علیرضا اسماعیل زاده؛ احمد علی حیدری
چکیده
این مقاله در نظر دارد ابتدا توصیف مختصری از فلسفه اخلاق آلن بدیو کند و پس از آن با توجه به نکات اساسی ای که در این توصیف روشن می شود تطبیق و مقایسه ای میان آراء بدیو در زمینه اخلاق و اندیشه های کی یر کگور صورت گیرد. هر دو فیلسوف زندگی انسان را از نظر امکانی به ساحاتی مجزا تقسیم می کنند. چیستی اخلاق از نظر این دو فیلسوف و جایگاهی که برای ...
بیشتر
این مقاله در نظر دارد ابتدا توصیف مختصری از فلسفه اخلاق آلن بدیو کند و پس از آن با توجه به نکات اساسی ای که در این توصیف روشن می شود تطبیق و مقایسه ای میان آراء بدیو در زمینه اخلاق و اندیشه های کی یر کگور صورت گیرد. هر دو فیلسوف زندگی انسان را از نظر امکانی به ساحاتی مجزا تقسیم می کنند. چیستی اخلاق از نظر این دو فیلسوف و جایگاهی که برای اخلاق در ساحات مختلف زندگی در نظر گرفته اند موضوع خاص این پژوهش است.
بهنام فولادی؛ سعید بینای مطلق؛ یوسف شاقول
چکیده
«فوسیس» یکی از مهمترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جاییکه میتوان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامیتوان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به اینکه موضوع کدامیک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکیدیگر ...
بیشتر
«فوسیس» یکی از مهمترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جاییکه میتوان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامیتوان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به اینکه موضوع کدامیک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکیدیگر از واژگان مهم فلسفۀ ارسطو؛ یعنی لوگوس، و در پی آن، به پیوند شناخت و شهرزیستی در زندگی انسانی رهمیبرد، و از رهگذر این پیوندها دانسته میشود. اما بررسی آن در نسبت با شناخت راستین، فراتر از پیوندهای یادشده، به حقیقتِ راستین چیزها ره میبرد. با نگاه آموزههایی از فلسفۀ ارسطو، میتوان گفت که نهتنها انسان میتواند با گذر از زیستِ انسانی به زیستِ خدایی، حقیقت راستین چیزها را دریابد، [بل]که داشتن چنین دریافتی، پیششرط هرگونه رویارویی و پژوهش دربارۀ چیزها است. بههمینرو، میتوان گفت انسان، از پیش، با حقیقت آشنا است.
حمیدرضا محبوبی آرانی
چکیده
با وجود تفاوتهای بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهتهای جالبی نیز در دیباچههای آنها بر دو کتاب اصلیشان نیز به چشم میآید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچهها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزمباوری و متافیزیک را عرضه میکنند و از امیدهای خود برای فلسفة آینده سخن میگویند. این یک فلسفة آینده از نظر ...
بیشتر
با وجود تفاوتهای بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهتهای جالبی نیز در دیباچههای آنها بر دو کتاب اصلیشان نیز به چشم میآید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچهها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزمباوری و متافیزیک را عرضه میکنند و از امیدهای خود برای فلسفة آینده سخن میگویند. این یک فلسفة آینده از نظر هر دو، از جزمباوری فاصله خواهد داشت. کانت اثر خود را در واقع تمهیدی بر این فلسفه میشمارد، در حالی که نیچه همچنان امید ظهور این فلسفه را در سر میپروراند. در این مقاله سعی شده است در سه بخش این مضامین بیان و شرح شود. در درآمد، صحنة شباهتهای میان این دو دیباچه را ترسیم خواهیم کرد. در بخش دوم، منظور و مراد کانت و نیچه از جزمباوری را شرح داده، نشان میدهیم چرا آنها از افول و مرگ جزمباوری سخن میگویند. بخش پایانی، نشان میدهد که چرا نیچه و کانت هر دو سودای یک فلسفة آینده را در سر دارند، فلسفة آیندهای که آثار خود را همچون تمهیدی بر آن تلقی میکنند.
