کیوان انصاری؛ مالک حسینی؛ شهلا اسلامی
چکیده
وسواسِ ذهنی -که عموماً بیماری یا اختلالی روانی تلقّی میشود- همراه با افکاری است که مکرراً و بیآنکه شخصِ مبتلا بر آنها مهاری داشته باشد در ذهن حاضر میشوند و اضطرابِ سنگینی ایجاد مینمایند. در روانشناسی، این افکار بهعنوانِ افکاری نامعقول که هیچ مبنایِ منطقی ندارند معرفی میشوند؛ روانپزشکان نیز میکوشند تا از طریقِ تجویزِ ...
بیشتر
وسواسِ ذهنی -که عموماً بیماری یا اختلالی روانی تلقّی میشود- همراه با افکاری است که مکرراً و بیآنکه شخصِ مبتلا بر آنها مهاری داشته باشد در ذهن حاضر میشوند و اضطرابِ سنگینی ایجاد مینمایند. در روانشناسی، این افکار بهعنوانِ افکاری نامعقول که هیچ مبنایِ منطقی ندارند معرفی میشوند؛ روانپزشکان نیز میکوشند تا از طریقِ تجویزِ دارو راهِ ورودِ این افکار به مغزِ بیمار را مسدود کنند. فارغ از رویکردهایِ روانپزشکانه یا روانشناسانه، این مقاله با اتّخاذِ رویکردی فلسفی، تحلیلی از وسواسِ ذهنی ارائه میکند که بر مبنایِ آن، اندیشیدنِ وسواسی ازآنجاکه در جریانِ پیوسته و ممتدِ زندگی انقطاع و اختلال ایجاد میکند، ناکارآمد است؛ امّا درعینحال، معطوف به حقیقت است و به جزئیاتِ واقعیای از امور نظر دارد که به چنگِ آگاهیِ متداول و روزمرّه نمیافتد. بنابراین، ناواقعگرایانه خواندنِ افکارِ وسواسی حاصلِ خلطی است که میانِ دو مفهومِ ناواقعگرایی و ناعملگرایی صورت میگیرد.
معصومه میرسعیدی؛ مالک حسینی؛ شهلا اسلامی
چکیده
تاریخنگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیتگرایی در تاریخنگاری و مسئلۀ وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنانکه بیشتر جستارهای معاصر که دربارۀ نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شدهاند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریانهای تاریخنگاری نوشته شدهاند؛گرچه همگی در نقد ...
بیشتر
تاریخنگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیتگرایی در تاریخنگاری و مسئلۀ وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنانکه بیشتر جستارهای معاصر که دربارۀ نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شدهاند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریانهای تاریخنگاری نوشته شدهاند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع دادهاند. اما نکتهای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئلۀ مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزۀ به ظاهر متفاوت تاریخنگاری و عکاسی نشان میدهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخنگاری عینی در تمام مسیر فکریاش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزههای مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئلۀ مرجع در عکاسی جستجو میکند در اصل همان مسئلۀ تاریخنگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایتهای تاریخی بر امکان عینیگرایی در تاریخنگاری تردیدهای جدی وارد میکند، در جستجو برای یافتن مرجع عکسها در حوزۀ نشانهشناسی، اسطورۀ «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش میکشد و بدین ترتیب رویکرد واقعگرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانهشناسی به پرسش میگیرد.