حسام حاج مومن؛ مجید صالح بک
دوره 11، شماره 42 ، تیر 1394، ، صفحه 37-54
چکیده
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسشهایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا میکند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم میآیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ نشان میدهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالشهای بسیاری قرار ...
بیشتر
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسشهایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا میکند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم میآیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ نشان میدهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالشهای بسیاری قرار دارد. در عین حال، نبود دیدگاهی منسجم نسبت به ادبیّات و آنچه در آن میگذرد، باعث میشود مطالعة علمی و تدقیق در مسائل و آثار ادبی، در حدّ کارهایی پراکنده با معیارهای ناپایدار باقی بماند که برای توسعة شناخت از ادبیّات تعاملی پیشبرنده ندارند. نظر به پرسشهایی که طرح شد و ضرورتی که بیان شد، در نوشتار حاضر میکوشیم با ارائة تعریفی از ادبیّات، به مؤلّفههای بنیادین ادبیّت برسیم. سپس این مؤلّفهها را به تحلیل میگذاریم و چگونگی تجلّی آنها را در متن بررسی میکنیم. در این فرایند، در چارچوب فلسفة هنر به مؤلّفههای ادبیّت رویکردی زیباییشناسانه خواهیم داشت و آنها را از دریچة نظریّة تجربة زیباییشناسی بازخوانی میکنیم. آنگاه به محورهای ظهور این مؤلّفهها در گسترة متون ادبی خواهیم پرداخت تا نظم حاکم بر این گستره را تبیین کنیم.
رضا سلیمان حشمت
چکیده
در این نوشتة مختصر، مقصود نشان دادن لزوم لحاظ دو معنای وَلایت (با فتح واو) و وِلایت (با کسر واو) در نسبت با هم به عنوان بطون و ظهور یکدیگر و نه جدای از هم است. زیرا چنانکه خواهد آمد منشأ بسیاری از کج فهمیها در این باب به همین جدایی میان این دو معنا و مشترک لفظی گرفتن کلمه ولیّ باز میگردد و اگر این دو معنا را مرتبط با هم لحاظ کنیم چنانکه ...
بیشتر
در این نوشتة مختصر، مقصود نشان دادن لزوم لحاظ دو معنای وَلایت (با فتح واو) و وِلایت (با کسر واو) در نسبت با هم به عنوان بطون و ظهور یکدیگر و نه جدای از هم است. زیرا چنانکه خواهد آمد منشأ بسیاری از کج فهمیها در این باب به همین جدایی میان این دو معنا و مشترک لفظی گرفتن کلمه ولیّ باز میگردد و اگر این دو معنا را مرتبط با هم لحاظ کنیم چنانکه در حکمت و فلسفه چنین اعتبار کردهاند مطلب به گونهای دیگر خواهد شد و در فهم معنای آیات (از جمله سوره نساء آیه 59 و سوره مائده آیه 55) و روایات در این باره گشایشی پدید خواهد آمد که در غیر اینصورت منتفی خواهد بود. از طرفی این بحث نشان خواهد داد که قول مشهور فخر رازی در باب علم که از مقوله اضافه است نمیتواند به صفت ذات اضافه در نفس عالم تلقی گردد و تصور وی ظاهراً به اضافه محض باز می گردد که این امر خود البته در آثار فلسفی و کلامی وی قابل رسیدگی است.
هدایت علوی تبار
چکیده
سارتر وجود را کاملاً غیرضروری میداند و معتقد است که هیچ موجودی از هیچ ضرورتی برخوردار نیست. بنابراین خدا، که در تفکر دینی موجودی ضروری و واجب دانسته میشود، نمیتواند وجود داشته باشد. او دو استدلال در رد وجود خدا، بهعنوان واجب الوجود، مطرح میکند. در استدلال اول ضرورت علّی وجود خدا و در استدلال دوم ضرورت منطقی وجود او را رد میکند. ...
بیشتر
سارتر وجود را کاملاً غیرضروری میداند و معتقد است که هیچ موجودی از هیچ ضرورتی برخوردار نیست. بنابراین خدا، که در تفکر دینی موجودی ضروری و واجب دانسته میشود، نمیتواند وجود داشته باشد. او دو استدلال در رد وجود خدا، بهعنوان واجب الوجود، مطرح میکند. در استدلال اول ضرورت علّی وجود خدا و در استدلال دوم ضرورت منطقی وجود او را رد میکند. در این مقاله به شرح این دو استدلال و نقد آنها پرداخته میشود.
محمدرضا عبدالله نژاد
چکیده
تحلیل مفهوم عقل و ارتباط آن با نظام معرفتی کانت از اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، کانت شناخت را به شناختن قوای آن منوط میکند و در این میان توجه به معانی عقل و ارتباط آن با قوای دیگر ذهن ضرورت دارد. از نظر کانت، در عین وجود تمایز بین سه قوه (حس، فاهمه و عقل)، توافقی نیز میان آنها وجود دارد و این یک توافق استعلایی است. بنابراین، ...
بیشتر
تحلیل مفهوم عقل و ارتباط آن با نظام معرفتی کانت از اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، کانت شناخت را به شناختن قوای آن منوط میکند و در این میان توجه به معانی عقل و ارتباط آن با قوای دیگر ذهن ضرورت دارد. از نظر کانت، در عین وجود تمایز بین سه قوه (حس، فاهمه و عقل)، توافقی نیز میان آنها وجود دارد و این یک توافق استعلایی است. بنابراین، در این مقاله، توافق استعلایی به گونهای ترسیم میگردد که با معانی سه گانهای که از عقل برداشت شده است، متناسب باشد.
