند است؛ بخش سوم نتیجهگیری نهایی از کل مباحث مقاله و اعلام نظر مختار در باب قدرت و ارادة حق است. قول مختار، در باب قدرت موافق با دیدگاه ملاصدرا است که گفت: «القدره هی کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لمیشأ لمیفعل». امّا در باب ارادة خداوند، قول مختار وحدت مصداقی اراده و علم حق تعالی است.
مهدی دهباشی؛ مرضیه رضاییان
چکیده
زمانی که انسان شروع به شناخت خود میکند و به تواناییهای وجودی خویش واقف میشود، گویی مسئولیتی بر دوش او قرار دارد که میباید خود را از مرتبة دون انسانیت به مرتبة بالا سوق دهد. این سیر، برای کییرکگور با کمک خصلت بارز آدمی یعنی ترسآگاهی امکانپذیر است: فرد همواره در اندیشه و دلهرة کیفیت انتخاب خود است و این دلهره او را در کسب بهترین ...
بیشتر
زمانی که انسان شروع به شناخت خود میکند و به تواناییهای وجودی خویش واقف میشود، گویی مسئولیتی بر دوش او قرار دارد که میباید خود را از مرتبة دون انسانیت به مرتبة بالا سوق دهد. این سیر، برای کییرکگور با کمک خصلت بارز آدمی یعنی ترسآگاهی امکانپذیر است: فرد همواره در اندیشه و دلهرة کیفیت انتخاب خود است و این دلهره او را در کسب بهترین گزینشها که میتواند خویشتن فرد را هر چه بیشتر نمایان کند هدایت میکند. برای مولوی نیز انسان با داشتن قوة اندیشه و تفکر که ممیز او از دیگر جانداران است و با کاربرد صحیح آن میتواند نه تنها نسبت به خود، بلکه به دیگر امور نیز معرفت حاصل نماید. در متن حاضر سیری را طی میکنیم که ابتدا به مبحث انسان از دید هر دو اندیشمند میپردازد تا با شناخت و دانستن مراتب روحی افراد بدانیم برترین خصلت آدمی که میتواند او را در شناخت هر چه بیشتر یاری رساند چیست. در عین حال به عواملی مانند خلوتگزینی و خودآزمایی و به امتحان سپردن خویش که میتواند ممد فرد در رسیدن هر چه بیشتر به من اصلیاش باشد پرداخته میشود.
رضا علی نوروزی؛ مهدیه کاشانی
چکیده
این تحقیق به دنبال بررسی دیدگاه فلسفه هستیشناسی علامه طباطبایی و آثار و نتایج تربیتی آن است. در واقع هدف این پژوهش تبیین مسائل اساسی مربوط به ابعاد هستی از دیدگاه علامه طباطبایی و برخی از مهمترین آثار تربیتی آن در خصوص عناصر نظام تعلیم و تربیت است. روش کار در این مقاله به صورت توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانهای ...
بیشتر
این تحقیق به دنبال بررسی دیدگاه فلسفه هستیشناسی علامه طباطبایی و آثار و نتایج تربیتی آن است. در واقع هدف این پژوهش تبیین مسائل اساسی مربوط به ابعاد هستی از دیدگاه علامه طباطبایی و برخی از مهمترین آثار تربیتی آن در خصوص عناصر نظام تعلیم و تربیت است. روش کار در این مقاله به صورت توصیفی- تحلیلی و با مراجعه به منابع دست اول و منابع کتابخانهای صورت گرفته است. در این مطالعه، ضمن تبیین دیدگاه هستیشناسی علامه یعنی رویکرد فلسفی که روش معرفتشناختی آن حاصل شناخت خدا، انسان و جهان است. با تشریح مقولههای مطرح در حوزه نگرش هستیشناسی مدنظر علامه طباطبایی، ارائه تعلیم و تربیت مرتبط با این مباحث به صورت یک چارچوب پیشنهادی در قالب اهداف، برنامه درسی و روشها مورد بحث قرار گرفته است. نتایج حاصل عبارتاند از: 1- اهداف شامل سطوح مختلف هدف غایی توحیدی و اهداف واسطهای اعتدالگرایی و همهجانبهگرایی میباشد. 2- برنامه درسی شامل توجه به مشخصات برنامه درسی، محتوی برنامه درسی، آسیبشناسی برنامه درسی و شعب علم میباشد. 3- روشهای تعلیم و تربیت شامل روشهای فردی و اخلاقی، روشهای علمی و روشهای اجتماعی میباشد.
طوبی کرمانی
چکیده
برغم وجود مطالب و نظرات وسیع و روشن در نزد حکیمان اسلامی در خصوص سیاست و حکومت و فلسفه سیاسی، از سوی برخی نویسندگان اظهار شده است که در تفکر اسلامی، بهخصوص مسلک صدرائی، سیاست و فلسفه سیاسی جایگاهی ندارد. آنها معتقدند از آنجا که در اندیشه اسلامی – بخصوص تفکر و فلسفه آمیخته به عرفان صدرائی – دنیا مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته، از ...
بیشتر
برغم وجود مطالب و نظرات وسیع و روشن در نزد حکیمان اسلامی در خصوص سیاست و حکومت و فلسفه سیاسی، از سوی برخی نویسندگان اظهار شده است که در تفکر اسلامی، بهخصوص مسلک صدرائی، سیاست و فلسفه سیاسی جایگاهی ندارد. آنها معتقدند از آنجا که در اندیشه اسلامی – بخصوص تفکر و فلسفه آمیخته به عرفان صدرائی – دنیا مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته، از این رو در این حکمت نمیتوان انتظار اندیشه سیاسی داشت؛ چرا که در سیاست اصالت با دنیا و در عرفان اصالت با آخرت است و با مبانی عرفانی، اندیشه و عمل دنیایی نمیتوان داشت. برای روشن شدن اشکال و نیز اندیشه ملاصدرا در بحث مزبور، ضمن معرفی مجموعه آثاری که ملاصدرا در آنها، به سیاست و حکومت پرداخته و فلسفه وی به خوبی از آن مطالب استخراج میشود، مبانی و اصول منظومه فکری ملاصدرا که فلسفه سیاسی وی بر آنها بنا شده است بگونهای مفصل و مستند بیان شده است که از آن جمله جایگاه انسان و دنیا در هستیشناسی ملاصدرا و ضرورت حکومت و سیاست برای چنین انسان و دنیایی است و نیز رابطه شریعت و سیاست و ... و بالاخره غایت حکومت در نگاه وی برای انسان خلیفه الله، در این مقاله مورد نظر بوده است.