این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هستهای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی میتواند بینشی در فلسفۀ تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفۀ کلاسیک تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنتهایی ...
بیشتر
این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هستهای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی میتواند بینشی در فلسفۀ تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفۀ کلاسیک تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنتهایی همچون مارکسیسم و پدیدارشناسی با توجه به کلّیت یا ذات (و نه تفاوتهای انواع) تکنولوژی مدرن، به ارائۀ فراروایتهایی از تکنولوژی میپردازد. اما در فلسفۀ تکنولوژی با نگرش تجربی، ویژگیهای خاصّ تکنولوژیهای مختلف مورد دقت قرار میگیرد و نظریهپردازی، به بررسی تکنولوژی و توصیف دقیق آن میپردازد. ادعای این مقاله این است که براساس نگرش متأخر در فلسفه تکنولوژی و با معرفی و تحلیل ویژگیهای خاص تکنولوژی هستهای، میتوان فراروایتهای فلاسفه کلاسیک تکنولوژی را در چنین تحلیلی ارزش گذاری کرد. البته از آنجا که فلسفه کلاسیک تکنولوژی و بهویژه دیدگاه هیدگر دربارۀ تکنولوژی، رویکردی ذاتگرایانه است، از طریق مطالعه تجربی تکنولوژی هستهای، قابل تأیید یا طرد نیست. بنابراین این مقاله صرفاً درصدد آن است که جنبههای سازگار فلسفه کلاسیک تکنولوژی با مورد خاص تکنولوژی هستهای و نیز مواردی از محدودیتهای این نگرش را در تحلیل تکنولوژی هستهای نشان دهد.