عقیل فولادی
چکیده
امر «والا» نه فقط در زیبایی شناسی کانت (نقد قوه حکم) دارای اهمیت فراوان است، بلکه پیشتر در حوزه اخلاق (نقد عقل عملی) است که مورد توجه او قرار میگیرد. با توجه به اهمیتی که این موضوع در فلسفه کانت دارد و تأثیری که بر اخلاف وی گذاشته است، این مقاله سعی دارد تا به بررسی «والا» در حوزه اخلاق و زیبایی شناسی کانت و ارتباط میان آن دو ...
بیشتر
امر «والا» نه فقط در زیبایی شناسی کانت (نقد قوه حکم) دارای اهمیت فراوان است، بلکه پیشتر در حوزه اخلاق (نقد عقل عملی) است که مورد توجه او قرار میگیرد. با توجه به اهمیتی که این موضوع در فلسفه کانت دارد و تأثیری که بر اخلاف وی گذاشته است، این مقاله سعی دارد تا به بررسی «والا» در حوزه اخلاق و زیبایی شناسی کانت و ارتباط میان آن دو بپردازد. حاصل بحث آنکه رابطه والای زیباشناختی با والای اخلاقی رابطهای متقابل است و والای زیبا شناختی نقش میانجی و واسطه میان محسوس و معقول را ایفا میکند. بدین ترتیب، برتری مطلق والای اخلاقی کانت نه فقط نسبت به والای زیباشناختی، بلکه نسبت به همه چیز، سوای بشریت، ثابت میشود. افزون بر این، در والای اخلاقی نه فقط ما با فقدان صورت مواجه نیستیم، بلکه صورت محض قانون اخلاقی است که شکوه و والایی آن را به ما مینمایاند. بنابراین «والا» ضرورتاً بیصورت نیست.
علی پایا
چکیده
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهرهگیری از شماری از تفکیکهای فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاههای پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بودهاند مورد نقادی قرار میگیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده میشود که برخلاف نظر پوزیتویستها، اولاً همه علوم به ...
بیشتر
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهرهگیری از شماری از تفکیکهای فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاههای پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بودهاند مورد نقادی قرار میگیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده میشود که برخلاف نظر پوزیتویستها، اولاً همه علوم به فیزیک و ریاضی قابل تحویل نیستند و ثانیاً علم و فناوری از سنخ واحدی به شمار نمیآیند؛ و برخلاف نظر هرمنیوتیستها، اولاً علوم انسانی و اجتماعی تافتهای به کلی جدا بافته از علوم فیزیکی و زیستی نیستند و ثانیاً فناوری برخلاف علم فاقد ذات و جوهر (در اصطلاح فلسفی) است.
در بخش دوم با استفاده از نتایج بهدست آمده در نخستین بخش به توضیح این نکته پرداخته میشود که علم و فناوری علیرغم ارتباط بسیار نزدیکی که با یکدیگر دارند، از جهات مهمی از هم متمایزند. همین تمایزهای اساسی منجر به آن میشود که محصول تکاپوهای علمی واجد خصلت کلیت و عمومیت باشد، حال آنکه فرآوردههای تکنولوژیک رنگ ظرف و زمینههای محلی را به خود میگیرند. به همین منوال، در حالیکه در علوم کوشش میشود تا از تأثیرات ناشی از نظامهای ارزشی و/ یا ایدئولوژیک تا حد امکان احتراز شود، در حوزه فناوری آموزههای حاصل از ارزشها از اهمیت بسیار برخوردارند.
در سومین و آخرین بخش مقاله با ارائه توضیحات بیشتر درباره شباهتها و تفاوتهای علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید میشود که علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید میشود که علوم انسانی و اجتماعی دارای خصلتی دوگانهاند: این علوم از یکسو «علم» محسوب میشوند و از سوی دیگر «فناوری» به شمار میآیند. این خصلت دوگانه موجب میشود که امکان عام تولید فناوریهای انسانی – اجتماعیای بومی و حتی دینی موجود باشد. اما این نکه در عین حال در بردارنده دو نتیجه بسیار مهم است. نخست آنکه «علم دینی» یا «علم بومی» مفاهیمی سازگار نیستند. دیگر آنکه استفاده از امکان عامل تولید «فناوریهای انسانی – اجتماعی بومی و یا احیاناً دینی» به منظور دستیابی به محصولات و فرآوردههای خاص، نیازمند شناخت دقیق از ظرفیتها و استعدادهای محیطها و زمینههای معین است و در غیاب این درک دقیق، این احتمال قوت مییابد که کوششهایی که در این قلمرو صورت میگیرد و سرمایهگذاریهایی که به انجام میرسد، ضایع و تباه گردد، یا نتایج نامطلوب و خلاف انتظار ببار آورد.
محمد شکری
چکیده
بیتردید مرلوپونتی در تألیف کتاب پدیدارشناسی ادراک از آثار مختلف هوسرل، بهویژه کتاب ایدهها ... ІІ و تأملات دکارتی بهرۀ فراوانی برده است. اما تأمل در نوع نگرش مرلوپونتی دربارۀ ثنویت تنـسوژۀ دکارتی و مقایسۀ آن با دیدگاه هوسرل، تمایز میان این دو نوع نگرش را آشکار میسازد. اگرچه هوسرل در برخی آثارش بر پیوند نزدیک تن و سوژه تأکید ...