فرشته نباتی
چکیده
پیش از ظهور منطق جدید، نظام منطقیِ رایج بیبدیل مینمود. اما منطق کلاسیک، با نظامهای متعددی روبهروست که خود را منطقی و هماورد منطق کلاسیک میدانند. این نظامها، اغلب مبتنی بر پیشفرضهای خاص فلسفی هستند و قواعد منطقی متفاوتی را طرح میکنند. در مواجهه با این نظامها، پرسشی فلسفی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا اساساً کثرت در ...
بیشتر
پیش از ظهور منطق جدید، نظام منطقیِ رایج بیبدیل مینمود. اما منطق کلاسیک، با نظامهای متعددی روبهروست که خود را منطقی و هماورد منطق کلاسیک میدانند. این نظامها، اغلب مبتنی بر پیشفرضهای خاص فلسفی هستند و قواعد منطقی متفاوتی را طرح میکنند. در مواجهه با این نظامها، پرسشی فلسفی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا اساساً کثرت در نظام و/یا قواعد منطقی ممکن است؟ فیلسوفان منطق جدید، پاسخهای متنوعی به این پرسش دادهاند. بسیاری به این امکان قائل نیستند، امّا دلایل این عده متفاوت است. فیلسوفان و منطقدانان قدیم، به صراحت این پرسش را مطرح نکردند ولی میتوان از سخنان آنها استنباط کرد که اگر آنها در مقابل این پرسش قرار میگرفتند پاسخ منفی قاطعی به آن میدادند. در این مقاله میکوشیم تا نشان دهیم موضع آنها در این باب موضع واقعگرایانه است و قواعد و صدقهای منطقی را جزء معقولات ثانی منطقی (با توسّعی در معنای آن) میدانند.
محمود هدایت افزا
چکیده
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح ...
بیشتر
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح شده در حکمت متعالیه، به ویژه مسائلی است که صدرا در آنها دعوی نوآوری دارد. در این راستا، نوشتار پیش رو درصدد بررسی سخنان متفاوت صدرا در باب «هیولای اولی» است، اینکه صاحب أسفار ضمن اذعان به ترکیب انضمامی جسم از مادّه و صورت، با بیانات مبسوطی به دفاع از ایدۀ فیلسوفان مشّائی در مورد تحقّق خارجی «هیولا» به عنوان امری فاقد فعلیّت و صرف قابلیّت برمىخیزد و در قبال ناقدان این نگاه فلسفی خاصّه حکیم سهروردی موضع مىگیرد؛ امّا در عین حال برخی توصیفات وی از هیولای اولی، شباهت ویژهاى با سخنان سهروردی در تلویحات دارد. همچنین دعوی نوآوری ملّاصدرا پیرامون ترکیب اتّحادی مادّه و صورت و قول به وجود شوق در هیولا، به ترتیب با مراجعه به آثار حکمای إخوان الصّفا و رسالۀ «العشق» بوعلی مورد انکار قرار گرفته و نوآوری صدرا در این دو مسئله، محدود به برخی تبیینها و براهین نوین وی دانسته شده است.
علی ملکی
چکیده
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به ...
بیشتر
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به این موضوع اختصاص دهند. حوزۀ بررسی و کاوش این مقاله دربارۀ مفهوم عقلانیت در سطح روششناسی علم، محدود میشود به مضمون و جایگاه این مفهوم در روششناسی منطق موقعیت، که عمدتاً توسط کارل پوپر تحت عنوان «اصل عقلانیت» مطرح و شرح و بسط داده شد. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تبیین ارتباط و نسبت اصل عقلانیت مورد استفاده در روششناسیِ منطقِ موقعیت با نسخههای بهکارگرفته شده از این مفهوم در دو برنامۀ پژوهشی و محوری علم اقتصاد، یعنی اقتصاد مرسوم و اقتصاد تطوری است. در این مقاله نشان داده شده است که بر مبنای مجموعهای از مفروضات، کاربرد مفهوم عقلانیت در اقتصاد تطوری تطابق بیشتری با اصل عقلانیت پوپر دارد، هر چند پوپر ایدههای اولیۀ اصل عقلانیت را از اقتصاد مرسوم وام گرفته بود.
محمد علی عبداللهی؛ فاطمه فرهانیان
چکیده
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار ...
