دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320Hegel's First Logic (Jena Logic)منطقِ نخستین هگل (منطقِ ینا)7245400FAمحمد مهدیاردبیلیدانشگاه تبریزعلیرضاآزادیدانشگاه تبریزJournal Article20151115 <br />For understanding origin and grounds of Hegel’s Logic, in addition to Science of Logic as main source employed by interpretations, we need to analyze First Hegel’s logical Treatise in his Jena period. There is no interpretation of this treatise available in Farsi while the English sources on the interpretation of the text are also scarce.<br /> The current paper will try to provide an account on process of the genesis of Hegel’s Jena Logic for the first time in Farsi. Thus, at first, it will consider the system as a whole briefly and then it will analyze three constituent parts of Jena’s Logic – ‘Simple Connection’, ‘Relation’, and ‘Proportion’, depending on English translation of the text (translated by Hegel Society of America). Finally, the study deals with a comprehensive outline of the remaining parts of the Hegel's System of Jena (such as Metaphysics, Philosophy of Nature and Philosophy of Spirit).<strong>چکیده</strong><br /> <em>برای فهم مبانی و خاستگاه منطق هگل، علاوه بر منبع اصلی مورد استناد مفسران؛ یعنی کتاب علم منطق، لازم است نخستین رسالۀ منطقی هگل طی سال های حضورش در ینا مورد بررسی قرار گیرد. رسالهای که نه تنها در زبان فارسی هیچ شرحی از آن در دسترس نیست، بلکه حتی در زبان انگلیسی نیز مهجور است. مقالۀ حاضر برای نخستین بار شرحی از سیر تکوین منطق ینای هگل به دست میدهد. به همین منظور ابتدا مختصری به کلیت نظام ینا پرداخته خواهد شد؛ سپس با تکیه بر ترجمۀ انگلیسی موجود از منطق ینا<sup>1</sup>، سه بخش اصلی منطق ینا؛ یعنی «پیوند بسیط»، «رابطه» و «نسبت» مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در انتها نیز طرحی کلی از مباحث مابقی بخشهای نظام ینای هگل ارائه شده است.</em>دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320Introduction to the Ontology of Cosmic Order in Pre-modern Thinkingتأملی در هستیشناسی نظم کیهانی در تفکر پیشامدرن با تکیه بر نقش کانونی هرم بزرگ هستی25465401FAمجتبیاعتمادی نیادانشگاه علامه طباطبایی0000-0001-6675-9026Journal Article20150601The "Great Pyramid of Being"(GPB) is the most fundamental ontological plan of traditional thought. According to this plan, being is consisted of a large chain of consecutive connection which extends from the most imperfect to the most perfect entity in a hierarchical order. Various readings of the GPB are based on different conceptions of being and its degrees. GPB is the basic assumption of all mythical, philosophical, religious, political and social systems, all default in the pre-modern period.<br /> In this article, in order to provide a clear picture of GPB and its situation and gradual growth in the context of the history of ideas in the pre-modern era, firstly will be considered hierarchical order of being in the context of eastern religions and then in the context of Western thought and finally in the realm of Islamic philosophy specially according to Avicenna, Suhrawardi and Mulla Sadra’s ideas.<br /> We are aimed to bring a comprehensive analysis of the role of GPB in composing the cosmic order in thought of pre-modern man.<em>«هرم بزرگ هستی»، بنیادیترین طرح وجودشناختی اندیشۀ سنتی است که بر اساس آن، هستی، مرکب از زنجیرۀ عظیمی از پیوندهای متوالی انگاشته میشود که در نظمی سلسله مراتبی، از ناقصترین موجود تا کاملترین آنها تداوم یافته است. قرائتهای گوناگون از این طرح وجودشناختی که بر اساس تلقیهای متفاوت از وجود و مراتب آن قوام یافته، به تلویح و یا به تصریح پیشفرض همۀ نظامهای اسطورهای، فلسفی، دینی، سیاسی و اجتماعی در دوران پیشمدرن بوده است. هرم بزرگ هستی، در اغلب تمدنهای پیشمدرن، به مثابۀ نماد نظم کیهانی، نمایانگر سیری نزولی است که از رأس هرم، رو به سوی قاعدۀ آن، پدید آورنده جهانی غیرمادی و آنگاه مادی است. این سیر نزولی، در عین حال که لطافت محض را به تدریج به غلظت و سختی بدل میکند، از وحدت محض رو به سوی کثرت، از عدم تعین رو به سوی تعین، از مطلق به نسبی و از ساحت عریان وجود رو به سوی استتار آن در حرکت است. </em><br /> <em>نگارنده در این مقاله، به منظور ارائه تصویری روشن از جایگاه و نحوه نشر باور