بیشتر
بیتردید مرلوپونتی در تألیف کتاب پدیدارشناسی ادراک از آثار مختلف هوسرل، بهویژه کتاب ایدهها ... ІІ و تأملات دکارتی بهرۀ فراوانی برده است. اما تأمل در نوع نگرش مرلوپونتی دربارۀ ثنویت تنـسوژۀ دکارتی و مقایسۀ آن با دیدگاه هوسرل، تمایز میان این دو نوع نگرش را آشکار میسازد. اگرچه هوسرل در برخی آثارش بر پیوند نزدیک تن و سوژه تأکید میکند، اما اصرار او بر عناصری همچون تأویل پدیدارشناختی و سوژۀ استعلایی که القاگر استقلال ذهن از تن است، به مذاق مرلوپونتی چندان خوش نمیآید. او بیش از هوسرل بر وحدت روانـتنی شخص انسانی تأکید میکند و معتقد است هم تن دارای هویتی سوبژکتیو است و هم سوژه بهواسطۀ تنیافتگی خود موجودی در عالم است، بهگونهای که او نیز همانند هیدگر بر این باور است که فقط با ملاحظۀ سوژه بهمثابه موجودیـدرـعالم تبیین آگاهی امکانپذیر میشود.
مریم صانع پور
چکیده
تمدن هر ملتی در بردارنده تمامی عناصر فرهنگی آن ملت است و اسطوره ها نخستین بن مایه های فرهنگی آن هستند. کارل گوستاو یونگ معتقد است اسطوره ها در روان جمعی هر ملتی حضور دارند و ویکو نیز عقیده دارد اندیشمندان هر عصری می توانند با بررسی اسطوره های ملت ها به اکتشاف دوباره تاریخ نائل شوند. اسطوره های باستانی به علت فرا تاریخی بودنشان نمونه ...
بیشتر
تمدن هر ملتی در بردارنده تمامی عناصر فرهنگی آن ملت است و اسطوره ها نخستین بن مایه های فرهنگی آن هستند. کارل گوستاو یونگ معتقد است اسطوره ها در روان جمعی هر ملتی حضور دارند و ویکو نیز عقیده دارد اندیشمندان هر عصری می توانند با بررسی اسطوره های ملت ها به اکتشاف دوباره تاریخ نائل شوند. اسطوره های باستانی به علت فرا تاریخی بودنشان نمونه هایی مثالی برای انسان کنونی هستند که شگفتی، حرمت گذاری و خطا پذیری انسان اولیه را از منظری فرا زمانی به انسان کنونی نشان می دهند. آگاهی فرا تاریخی از اسطوره ها موجب می شود ریشه های تمدنها شناخته شود و قدرت اداره و برنامه ریزی برای پیشرفت انسان حاصل شود. در مقاله پیش رو اسطوره های یونانی به عنوان ریشه ای ترین عناصر تمدن کنونی غرب با نگاهی فرا تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است.
فاطمه سلیمانی
چکیده
فیلسوفان اسلامی در خصوص رابطۀ انسان با جهان بر این باورند که انسان، عالم صغیر است و جهان، انسان کبیر.در این نگاه انسان عصاره و چکیدۀ جهان محسوب میشودوجامعیت او به واسطۀ روح الهی و ملکوتی است که در او دمیده شده است.از بین فلاسفه ملاصدرا معتقد است که هنگامی که بدن انسان با حرکت جوهری به مرحلۀ «تسویه»رسید،استعداد و قابلیت لازم ...
بیشتر
فیلسوفان اسلامی در خصوص رابطۀ انسان با جهان بر این باورند که انسان، عالم صغیر است و جهان، انسان کبیر.در این نگاه انسان عصاره و چکیدۀ جهان محسوب میشودوجامعیت او به واسطۀ روح الهی و ملکوتی است که در او دمیده شده است.از بین فلاسفه ملاصدرا معتقد است که هنگامی که بدن انسان با حرکت جوهری به مرحلۀ «تسویه»رسید،استعداد و قابلیت لازم را جهت دریافت این نفخۀ الهی مییابد و آن گاه روح الهی با تمامی اسماء و صفاتش، درحدّ استعداد و قوه، در ترکیب بدن انسان جلوه میکند. بدین ترتیب، انسان بهعنوان خلیفۀ الهی، می تواند تمام حقایق کلی و جزیی عالم و خواص و اسماء آنها را بشناسد و بنا بر اتحاد عالم و معلوم، جهانی عقلانی شبیه جهان خارجی گردد. بر این اساس، مسألۀ اصلی در این تحقیق این است که آیا انسان در جهان است و موجودی از موجودات جهان محسوب میشود یا جهان در انسان؟ چگونه جهان با تمام عظمت خود در انسان واقع میشود؟ انسان با چه ویژگی میتواند جهانی عقلانی گردد؟
حمزه حجت حاتم پوری؛ محمدرضا اسدی
چکیده
این مقاله دربارۀ نظام اخلاقی در منظومۀ فکری دکارت است. در مرحلۀ اول این نوشتار میخواهیم نشان دهیم که حتی اگر بپذیریم دکارت یک نظریۀ منسجم و نظاممند اخلاقی پرورش نداده و بهطور خاصتر کتابی مستقل و صریح درخصوص فلسفۀ اخلاق ننوشته است، اما دغدغههای اخلاقی دارد و میان انواع سبکهای زندگی و رفتارهای مختلف تفاوت جدی مینهد. او ...