بیشتر
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار زبان خصوصی است. افزون بر این، مسئلۀ اذهان دیگر که در فرض قول به زبان خصوصی مسئلهای لاینحل است، با انکار زبان خصوصی از اساس منحل میشود. در حالی که سایر راهحلهای مسئلۀ اذهان دیگر، از قبیل استدلال از طریق تمثیل و رفتارگرایی، خود دچار اشکالات بسیاری هستند.
رضا گندمی
چکیده
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی ...
بیشتر
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی به تمایز کامل عقل و وحی حکم راندهاند و هیچ گونه ربط و نسبتی میان آن دو قائل نیستند و جمعی دیگر عقل و به تبع آن فلسفه را به هیچ گرفتهاند و معتقدند با وجود وحی و متون مقدس هیچ نیازی به فلسفه نیست. بدیهی است از نظر آنان نیز هیچ گونه ارتباطی میان عقل و وحی برقرار نیست و در نتیجه صحبت از فلسفه دینی بیمعنا خواهد بود. به واقع برخی تنها سر در گرو حکمت یونانیات دارند و حکمت ایمانیان را به حساب نمیآورند، جمعی دیگر تنها به حکمت ایمانیان و آنچه از طریق دین و شریعت آمده است بسنده و فلسفه و فیلسوفان را همواره تحقیر میکنند. در این بین کم نیستند اندیشمندانی که در صدد جمع و تلفیق آن دو برآمدهاند. قرون وسطی مملو از چنین افرادی است و فیلون اسکندرانی را به حق میتوان پیش قراول آنان دانست.
رضا مثمر
چکیده
ویتگنشتاین متأخر در آرای دورة متقدم خود که در رسالۀ منطقی-فلسفی ابراز شدهاند بازنگری کرده است. پل هریچ در بخشی از اثر تازة خویش فرافلسفة ویتگنشتاین (2012) به تشریح و بررسی این انتقادها در پژوهشهای فلسفی پرداخته است.در این مقاله میکوشم نشان دهم تصویر هریچ از نقدهای ویتگنشتاین متأخر تصویری نادرست، فاقد پشتیبانی متنی و متکی بر فرضهایی ...
بیشتر
ویتگنشتاین متأخر در آرای دورة متقدم خود که در رسالۀ منطقی-فلسفی ابراز شدهاند بازنگری کرده است. پل هریچ در بخشی از اثر تازة خویش فرافلسفة ویتگنشتاین (2012) به تشریح و بررسی این انتقادها در پژوهشهای فلسفی پرداخته است.در این مقاله میکوشم نشان دهم تصویر هریچ از نقدهای ویتگنشتاین متأخر تصویری نادرست، فاقد پشتیبانی متنی و متکی بر فرضهایی متعارض با هم است. نخست تصویری مجمل از مابعدالطبیعۀ رساله به ترسیم خواهم کرد. از آن پس درک هریچ از مفهوم «شیء» در رساله را توضیح خواهم داد. در بخش سوم روایت هریچ از سه ایراد (T3)، (T4) و (T6) ویتگنشتاین متأخر بر هستی شناسی رساله را توضیح خواهم داد. در نهایت به نقد تصویر هریچ خواهم پرداخت و استدلال خواهم کرد روایت وی از آرای ویتگنشتاین متأخر دربارۀ هستی شناسی رساله به جهت شواهد متنی ضعیف و از لحاظ فلسفی نامنسجم و متناقض است.
مرتضی حسینی
چکیده
در نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، موجـود زنده در انجام هر فعلـی غـایتی را دنبـال میکند. این غایت کـه صـرفاً نوعی اعتبار است، مطابَقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند، لذا هیچ نحوۀ وجود خارجی ندارند. تنها جایی که میتوان کمترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید، نتایج ...
بیشتر
در نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، موجـود زنده در انجام هر فعلـی غـایتی را دنبـال میکند. این غایت کـه صـرفاً نوعی اعتبار است، مطابَقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند، لذا هیچ نحوۀ وجود خارجی ندارند. تنها جایی که میتوان کمترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید، نتایج نظریۀ ایشان در بحث تفسیر متن مقدس است. شلایرماخر را پدر هرمنوتیک دانستهاند. او بر اساس راستکیشی نوین اشارات متافیزیکی کتاب مقدس را نه تمثیل که حتی استعاره دانسته است و اشارات متافیزیکی کتاب مقدس، برای مثال مسئلۀ شر، را عدمی میداند. استعاری دانستن امور عدمی نزد شلایرماخر با آنچه علامه اعتباری میخواند چندان قابل مقایسه نیست، هرچند تفاوتهای ژرفی بین این دو نظریه قابل بیان است که در بخش پایانی به آن خواهیم پرداخت.