به هرم بزرگ هستی در بستر تاریخ اندیشه و تمدن بشری در دوران پیشامدرن، نخست به نحوی کاملاً مختصر به جایگاه و نحوۀ تلقی مهمترین آیینها و مکتبهای اندیشگی شرق در این باره خواهد پرداخت و آنگاه ردپای تلقی سلسلهمراتبی از هستی را در بستر اندیشۀ غربی پی خواهد گرفت و در نهایت به نحوۀ نگرش طلایهداران سه مکتب اصلی فلسفه در تمدن اسلامی یعنی ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا در باب هرم بزرگ هستی خواهد پرداخت تا از این رهگذر، به تحلیلی جامع از نقش و جایگاه هرم بزرگ هستی در برقرای نظم کیهانی در اندیشۀ انسان دوران پیشامدرن دست یابد. </em>دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320Reconstruction of the conventionals of Allameh Tabataba’I theory based upon Umwelt theory.بازخوانی اعتباریات علامه طباطبائی در پرتو نظریه اومولت47645404FAحسینهوشنگیدانشیار دانشگاه امام صادق (ع)0000-0003-3495-9589احمدپاکتچیدانشگاه امام صادق (ع)Journal Article20111001Tabataba’I and uexkull based upon physiological and genetic realities of organisms sought to speculate about the perceptual word and human conditions. The considerable similarities and affinities between two theory pave ground for recognizing and developing some capacities in tabataba’I theory. Conventional knowledge is subjective tool arised from innate and genetic demands and relevant emotions on the other side is a world constructed and affected by natural needs of organism. This formation is realized by mechanism of definition which is equal to convention. Definition itself is being brought about functional circle that is interaction and mutual affection of organism and environment. Paying attention to the biological reality, bodily needs, effect of non-cognitive elements on mind and knowledge, close relation between perceptual and semantic dimensions, priority of function and usefulness instead of truth and false, emphasis on subjectivity are among the similarities of the two theories. Believing in permanent conventions distinguish tabataba’I from uexkull. <br /> هر یک از علامه طباطبایی و یاکوب اوکسکول با ابتنا واتکا بر واقعیات زیستی و تکوینی جانداران به نظریه پردازی در حوزه جهان ادراکی و انسان پرداخته اند . نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه اومولت اوکسکول از این حیث در اهداف واجد همسانی ها و قرابت هایی است که بستری را مهیا می کند تا بتوان پاره ای امکانات و قابلیت های تئوریک را در نظریه علامه بسط و گسترش داد. ادراکات اعتباری ، تمهیدات ذهنی و ابزارهایی ادراکی است که تحت تاثیر نیاز های تکوینی و احساسات برآمده از آنها جعل و ساخته می شود . اومولت هم جهان است آن گونه که از سوی موجود زنده تحت تاثیر نیاز های جسمی برای او شکل می گیرد . این شکل گیری با ساز و کار تعریف (=اعتبار) حاصل می شود که در "چرخه کار کردی" و تعامل و تاثیر و تاثر متقابل محیط و فرایند تعریف حاصل می شود . آنچه محوراست ، جسمانیت و نیازهاست . <br /> توجه به واقعیت زیستی و نیازهای جسمی و تکوینی، توجه به تاثیر ابعاد غیرمعرفتی بر دستگاه ذهن و معرفت و پیوند میان جنبه مادی و ادراکی و معنایی ، توجه به معیار کارایی و مفید بودن به جای معیار صدق و کذب ، تاکید بروجوه سابجکتیو در اومولت و اعتباریات ، ربط و پیوند با واقعیات ازطریق جسمانیت در اوکسکول و از جهت خاستگاه تکوینی و غایت خارجی در اعتباریات در علامه از وجوه همسانی موجود میان ان دونظریه است . <br /> اما وجوه اختلاف عمده را باید در باور به ادراکات اعتباری ثابت دانست که علامه آنرا بر اساس احساسات و نیاز های نوعی و ثابت ، توجیه و تبیین می کند ولی اوکسکول ساز و کار دوسویه تاثیرپذیری از خارج و بازتعریف مدام ، جایی برای ثبات نمی گذارد. علاوه بر این در نظریه اوکسکول تفکیکی میان حقایق و اعتباریات ان گونه که در نظریه علامه می توان یافت ، به چشم نمی خورد.