بیشتر
این مقاله دربارۀ نظام اخلاقی در منظومۀ فکری دکارت است. در مرحلۀ اول این نوشتار میخواهیم نشان دهیم که حتی اگر بپذیریم دکارت یک نظریۀ منسجم و نظاممند اخلاقی پرورش نداده و بهطور خاصتر کتابی مستقل و صریح درخصوص فلسفۀ اخلاق ننوشته است، اما دغدغههای اخلاقی دارد و میان انواع سبکهای زندگی و رفتارهای مختلف تفاوت جدی مینهد. او در آثار گوناگون خود به اصول و مبانیای اشاره میکند که ما میتوانیم براساس آنها، نظریۀ اخلاقی منسجمی به دکارت نسبت بدهیم. در مرحلۀ بعد، میخواهیم به ماهیت و ساختار نظر اخلاقی دکارت اشاره کنیم. در این مسیر، ضمن بررسی مختصر دیگر تفسیرهای موجود، تفسیر مورد نظر خود را از اخلاق دکارتی شرح میدهیم و مؤلفههای مهم و اساسی آن را بیان میکنیم. همچنین، در ضمن بحث، به این مطلب نیز اشاره میکنیم که رأی او به چه گروهی از فیلسوفان اخلاق متأخر شباهت بیشتری دارد. همانطورکه خواهیم دید، اخلاق دکارت چهار مؤلفۀ اصلی دارد: فضیلت، علم، محدودیت معرفت و سعادت. اینها چهار مؤلفۀ بنیادینیاند که بهنظر میرسد توضیح اخلاق دکارت، بدون آنها ناقص و حتی نادرست باشد.1
احمد علی حیدری
چکیده
گزارندگی با سنت سخنوری نسبتی نزدیک دارد. از همان روزگار افلاطون و تکوّن اندیشة فلسفی، بر تمایز و استقلال برهان و سخنوری به منزلة دو صورت متفاوت از قیاس تأکید میشد. در عین حال به یمن تدقیق ارسطو در مناسبات میان این رهیافتها، مواردی از مشابهت زمینههای قرابت این دو عرصه فراهم شد. گزارندگی فلسفی در سدة بیستم ضمن توجه به اهمیت خطابه ...
بیشتر
گزارندگی با سنت سخنوری نسبتی نزدیک دارد. از همان روزگار افلاطون و تکوّن اندیشة فلسفی، بر تمایز و استقلال برهان و سخنوری به منزلة دو صورت متفاوت از قیاس تأکید میشد. در عین حال به یمن تدقیق ارسطو در مناسبات میان این رهیافتها، مواردی از مشابهت زمینههای قرابت این دو عرصه فراهم شد. گزارندگی فلسفی در سدة بیستم ضمن توجه به اهمیت خطابه در مقولة فهم و نسبتش با زیستجهان آدمی، مترصد است سخنوری را از طریق مفهوم اصالتِ هیدگر، فراگیر بودنِ عنصرِ فهم در گادامر یا نظریة استعارة ریکور، در خود جای دهد و بدین ترتیب در کنار وجوه مشابه، نسبتِ چالشبرانگیز گزارندگی و سخنوری را برجسته سازد؛ گرچه در پذیرفتن آثار و تبعات ناشی از این استقلال نسبی مردد است.
محمد حسین ارشدی؛ سحر کاوندی؛ محسن جاهد
دوره 11، شماره 43 ، مهر 1394، ، صفحه 43-70
چکیده
مسائل اخلاقی در سه حوزة: فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. فایدهگرایی یکی از دیدگاههای مهم در حوزة اخلاق هنجاری است. جی. جی. سی. اسمارت یکی از برجستهترین فایدهگرایان عملمحور بوده و اندیشهی وی تا حدّ زیادی متأثر از آراء سیجویک است. اسمارت بیشتر کوشیده است که به دو اشکال رایج علیه فایدهگرایی ...
بیشتر
مسائل اخلاقی در سه حوزة: فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. فایدهگرایی یکی از دیدگاههای مهم در حوزة اخلاق هنجاری است. جی. جی. سی. اسمارت یکی از برجستهترین فایدهگرایان عملمحور بوده و اندیشهی وی تا حدّ زیادی متأثر از آراء سیجویک است. اسمارت بیشتر کوشیده است که به دو اشکال رایج علیه فایدهگرایی یعنی تعارض فایدهگرایی با شهودهای اخلاقی، و همچنین مشکل محاسبهی پیامدهای افعال پاسخ دهد. بدین منظور وی ابتدا اعتبار معرفت شناختی ِشهودهای اخلاقی را منکر شده و رویکردی ناشناختگرایانه اتّخاذ میکند. همچنین در برخی موارد که انجام فعل فایدهگرایانه منجر به تعارض با شهودهای اخلاقی میشود، به تمایز میان مقام نظر و مقام عمل متوسّل میشود. وی برای رفع مشکلِ محاسبه از نظریة بازیها و کاربرد استراتژی مختلط، و نیز اصل موضوع امواج آبگیر بهره میبرد. در این مقاله پس از استخراج و تبیین مبانی نظری اندیشههای اسمارت، به نقد و بررسی اشکالات مطرح شده بر دیدگاه وی و پاسخهای ارائه شده او پرداخته شده است.
سیاوش اسدی؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
مفاهیم کلی (معقولات) به سه دستة اولی، ثانی فلسفی و ثانی منطقی تقسیم میشوند. "صدرالمتألّهین"، انتزاع مفاهیمکلی از امور عینی و نیز نحوة وجود این مفاهیم در ذهن را ملاک تمایز معقولات قرار میدهد و "حاجیسبزواری"، معیار تمایز معقولات را در ذهنی یا عینی بودن ظرف عروض و اتصاف میداند. از طرفی، "مطهری" برمبنای نظریة وجود رابط و نفسی در دیدگاه ...