امیر نصری
چکیده
با توجه به اینکه کتاب مقدس مهمترین منبع شمایلنگاری مسیحی به شمار میرود و شمایلنگاری نیز به نوبة خود تفسیر بصری کتاب مقدس است، لذا توجه به رابطة میان شمایلنگاری مسیحی و تفسیر کتاب مقدس ضروری به نظر میرسد. این رابطه بهگونهای است که در پارهای موارد خودِ بازنمایی تصویری، در تفسیر متن کتاب مقدس نقشی فعالانه دارد و صرفاً تصویرسازی ...
بیشتر
با توجه به اینکه کتاب مقدس مهمترین منبع شمایلنگاری مسیحی به شمار میرود و شمایلنگاری نیز به نوبة خود تفسیر بصری کتاب مقدس است، لذا توجه به رابطة میان شمایلنگاری مسیحی و تفسیر کتاب مقدس ضروری به نظر میرسد. این رابطه بهگونهای است که در پارهای موارد خودِ بازنمایی تصویری، در تفسیر متن کتاب مقدس نقشی فعالانه دارد و صرفاً تصویرسازی منفعلانة متن نیست. از این حیث، برای فهم ادوار مختلف شمایلنگاری مسیحی توجه به گرایشهای تفسیری آن دوران نیز درخور توجه است. در این مقاله آراء تفسیری دو مکتب انطاکیه و اسکندریه بهاختصار ذکر میشود و بازتاب این آراء در هنر صدر مسیحیت (که از حیث تاریخی تقریباً با این دو مکتب مقارن است) مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین تلاش میشود تا این رابطه را در نمونههای مختلف شمایلنگاری این دوران نشان دهیم و با رویکرد ادوار بعدی مقایسه کنیم.
مرتضی واعظ قاسمی؛ علی اکبر احمدی افرمجانی
چکیده
دستکم سه رویکرد متفاوت به خود ارجاعی در سنت فلسفۀ تحلیلی وجود دارد. رویکرد راسلی، رویکرد پوزیتیویستی و رویکرد ویتگنشتاینی. هرکدام از این رویکردها راهحلی متفاوت برای مسئلۀ خود ارجاعی پیشنهاد کردهاند. از آن میان رویکرد ویتگنشتاینی به این مسئله بحثهای زیادی را به وجود آورده است. ظاهراً فقرۀ6.54 (عبارت ماقبل آخر) رسالۀ ویتگنشتاین ...
بیشتر
دستکم سه رویکرد متفاوت به خود ارجاعی در سنت فلسفۀ تحلیلی وجود دارد. رویکرد راسلی، رویکرد پوزیتیویستی و رویکرد ویتگنشتاینی. هرکدام از این رویکردها راهحلی متفاوت برای مسئلۀ خود ارجاعی پیشنهاد کردهاند. از آن میان رویکرد ویتگنشتاینی به این مسئله بحثهای زیادی را به وجود آورده است. ظاهراً فقرۀ6.54 (عبارت ماقبل آخر) رسالۀ ویتگنشتاین تمامی گزارههای کتاب از جمله خودش را بیمعنی قلمداد میکند. این خود ارجاعی مخاطبین رساله را در وضع پارادوکسیکالی قرار میدهد. ویتگنشتاین با طرح مفهوم نردبان سعی دارد تا از این خود ارجاعی بگریزد. از میان تفاسیر مختلف از رسالۀ ویتگنشتاین دو تفسیر توصیفناپذیر و یکپارچه حول این مسئله شکلگرفتهاند و سعی میکنند که با تفسیر واژۀ «بیمعنی» خوانشی سازگار از متن رساله به دست بدهند؛ اما از خلال نقدهای این دو تفسیر به یکدیگر به نظر میرسد که اساساً رویکرد ویتگنشتاینی برای حل بحران خود ارجاعی راهگشا نباشد.