<br /> دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320Made of being & it's criterion in mulla sadra's viewpoint & critique of Kant's theoryمجعولیت وجود و ملاک آن از نگاه ملاصدرا و مقایسۀ آن با دیدگاه کانت65785406FAعبدالعلیشکردانشگاه شیرازصدیقهمیرزاییدانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهرانJournal Article20121022Acceptance and affirmation of principality of existence, requires the acceptance of existence being made. Therefore, principality of existence is in cohesion with it's made; although there are some differences between the two subjects. On the basis of Transcendental Wisdom, criterion of being made is determined based on copulative existence. Copulative existence means total dependence on other. What is absolutely dependent on the cause, it is a real made of it. In Sadra's school, there are differences between the meaning of copulative existence and copulative existence in the proposition one, something that has been neglected in Kant thought. As critique to Anselm's ontological argument, Kant believes that the existence does not cause any increase in the subject, but it is only copulative existence. Criterion of being predicative is increase in subject. This expression is different of something research in transcendentalism; because Kant refers only to the copulative existence in proposition. But Mulla Sadra refers to another kind of copulative existence which obtained from the analysis of the principle of causality. According to this view, all possibilities will be absolutely related to God. He divided the propositions into composition whetherness and simple whetherness. Predicate in the second one, is existence. Kant says that these kinds of propositions are meaningless. He believes that proposition 'God exists' is not synthetic and not analytic. But Mulla Sadra says that proposition 'God exists' means: the affirmation of the self-identity of a thing. So, in simple whetherness proposition, predicative existence does not increase in subject, because of the quiddity being mentally-posited and fundamental reality of existence.<em>پذیرش و اثبات اصالت وجود، مستلزم پذیرش مجعولیت وجود است. به همین جهت، اصالت وجود با مجعولیت آن در تلازم است؛ هرچند این دو مسئله تفاوتهایی دارند. مطابق مبانی حکمت متعالیه، ملاک مجعولیت وجود بر پایۀ رابط بودن آن تعیین <br /> میشود. رابط بودن وجود به معنای «وابستگی صرف به غیر» است. آنچه به علت خود تعلق محض دارد، مجعول واقعی آن نیز به شمار میرود. در مکتب صدرایی، وجود رابط به این معنا جایگاه متفاوتی با وجود رابط در قضایا دارد. اما در اندیشۀ کانت، به رابط بودن وجود در قضیۀ حملیۀ حصر توجه شده است. وی به قصد نقادی برهان وجودی آنسلم، بر این باور است که وجود در قضیه، هیچ افزایشی در مفهوم موضوع ایجاد <br /> نمیکند؛ بلکه تنها نقش رابط را دارد. ملاک محمولیت در قضیه، فزون بخشی است که در وجود رابط دیده نمیشود. این وجود رابط که به کلام صدرالمتألهین شباهت دارد، غیر از آن چیزی است که ملاک مجعولیت در حکمت متعالیه تحقیق شده است. ملاصدرا به نوع دیگری از وجود رابط پرده بر میدارد که از تحلیل اصل علیت به دستآورده است و بر اساس آن تمام ممکنها را عین ربط به ذات حق میداند. ایشان در حوزۀ قضایا، علاوه بر قضیۀ مرکبه، هلیۀ بسیطه را نیز میپذیرد که محمول آن وجود است. کانت این دسته از قضایا را بی معنا میداند و گزارۀ «خدا وجود دارد» را ترکیبی و تحلیلی نمیشناسد، اما ملاصدرا آن را مفاد ثبوت الشیء قرار میدهد به گونهای که اگر افزایشی در موضوع ایجاد نمیکند، به دلیل ماهیت نداشتن ذات حق و اصیل بودن وجود است.</em>دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320A glance to the epistemology based on the knowledge of the God in Shikh-e- Mufid and Allameh Tabatabai's thoughtمعرفت خداوند در اندیشۀ شیخ مفید و علامه طباطبائی با توجه به دیدگاههای معرفت شناسی آنها79925409FAمرتضیعرفانیدانشگاه سیستان و بلوچستانبصیرهمددی زادهدانشگاه سیستان و بلوچستانعلی اکبرنصیریدانشگاه سیستان و بلوچستانJournal Article20151015According to Shikh-e- Mufid, knowledge has propositional and assertoric form obtained either from sense and observation; in this case, knowledge is self-evident or it achieved from rational argument and repeated news, then, it is acquisitive knowledge or Ilm- e- Kasbi, in his view, God cannot be seen in anyway, knowing him, is accessible only through rational argument and frequently news. It includes the belief in accordance with reality and with the assurance, based on rational argument, repeated news and responder of opposition's questions. According to Allameh Tabataba’i, this meaning of knowledge is not rejected, but it isn’t the complete one of knowledge. The real and complete knowledge is an intuitive and direct knowledge such as consciousness toward own nature and states. May God grant the