بیشتر
مفاهیم کلی (معقولات) به سه دستة اولی، ثانی فلسفی و ثانی منطقی تقسیم میشوند. "صدرالمتألّهین"، انتزاع مفاهیمکلی از امور عینی و نیز نحوة وجود این مفاهیم در ذهن را ملاک تمایز معقولات قرار میدهد و "حاجیسبزواری"، معیار تمایز معقولات را در ذهنی یا عینی بودن ظرف عروض و اتصاف میداند. از طرفی، "مطهری" برمبنای نظریة وجود رابط و نفسی در دیدگاه صدرالمتألهین، معیار دیگری را مطرح میکند که ما از آن به معیار وجود شناختی تعبیر میکنیم و در آن ذهنی یا خارجی بودن وجود رابط و وجود نفسی معقولات، معیاری برای تمایز آنها معرفی میشود. این مقاله ضمن تشریح معیارهای حاجیسبزواری و صدرالمتألّهین در این زمینه، نشان میدهد که این معیارها درحقیقت به یک امر واحد دلالت دارند و معیار وجود شناختی نیز تلفیقی از دیدگاههای حاجی سبزواری و صدرالمتألّهین است. همچنین این مقاله در تلاش است نقدهای مطهری را بر این معیارها بررسی کند و برای این نقدها، پاسخهایی ارائه دهد و نشان دهد در غالب موارد، نقدهای مطهری بر آرای صدرالمتألهین و حاجیسبزواری وارد نیست.
رضا اکبری
چکیده
استدلالهای تصورپذیری، تبیینی و معرفت، سه استدلالی هستند که با رویکرد اول شخص به مسئله شعور، نخست شکافی معرفت شناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی را میان تجربه ذهنی و امور مادی به اثبات میرسانند که به تعبیری نادرست عبارت است از نظریان ماده گرایانه در باب شعور و تمایز مسئله دشوار از مسائل آسان آن. استراتژی ...
بیشتر
استدلالهای تصورپذیری، تبیینی و معرفت، سه استدلالی هستند که با رویکرد اول شخص به مسئله شعور، نخست شکافی معرفت شناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی و در پی آن شکافی وجود شناختی را میان تجربه ذهنی و امور مادی به اثبات میرسانند که به تعبیری نادرست عبارت است از نظریان ماده گرایانه در باب شعور و تمایز مسئله دشوار از مسائل آسان آن. استراتژی ماده گرایان در مواجهه با سه استدلال مذکور، غالباً مخالفت با رویکرد اول شخص و تأکید بر رویکرد سوم شخص با توجه به تحقیقات تجربی و علمی است. اما برخلاف دیدگاه ماده گرایان، امکان دست برداشتن از رویکرد اول شخص در باب شعور وجود ندارد. از سوی دیگر تأکید بر رویکرد سوم شخص با عطف توجه به تحقیقات علمی، مشتمل بر رویکردی وظیفه گرایانه در توجیه باورهای ما نسبت به شعور است در حالی که چنین رویکردی به مقوله توجیه، پذیرفتنی نیست. در سنت معرفت شناسی اصلاح شده، زمینه برای تمسک به دیگر منابع معرفتی همچون متون مقدس، جهت تبیین شعور قابل پذیرش است و در چنین نگاهی میتوان نظریه ثنوی گرایی ذاتی را پذیرفت، با این تذکر که نفس در این نگاه لزوماً به معنای دکارتی آن نیست.
علی اصغر مصلح
چکیده
پرسش از تفکر فلسفی در ایران معاصر را باید پر اهمیت تلقی کرد از ذهن و روح ایرانی که در طول تاریخ مأنوس با اندیشه حکمی و فلسفی و منشأ پیدایش نظامهای بزرگ فلسفی بوده است انتظار میرود که در طول دوره تلاقی با عالم مدرن نیز از اندیشیدن باز نایستاده باشد. تحقیق در وضع تفکر فلسفی در ایران دوره جدید علاوه بر اهمیت فینفسه، ما را با فضاهای ...
بیشتر
پرسش از تفکر فلسفی در ایران معاصر را باید پر اهمیت تلقی کرد از ذهن و روح ایرانی که در طول تاریخ مأنوس با اندیشه حکمی و فلسفی و منشأ پیدایش نظامهای بزرگ فلسفی بوده است انتظار میرود که در طول دوره تلاقی با عالم مدرن نیز از اندیشیدن باز نایستاده باشد. تحقیق در وضع تفکر فلسفی در ایران دوره جدید علاوه بر اهمیت فینفسه، ما را با فضاهای ذهنی که منشأ ماجراها و حوادث پدید آمده در لایههای بیرونیتر حیات ایرانیان است نیز آشنا میکند.
کوشش این مقاله توصیف جریانی است که میتوان آن را «فلسفه معاصر ایرانی» نامید؛ توصیف نحوه تلاقی ذهن ایرانی با اندیشههای مدرن، این جریان هرچند به علت شرایط خاص عالم ایرانی و تحولات شدید و پرتلاطم، به صورت نظام یا نظامهای فکری مشخصی در نیامده و در چهره فیلسوف یا فیلسوفان خاصی تمثل نیافته، اما جریانی پرنشاط و پرحادثه است که حداقل وجه ممیز عالم ایرانی از عوالم سایر ملتها و حکایت از تاریخ پرتلاطم ایران در دوره جدید است.