یحیی صولتی
دوره 11، شماره 41 ، فروردین 1394، ، صفحه 107-126
چکیده
چکیده
نحوهی صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبهی فاعلیّت الهی و پیدایش کثرت درعالم، موردتوجه حکمای اسلامی قرار گرفتهاست. ابنسینا1و سهروردی2 براساس قاعدهی الواحد به تبیین نظریهی صدور پرداختهاند؛ در این زمینه علیرغم اختلاف در مبانی، هرکدام به روشی خاص عمل نموده چنانکه ابنسینا برمبنای ...
بیشتر
چکیده
نحوهی صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبهی فاعلیّت الهی و پیدایش کثرت درعالم، موردتوجه حکمای اسلامی قرار گرفتهاست. ابنسینا1و سهروردی2 براساس قاعدهی الواحد به تبیین نظریهی صدور پرداختهاند؛ در این زمینه علیرغم اختلاف در مبانی، هرکدام به روشی خاص عمل نموده چنانکه ابنسینا برمبنای جهات دوگانهی وجوب و امکان در عقول دهگانه و با فرض کثرت اعتباری عقل اول، به توجیه این نظریه میپردازد؛ درحالیکه سهروردی با ناقص پنداشتن این دو جهت، تغایر بین نورالانوار و نوراول را موردبررسی تفصیلی قرارداده و با استناد به جهات موسّع اشراق و مشاهده، به سلسلهی بیشماری از انوار طولی و عرضی قائل میشود. وی همچنین برمبنای قاعدهی امکان اشرف و با تأکید برعالم مثال، طبقهی ارباب انواع را اثبات میکند که از این حیث تعامل دوسویهی نورشناسی اشراقی را جایگزین ضرورت انعطافناپذیر و یک سویهی وجودشناسی مشائی میسازد. سهروردی در باب آفرینش، با رد علم عنایی مشائیان، علم خداوند را از نوع اضافهی اشراقی دانسته و فرایند شکلگیری عالم را به نظام شگفتانگیز انوار نسبت میدهد.
فروزان راسخی؛ سمیه کلاهدوزان
چکیده
برهان جهانشناختی از جمله براهین اثبات وجود خداست که از زمان افلاطون تا کنون مورد توجّه فلاسفه بوده است. در این مقاله تقریرات جدید علّامه طباطبایی از این براهین، بهویژه از برهان علّت و معلول و برهان حرکت و محرّک مورد بررسی قرار گرفته و آراء ایشان در این زمینه با آراء ابنسینا مقایسه شده است. به این منظور، براهینی که ابنسینا در ...
بیشتر
برهان جهانشناختی از جمله براهین اثبات وجود خداست که از زمان افلاطون تا کنون مورد توجّه فلاسفه بوده است. در این مقاله تقریرات جدید علّامه طباطبایی از این براهین، بهویژه از برهان علّت و معلول و برهان حرکت و محرّک مورد بررسی قرار گرفته و آراء ایشان در این زمینه با آراء ابنسینا مقایسه شده است. به این منظور، براهینی که ابنسینا در این باب مطرح نموده است از آثارش اخذ و گزارش شده است و سپس در بررسی مقایسهای میان تقریرات علّامه و آراء ابنسینا، اخذ و اقتباسهای او از ابن-سینا و نیز تقریرات جدید او نسبت به ابنسینا تبیین شدهاند که در این مبحث نوآوریهای علّامه نسبت به ابنسینا قابل توجّه است و اکثر براهین علّامه در مرتبة بالاتری از اتقان و استواری نسبت به ادّلة ابنسینا قرار میگیرد.
عبدالله انصاری؛ جلال پیکانی
چکیده
آلوین گلدمن در مقالة «باور موجه چیست؟» به اختصار یکی از جنجالیترین و در عین حال تأثیرگذارترین نظریههای توجیه – یعنی نظریة اعتمادگرایی فرایندی- را صورتبندی کرده است. در نوشتار حاضر ابتدا تلاش خواهد شد تا نظریة گلدمن در قالبی ساده و همهفهم بیان شود. سپس نقاط قوت و ضعف این قرائت از اعتمادگرایی فرایندی مورد سنجش قرار خواهد ...
