عباس خسروی بیژائم؛ محمد سعیدی مهر؛ سید علی علم الهدا؛ غلامحسین خدری
چکیده
در ارزیابی معرفت از منظر معرفتشناسی از یک سو نظریههایی مانند مبناگرایی، انسجام گرایی و اعتمادگرایی و از سوی دیگر درونگرایی و برونگرایی مطرح شده است. معرفتشناسی فضیلت ناب، نظریهای است که توسط لیندا زگزبسکی ارائه گردیده است. به نظر ایشان نظریههای معرفتشناسی هر دورهای از نظریههای اخلاقی همان دوره متأثر است وی با الگوگیری ...
بیشتر
در ارزیابی معرفت از منظر معرفتشناسی از یک سو نظریههایی مانند مبناگرایی، انسجام گرایی و اعتمادگرایی و از سوی دیگر درونگرایی و برونگرایی مطرح شده است. معرفتشناسی فضیلت ناب، نظریهای است که توسط لیندا زگزبسکی ارائه گردیده است. به نظر ایشان نظریههای معرفتشناسی هر دورهای از نظریههای اخلاقی همان دوره متأثر است وی با الگوگیری از فضائل اخلاقی و کاربرد آن در معرفتشناسی از فضایل عقلانی بهویژه فهم و حکمت سخن میگوید. از نگاه وی از یک سو معرفتشناسی با مشکلاتی ازجمله به فراموشی سپردن فهم و حکمت و تأکید بر یقین، انحصار معرفت به معرفت گزارهای، آشفتگی در معنای توجیه، بیتوجهی به نقش اراده و مسئولیت معرفتی فاعل شناسا، بهحساب نیاوردن احساسات و عواطف در معرفتجویی مواجه است؛ از دیگر سو برخود نظریه معرفتشناسی فضیلت ناب نیز نقدهایی وارد است. این نقدها را میتوان در سه گروه جای داد که عبارتاند از: 1. نقدهای درونی برآمده از خود معرفتشناسی. 2. نقدهای برآمده از فلسفه ذهن. 3. نقدهای برآمده از فلسفه اخلاق. در این پژوهش به این مسئله پرداخته میشود که آیا نظریه معرفتشناسی فضیلت ناب، توان پاسخگویی به این نقدها را دارد یا خیر، بهعبارتدیگر آیا این نظریه دارای سازواری درونی و بیرونی هست یا نه. زگزبسکی با چرخش ارزیابی معرفت از باور، به فاعل باورمند و ویژگیهای منشی و شخصیتی او راهی به گشایش میجوید و به نظر میرسد در این زمینه موفق بوده است. در این پژوهش از روش تحقیقی برنامه پژوهشی لاکاتوش با توجه به هسته مرکزی و کمربندهای ایمنی و راهبردهای ایجابی و سلبی بهره گرفته شده است.
رضا اکبریان؛ محمد سعیدی مهر؛ علیرضا صادقی
چکیده
علامه طباطبایی علاوه بر ادراکات اعتباری و اندیشههای پنداری، بارها از امور اعتباری و اندیشههای دلبخواهی نیز یاد کرده و آنها را در مقابل امور حقیقی قرار داده است. مقصود از امور اعتباری، اندیشههای نامنظمی است که به اراده انسان وابستهاند، اما پس از اراده آنها، چیزی به جهان خارج افزوده نمیشود. علامه طباطبایی معتقد است که ...
بیشتر
علامه طباطبایی علاوه بر ادراکات اعتباری و اندیشههای پنداری، بارها از امور اعتباری و اندیشههای دلبخواهی نیز یاد کرده و آنها را در مقابل امور حقیقی قرار داده است. مقصود از امور اعتباری، اندیشههای نامنظمی است که به اراده انسان وابستهاند، اما پس از اراده آنها، چیزی به جهان خارج افزوده نمیشود. علامه طباطبایی معتقد است که ایدهآلیسم -انکار ادراک جازم مطابق با واقع- با دلبخواهی بودن تمام اندیشهها و به تبع آن، نامنظم بودن تمام رفتارها تلازم دارد؛ یعنی به طور منطقی نمیتوان ادراک جازم مطابق با واقع را انکار کرد و همزمان علاوه بر مصادیق امور اعتباری به مصادیق امور حقیقی نیز دسترسی داشت. این مقاله با نفی تلازم بین ارادی نبودن یک اندیشه و عدم وابستگی آن به انسان، نشان داده است که تقسیم امور به حقیقی و اعتباری بر باور به ادراک جازم مطابق با واقع إبتناء ندارد و ممکن است کسی براساس مبانی علامه طباطبایی، ایدهآلیست در شمار آید، اما علاوه بر اندیشههای دلبخواهی یا امور اعتباری، دارای اندیشههای قهری یا امور حقیقی نیز باشد.
سیاوش اسدی؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
مفاهیم کلی (معقولات) به سه دستة اولی، ثانی فلسفی و ثانی منطقی تقسیم میشوند. "صدرالمتألّهین"، انتزاع مفاهیمکلی از امور عینی و نیز نحوة وجود این مفاهیم در ذهن را ملاک تمایز معقولات قرار میدهد و "حاجیسبزواری"، معیار تمایز معقولات را در ذهنی یا عینی بودن ظرف عروض و اتصاف میداند. از طرفی، "مطهری" برمبنای نظریة وجود رابط و نفسی در دیدگاه ...
بیشتر
مفاهیم کلی (معقولات) به سه دستة اولی، ثانی فلسفی و ثانی منطقی تقسیم میشوند. "صدرالمتألّهین"، انتزاع مفاهیمکلی از امور عینی و نیز نحوة وجود این مفاهیم در ذهن را ملاک تمایز معقولات قرار میدهد و "حاجیسبزواری"، معیار تمایز معقولات را در ذهنی یا عینی بودن ظرف عروض و اتصاف میداند. از طرفی، "مطهری" برمبنای نظریة وجود رابط و نفسی در دیدگاه صدرالمتألهین، معیار دیگری را مطرح میکند که ما از آن به معیار وجود شناختی تعبیر میکنیم و در آن ذهنی یا خارجی بودن وجود رابط و وجود نفسی معقولات، معیاری برای تمایز آنها معرفی میشود. این مقاله ضمن تشریح معیارهای حاجیسبزواری و صدرالمتألّهین در این زمینه، نشان میدهد که این معیارها درحقیقت به یک امر واحد دلالت دارند و معیار وجود شناختی نیز تلفیقی از دیدگاههای حاجی سبزواری و صدرالمتألّهین است. همچنین این مقاله در تلاش است نقدهای مطهری را بر این معیارها بررسی کند و برای این نقدها، پاسخهایی ارائه دهد و نشان دهد در غالب موارد، نقدهای مطهری بر آرای صدرالمتألهین و حاجیسبزواری وارد نیست.