احمد عسگری؛ سینا سالاری خرم
چکیده
فارغ از باب دوم کتابالحروف که به سیر تکوین زبان و صنایع قیاسی میپردازد، دو باب اول و سوم عمدتا به توضیح در خصوص معانی حروف فلسفی اختصاص یافته است. به نظر میرسد این ساختار اتفاقی نبوده و حکایت از برنامه فراهستشناختی الحروف دارد. ابتدا با طرح مسئلهای فراهستشناسانه در خصوص نسبت میان جهان، تمثل جهان و زبان، نشان میدهیم ...
بیشتر
فارغ از باب دوم کتابالحروف که به سیر تکوین زبان و صنایع قیاسی میپردازد، دو باب اول و سوم عمدتا به توضیح در خصوص معانی حروف فلسفی اختصاص یافته است. به نظر میرسد این ساختار اتفاقی نبوده و حکایت از برنامه فراهستشناختی الحروف دارد. ابتدا با طرح مسئلهای فراهستشناسانه در خصوص نسبت میان جهان، تمثل جهان و زبان، نشان میدهیم که فارابی قائل به کفایت زبان طبیعی برای تمثل اندیشههای مابعدالطبیعی نیست، این بینش در مسئله نسبت میان موجود و وجود پررنگ میشود و فارابی را بر آن میدارد که منطق خاصی برای موجود وضع کند. در آخر با تکیه بر باب دوم الحروف روشن میشود که فارابی به نیاز برای زبانی مختص به مابعدالطبیعه تصریح دارد؛ اما دغدغۀ او در سطح نظر باقی نمیماند و منطقی خاص، شامل نحو و سمانتیکی ویژه، برای مابعدالطبیعه بسط میدهد. او مابعدالطبیعه را علم به امور فرامقوله میداند. اگر بخواهیم این امور مابعدالطبیعی را بهطریق درست تعبیر کنیم، به نظر فارابی باید بهصورت حروف نحوی بیان شوند.
امید کریم زاده
چکیده
در این مقاله علیه دیدگاه مصالحهگرایی در معرفتشناسی اختلافِ نظر استدلالی عرضه میکنم. یکی از مهمترین دلایل مؤید دیدگاه مصالحهگرایی این فرض است که وضعیت معرفتی دراختلافِ نظر بین دو همتای معرفتی متقارن است. چنین تقارنی میتواند دیدگاه مصالحهگرایی را موجه کند. اگر چنین باشد اثبات نامتقارن بودن وضعیت معرفتی میان دو همتا را میتوان ...
بیشتر
در این مقاله علیه دیدگاه مصالحهگرایی در معرفتشناسی اختلافِ نظر استدلالی عرضه میکنم. یکی از مهمترین دلایل مؤید دیدگاه مصالحهگرایی این فرض است که وضعیت معرفتی دراختلافِ نظر بین دو همتای معرفتی متقارن است. چنین تقارنی میتواند دیدگاه مصالحهگرایی را موجه کند. اگر چنین باشد اثبات نامتقارن بودن وضعیت معرفتی میان دو همتا را میتوان دلیل علیه دیدگاه مصالحهگرایی در نظر گرفت. در استدلالی که در این مقاله ارائه میکنم میکوشم از طریق نشان دادن وجود تفاوت میان فرآیندهایی که باور هر یک از طرفین را میسازند، اعتمادپذیری متفاوت این دو باور را نشان دهم. این امر به معنای نامتقارن بودن وضعیت معرفتی میان دو همتا است. از آنجا که دیدگاههای مصالحهگرایی و نامصالحهگرایی در معرفتشناسی اختلافِ نظر نقیض یکدیگر هستند، هر استدلالی علیه دیدگاه مصالحهگرایی را میتوان استدلالی به نفعِ نامصالحهگرایی دانست.
مسعود حاجی ربیع؛ محمد فنایی اشکوری
دوره 10، شماره 38 ، تیر 1393، ، صفحه 45-60
چکیده
«معنا» در اندیشة "ابنعربی"، حقیقتی کلی و مشترک میان مراتب معنایی یک واژه است. هر واژه مراتبی را از معنا دارا است که به صورت حقیقی بر همة آنها صدق میکند. این حقیقت مشترک، روح واحد حاکم بر معانی یک واژه را شکل میدهد. این نظریه، بر آیات الاهیاتی قرآن (آیات ناظر به اوصاف خدا) تطبیق میکند و براساس آن، نسبت محمولات این آیات به موضوع ...
بیشتر
«معنا» در اندیشة "ابنعربی"، حقیقتی کلی و مشترک میان مراتب معنایی یک واژه است. هر واژه مراتبی را از معنا دارا است که به صورت حقیقی بر همة آنها صدق میکند. این حقیقت مشترک، روح واحد حاکم بر معانی یک واژه را شکل میدهد. این نظریه، بر آیات الاهیاتی قرآن (آیات ناظر به اوصاف خدا) تطبیق میکند و براساس آن، نسبت محمولات این آیات به موضوع آن یعنی خدا، حقیقی و خالی از مجاز است. محمولات تشبیهی آیات الاهیاتی، پس از انصراف معنا از عوارض ناسوتی و امکانی، به خدا نسبت داده میشوند. در فهم این نظریه، مباحث هستیشناسانه ابنعربی بسیار مهم مینماید. این نظریه، در فهم و تفسیر متون الاهیاتی قرآن تأثیرگذار است. هدف این نوشتار، تبیین نظریة ابنعربی در باب ماهیت معنا جهت معناشناسی محمولات الاهیاتی قرآن و ارائة ثمرات عملی این نظریه است
حمیده ایزدی نیا؛ اصغر واعظی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 45-58
چکیده
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از ...