بیشتر
آلوین گلدمن در مقالة «باور موجه چیست؟» به اختصار یکی از جنجالیترین و در عین حال تأثیرگذارترین نظریههای توجیه – یعنی نظریة اعتمادگرایی فرایندی- را صورتبندی کرده است. در نوشتار حاضر ابتدا تلاش خواهد شد تا نظریة گلدمن در قالبی ساده و همهفهم بیان شود. سپس نقاط قوت و ضعف این قرائت از اعتمادگرایی فرایندی مورد سنجش قرار خواهد گرفت. ایراد شیطان دکارتی، ایراد کلیت یا شمول، نداشتن دلیل برای اعتمادپذیر دانستن فرایند و وضعیت باورهای حاصل از دروننگری از مهمترین ایرادات وارد بر این قرائت از اعتمادگرایی است. بررسی اعتبار و اهمیت این ایرادات بخش دیگری از این مقاله را تشکیل خواهد داد. در پایان نشان داده خواهد شد که اعتمادگرایی فرایندی توانایی حل پارهای از مسائل معرفتشناختی، نظیر مسائل گتیه، را دارد.
حسن مهرنیا
چکیده
پس از آنکه آدمی پای به عالم هستی نهاد، همزمان دو مقولة مهم و اساسی بهنام دین (یا ماوراء طبیعت) و دولت (طبیعت یا دنیا) توجه وی را به خود واداشت. از آن بهبعد، این دو موضوع و دامنة شمول هریک از این مقولات مهمترین مباحثی بودهاند که در طول اعصار و قرون متمادی همواره محل نزاع و اختلاف بشر بوده است. این نزاع و درگیریها در طول تاریخ دارای ...
بیشتر
پس از آنکه آدمی پای به عالم هستی نهاد، همزمان دو مقولة مهم و اساسی بهنام دین (یا ماوراء طبیعت) و دولت (طبیعت یا دنیا) توجه وی را به خود واداشت. از آن بهبعد، این دو موضوع و دامنة شمول هریک از این مقولات مهمترین مباحثی بودهاند که در طول اعصار و قرون متمادی همواره محل نزاع و اختلاف بشر بوده است. این نزاع و درگیریها در طول تاریخ دارای سه صورت کلی بوده است: واگرایی و معاندت کامل دین و دولت؛ همگرایی و معاضدت کامل؛ و استیلا و غلبة یکی بر دیگری، بهگونهای که آن دیگر تابع این یک بوده است. این مقاله در آغاز نگاهی مختصر خواهد داشت به مراحل تطور اندیشة دینی هگل و نیز دیدگاه وی در باب دولت؛ سپس به نقد و بررسی نظرگاه هگل در این زمینه میپردازد. در مورد بخش نخست، ملاحظه خواهیم کرد که نمیتوان هگل را فیلسوفی ضد دین، طرفدار مطلق نظریة جدایی دین از سیاست و مدافع دولت توتالیتر قلمداد کرد، اگرچه او در نهایتْ دین را بهمثابه ابزاری در خدمت دولت و مایة بقاء و استمرار آن میداند. همچنین در بخش پایانی ملاحظه خواهیم کرد که بهرغم اینکه نظرگاه «دولت ارگانیکی» که وی بهمنظور حل پارادکس آزادی و اطاعت ارائه میکند، در مقایسه با دیدگاه مکانیستی هابز و لاک در نظریة قرارداد اجتماعی و نیز در مقایسه با دیدگاه پیروان مذهب اصالت فایده در عرصة سیاست (میل و بنتام)، گامی روبهجلوست؛ بااینحال، اولاً هیچمانعی برسرراه گرایش به استبداد و دیکتاتوری حکومت پادشاهی مشروطة موردنظر وی نیست و ثانیاً ازآنجاکه او درنهایت دین را چونان ابزاری در خدمت دولت میداند، هنوز در نظام فکری وی این نزاع و چالش دیرینه میان حدود و قلمرو دین و دولت باقی است.
نادر شایگان فر؛ زینب صابر
دوره 11، شماره 43 ، مهر 1394، ، صفحه 113-136
چکیده
موریس مرلوپونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی است که در یک سلسله از مقالهها و گفتارها آثار هنری و مفاهیم مرتبط با حوزة هنر را با بهکاربردن روش پدیدارشناسی مورد تأمل قرار داده است. او با توجه به ادبیات موجود در این زمینه و پیشینة پدیدارشناسانة بحث در باب هنر سعی دارد بر بحث ادراک و رابطة آن با هنر تأکید کند، و نقش هنر را از منظری ...