intuitive and presence knowledge to him with rational thinking and reflecting on the verses and traditions and cultivate practical reason and purification of the soul. Accordingly, Allameh, unlike Sheikh -e- Mufid, in the interpretation of verses from the Quran related to the vision and meeting the Lord, speaks of the kind of observing God which is a presence and self-evident knowledge. This kind of knowledge is confirmed by tradition of prophet's household (A.S) too. <br /><br /><em>علم و</em><em>معرفت نزد شیخ مفید،</em><em>علم به غیر و به نحو گزاره ای و تصدیقی است که، یا از طریق حس و مشاهده حاصل می شود؛ که در این صور،</em><em>علم ضروری است و یا از طریق استدلال عقلی و اخبار متواتر به دست می آید؛ که در این صورت علم کسبی است</em><em>.از آن رو که به نظر وی، خداوند را به هیچ معنایی، نمی توان مشاهده کرد؛ معرفت او، یک معرفت صرفاً کسبی از طریق استدلال عقلی و اخبار متواتر بوده و عبارت است از</em><em>:</em><em> اعتقادات مطابق با واقع و همراه با اطمینان که، مستند به استدلال عقلی و اخبار متواتر و پاسخگوی شبهات مخالفان است.</em> <br /><em>از نظر علامه طباطبائی، معرفت به معنای که ذکر شد،منتفی نیست؛ امّا معنای کاملی از معرفت محسوب نمی شود. معرفت حقیقی و کامل نسبت به غیر، یک معرفت شهودی از سنخ معرفت نسبت به ذات و حالات خویش است. تفکّر عقلانی؛ تأمّل در آیات و روایات؛ پرورش عقل عملی و تزکیه ی نفس، زمینه</em><em></em><em>ایی را فراهم می سازد؛ تا خداوند معرفتی شهودی و حضوری به انسان عنایت کند.</em> <br /><em>بر این اساس، علامه طباطبائی بر خلاف شیخ مفید، در تفسیر آیاتی از قرآن کریم که به رؤیت و لقای پروردگار اشاره دارد، از نوعی مشاهدۀ پروردگار سخن گفته است که، معرفتی حضوری و ضروری محسوب می شود و روایات معصومین (ع) را هم مؤیّد این دیدگاه می داند.</em> <br /><em> </em>دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-3238124520160320Philosophical Considerations on Nuclear Technologyملاحظات فلسفی در تکنولوژی هستهای931105411FAمحمودمختاریدانشگاه شهیدبهشتیJournal Article20150621Nuclear technology is the most controversial product of the past century and can be investigated as an important case study in the contemporary philosophy of technology. Theories of the classical philosophers of technology were generally about the nature of the modern technology as a whole and the dissimilarities of the different technologies are underestimated in these analyses. But, in the philosophy of technology after experimental turn, the specific features of different technologies are scrutinized. This approach to technology and its social significance is more concrete, more empirically informed, more constructivist and less pessimistic about technology than the classical one. In addition, the new approach places a greater emphasis on alternative ways of developing and using technologies. Based on the recent attitude in the philosophy of technology and with an analysis of the characteristics of nuclear technology, this article assesses the compatibility and limits of the classical philosophy of technology in enlightenment of nuclear technology.<em>این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هستهای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی میتواند بینشی در فلسفۀ تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفۀ کلاسیک تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنتهایی همچون مارکسیسم و پدیدارشناسی با توجه به کلّیت یا ذات (و نه تفاوتهای انواع) تکنولوژی مدرن، به ارائۀ فراروایتهایی از تکنولوژی میپردازد. اما در فلسفۀ تکنولوژی با نگرش تجربی، ویژگیهای خاصّ تکنولوژیهای مختلف مورد دقت قرار میگیرد و نظریهپردازی، به بررسی تکنولوژی و توصیف دقیق آن میپردازد. ادعای این مقاله این است که براساس نگرش متأخر در فلسفه تکنولوژی و با معرفی و تحلیل ویژگیهای خاص تکنولوژی هستهای، میتوان فراروایتهای فلاسفه کلاسیک تکنولوژی را در چنین تحلیلی ارزش گذاری کرد. البته از آنجا که فلسفه کلاسیک تکنولوژی و بهویژه دیدگاه هیدگر دربارۀ تکنولوژی، رویکردی ذاتگرایانه است، از طریق مطالعه تجربی تکنولوژی هستهای، قابل تأیید یا طرد نیست. بنابراین این مقاله صرفاً درصدد آن است که جنبههای سازگار فلسفه کلاسیک تکنولوژی با مورد خاص تکنولوژی هستهای و نیز مواردی از محدودیتهای این نگرش را در تحلیل تکنولوژی هستهای نشان دهد.</em>