بیشتر
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از خوانش متن کشف این معناست. اما در نظر گادامر معنا از طریق دیالوگ میان مفسر و متن تولید میشود و درنتیجه هیچ معنای از قبل تعینیافتهای وجود ندارد. بر پایه این نگرش، گادامر زبان و امکانات آن را شرط تعین معنا میداند، ولی هرش بر این باور است که زبان صرفاً شرط آشکارگی معناست. هرش از سوی دیگر گادامر را متهم به بیمعیاری میکند. وقتی معنا امری نامتعین شد دیگر هیچ معیاری برای تمییز تفسیر درست از تفسیر نادرست وجود ندارد. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح سه انتقاد اساسی هرش به گادامر، پاسخ آنها را از منظر شارحان و مدافعان گادامر بیان نماییم.
میثم سفید خوش؛ یوسف شاقول
چکیده
جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل ...
بیشتر
جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل را از نو مورد بازخوانی قرار دهد زیرا هگل نیز در زمانه خود و در رویارویی با اندیشه های متفکران دوره روشن اندیشی، درگیر معضلاتی مشابه مشکلات موجود در فایده گرایی بوده است. در واقع راولز استفاده از نگرش هگلی را برای تبیین نظریه عدالت و مفاهیم اساسی آن مفید می داند. مقاله حاضر در پی آن است تا اولا نشان دهد که راولز چگونه برای تامین هدف مذکور روایتی ویژه از مهمترین عناصر فلسفه حق هگل ارائه داده و سمت و سوی آن را منطبق با جریان لیبرالیسم معرفی کرده است. او در این راستا دو نوع از لیبرالیسم را از هم تمییز داده و نظریه خود را همراه با اندیشه کانت و هگل از مصادیق نوع واحدی از آنها بر می شمارد. دوم اینکه به نظر می رسد راولز به منظور نیل به مطلوب خویش ناگزیر بوده است تا به رغم اذعان اولیه خویش مبنی بر کانتی بودن نظریه اش دست کم در برخی از موارد اساسی، از نگرش کانتی روی گردانده و به جانب نگرش هگلی روی آورد. تبیین و استدلال وجوه اساسی این گشت فکری هدف دیگر مقاله حاضر را شامل می شود.
غلامرضا ذکیانی
چکیده
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها ...
بیشتر
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها حکم کنیم. برای استخراج این مبانی فلسفی باید افزون بر آثار پیروان ارسطو به تألیفات خود وی نیز مستقیماً مراجعه کنیم تا هم سهم دقیق استاد و شاگردان در فرایند رشد منطق ارسطویی معلوم شود و هم آراء پیروان، بهویژه آنجا که از اندیشههای استاد فاصله گرفته-اند، با آراء خود ارسطو خلط نشود. شاید مهمترین تحولی که در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تألیف کتاب اشارات و پیدایش منطق دوبخشی است. فرضیۀ نگارنده این است که این تحول تنها به بخش-بندی صوری منطق مربوط نمیشود، بلکه ناشی از تحولات بنیادینی است که از نگرش به منطق سرچشمه میگیرد. سرآغاز این تحولات به تألیف کتاب ایساغوجی (کلیمحور) و افزوده شدن آن به مجموعۀ ارغنون برمیگردد که بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئیمحور) و صوری شدن قیاس ارسطویی انجامید. اثبات چنین فرضیهای مستلزم شناخت دقیق منطق ارسطو است. در این مقاله ضمن اشاره به دو رسالۀ مقولات و ایساغوجی، به چند مورد مهم و بیلاحقه در تحلیل اول چون مثال نقض، تقدم اشکال بر قیاس، و شکل چهارم پرداختهایم.
محسن فرمهینی فراهانی؛ محمد حسن میرزا محمدی؛ اسماعیل خارستانی
چکیده
با توجه به اهمیت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، این مقاله با استفاده از روش تطبیقی به تبیین اهداف آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. نتایج به دست آمده در این بررسی نشان میدهد که از مهمترین اهداف آموزش فلسفه به کودکان، برای مثال در ایالات متحده، پرورش تفکر و استدلال و بهبود یادگیری و به طور کلی پرورش مهارتهایی است که هر فرد ...
بیشتر
با توجه به اهمیت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، این مقاله با استفاده از روش تطبیقی به تبیین اهداف آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. نتایج به دست آمده در این بررسی نشان میدهد که از مهمترین اهداف آموزش فلسفه به کودکان، برای مثال در ایالات متحده، پرورش تفکر و استدلال و بهبود یادگیری و به طور کلی پرورش مهارتهایی است که هر فرد در بزرگسالی به آن نیازمند است؛ در آرژانتین، پرورش تفکر و روحیۀ انتقادپذیری؛ در انگلستان، پرورش تفکر و چگونگی شهروندی و پرورش روحیۀ گفتوگو و کاوشگری؛ در استرالیا، پرورش تفکر، پرورش روحیۀ پرسشگری و انتقادی و نیز قضاوت؛ در فرانسه، پرورش و تقویت تفکر، مفهومسازی و مسئلهپردازی؛ و در دانمارک، پرورش تفکر و توسعۀ تواناییهای فردی و اجتماعی است. همۀ این کشورها پرورش تفکر را از اهداف مهم آموزش فلسفه به کودکان می-دانند و از این نظر به یکدیگر شباهت دارند؛ همچنین در اهدافِ پرورشِ روحیۀ قضاوت و پرورش روحیۀ استدلال بین اکثر کشورها شباهت وجود دارد. تفاوت اهداف، به ویژه اهداف ایالات متحدۀ امریکا با دیگر کشورها، در پرورش تمایلات دمکراتیک و نیز درگیر کردن کودکان با کندوکاو فلسفی است.
محمدرضا عبداله نژاد
چکیده
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها ...
بیشتر
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها و محرکها را بهعنوان منشأ اصلی شکلگیری هر عمل ارادی- ازجمله عمل اخلاقی- میداند. ولی نکتة مهم اینجاست که او با تقسیم محرکها به سه نوع «همدلی»، «اگوئیسم» و «سوءنیت»، فقط همدلی را بهعنوان محرک عمل اخلاقی یا پایة اصلی اخلاق قرار میدهد و دو محرک دیگر را بهعنوان محرکهای ضداخلاقی کنار میگذارد. او با انجام این کار پایة عقلانی اخلاق کانت را در قالب سه نوع استدلال مورد انتقاد قرار میدهد: او ابتدا فرمالیسم اخلاقی کانت و ادعاهای ماتقدم آن را زیر سؤال میبرد، سپس تزلزل مفهومی موجود در اخلاق کانت را (که ناشی از ناسازگاری میان ادعای ظاهری او مبنیبر تأسیس اخلاق بر پایة عقل و علاقة باطنیاش به اخلاق کلامی است) مورد انتقاد قرار داده و درنهایت نظام اخلاقی کانت را متهم به اگوئیسم میکند. در نتیجه، مقالة حاضر سعی میکند با توصیف انتقاد شوپنهاور از نظام اخلاقی کانت، جایگاه و ویژگی اصلی اخلاق شوپنهاور را مشخص نماید.
مهدی بهنیافر؛ امیرحسین رجب زاده عصارها؛ زهره عباسیان
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی وضعیت استنادی مقالات منتشرشده در فصلنامۀ حکمت و فلسفه در دورۀ دهسالۀ 1384 تا 1393 میپردازد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل استنادی و بررسی کیفی انجام شده و دادهها با استفاده از قابلیتهای آماری نرمافزار اکسل تجزیه و تحلیل شدهاند. در این تحلیل، بخشهایی به تحلیل آماری مآخذ مقالات، متوسط تعداد استنادها، ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی وضعیت استنادی مقالات منتشرشده در فصلنامۀ حکمت و فلسفه در دورۀ دهسالۀ 1384 تا 1393 میپردازد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل استنادی و بررسی کیفی انجام شده و دادهها با استفاده از قابلیتهای آماری نرمافزار اکسل تجزیه و تحلیل شدهاند. در این تحلیل، بخشهایی به تحلیل آماری مآخذ مقالات، متوسط تعداد استنادها، میزان استناد به انواع اقلام علمی، وضعیت زبانی مآخذ، میزان خوداستنادی و حوزههای موضوعی مقالات اختصاص یافته است. در قسمت بحث و نتیجهگیری این پژوهش هم ده فقره تحلیل کیفی در حوزههایی مانند: نوآوری، علمسنجی و اخلاق پژوهش عرضه شده است. گرایش کم این تولیدات فلسفی به مقالات در مقایسه با کتابها و سایر منابع، مسئلۀ «نوآوری» در این مقالات و رابطۀ آن با کمیت استنادها، «چند نویسندگی» و نسبت آن با نوآوری، سهم ناچیز تولیدات بومی در تولیدات جهانی این حوزه، گرایش زبانی مآخذ مقالات و نیز نسبت خوداستنادی نویسنده و خوداستنادی مجله و نیز دلالتهای قابل استخراج دربارۀ «کار جمعی» در حوزههای نظریتر علوم انسانی، ازجمله محورهایی هستند که مدلول آنها در این پژوهش و در ارتباط با تحلیل استنادی انجام شده در حوزۀ فلسفه بهعنوان یکی از حوزههای اصلی علوم انسانی در ایران مورد توجه قرار گرفتهاند.
حسین شمس
چکیده
برهان امکان که در آثار بسیاری از اندیشمندان اسلامی و غربی، تقریری از آن دیده میشود، یکی از براهین اثبات وجود خدا است که وجود یک موجود ضروری را از طریق ممکن بودن موجودات اثبات میکند. آکویناس با ترکیب برهان حدوث متکلمان و برهان علیّت، تقریری از این برهان ارائه داده که شبیه برهان وجوب و امکان در فلسفه و کلام اسلامی است. این نوشتار ...
بیشتر
برهان امکان که در آثار بسیاری از اندیشمندان اسلامی و غربی، تقریری از آن دیده میشود، یکی از براهین اثبات وجود خدا است که وجود یک موجود ضروری را از طریق ممکن بودن موجودات اثبات میکند. آکویناس با ترکیب برهان حدوث متکلمان و برهان علیّت، تقریری از این برهان ارائه داده که شبیه برهان وجوب و امکان در فلسفه و کلام اسلامی است. این نوشتار با تکیه بر نقدهای پلانتینگا به بررسی تقریر آکویناساز این برهان پرداخته و تأثیرپذیری وی از اندیشمندان مسلمان، خصوصاً ابن سینا را نشان داده است.و از این رهگذر ضعف های تقریر آکویناس در مقایسه با تقریر ابن سینا نمایان شده است.