بیشتر
موریس مرلوپونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی است که در یک سلسله از مقالهها و گفتارها آثار هنری و مفاهیم مرتبط با حوزة هنر را با بهکاربردن روش پدیدارشناسی مورد تأمل قرار داده است. او با توجه به ادبیات موجود در این زمینه و پیشینة پدیدارشناسانة بحث در باب هنر سعی دارد بر بحث ادراک و رابطة آن با هنر تأکید کند، و نقش هنر را از منظری نو و با تأکید بر مفهوم در–جهان–بودن ارزیابی نماید. مرلوپونتی بر اساس مفاهیمی چون حیث التفاتی، تجربههای زیسته، سبک هنری، پیافکنی میکوشد به تبیینی تازه از هنر اهتمام ورزد. از آنجا که موزه بر اساس تاریخ خود تا حدّ بسیاری توانسته است نسبت وثیق و عمیقی با پدیدههای هنری برقرار نماید، در اندیشههای مرلوپونتی مورد تأمل و مداقّه قرار گرفته است.
این مقاله بر بنیان و مدار این پرسش استوار است که نسبت تجربههای زیستة هنرمند و موزه چگونه است و دوام و قوام آنها در این محیط فرهنگی-هنری چگونه میتواند باشد. پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسانه و با ابتنای بر اندیشههای حیاتباورانة مرلوپونتی بر آن است که به تحلیل انتقادی جایگاه موزه اهتمام ورزد و نشان دهد که معنای نگاهداری و پیافکنی پدیدارشناسانه با معنای موردنظر در نهاد موزهدارانه بسیار فاصله دارد و این پرسش را پیش رو بگذارد که موزهها تا چه اندازه در ادعای خود مبنی بر نگاهداری صادقاند و صداقت آنها تا چه اندازه تحت تأثیر سایر عوامل فرهنگی و اجتماعی و همچنین ماهیت خود آنها به مثابهی سردخانههای فرهنگ به چالش گرفته میشود.
علیرضا نظری؛ فاضل اسدی امجد
چکیده
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه ...
بیشتر
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه اوژن یونسکو پیرامون تنهایی انسان در این دنیای بیگانه، دلهره های نهفته در اعماق وجودش و تقلای وی برای زنده ماندن است که در چهارچوب مفاهیم اگزیستانسیالیستی کرکگارد تحلیل خواه شد. برای پی بردن هر چه بهتر به این مفاهیم و مطابقت انها با نمایش، بخش هایی از نمایش ارایه شده است. هدف از این بررسی لمس هرچه بهتر شرایط پیچیده ای است که انسان هر روز در حال رویارویی با ان است. درک این واقعیت که نیستی قبل از هستی افسار بر گردن انسان انداخته و هیچ گاه او را رها نمی کند برای برانژه، شخصیت اصلی نمایش دشوار است. او شرایط واقعی زندگی بشر را تجربه میکند:زندگی همزمان در شادی و زیر سایه مرگ.
آقای دکتر یونسی؛ علی خالندی شیلان آباد
چکیده
«Pathos» یکی از مفاهیمی است که در اندیشۀ ارسطو، غالباً به نفع سایر مفاهیم متقابلش، هیچگاه نتوانسته شأن در خوری پیدا کند. یکی از بنیادیترین ِ این تقابلها دوگانۀ Logos – Pathos است که با تبعید Pathos به قلمروی غیر Logical و محدود کردن دلالتهای آن به احساس و انفعال، از اهمیت این مفهوم بسیار کاسته است و این در حالی است که در پژوهشهای ...
بیشتر
«Pathos» یکی از مفاهیمی است که در اندیشۀ ارسطو، غالباً به نفع سایر مفاهیم متقابلش، هیچگاه نتوانسته شأن در خوری پیدا کند. یکی از بنیادیترین ِ این تقابلها دوگانۀ Logos – Pathos است که با تبعید Pathos به قلمروی غیر Logical و محدود کردن دلالتهای آن به احساس و انفعال، از اهمیت این مفهوم بسیار کاسته است و این در حالی است که در پژوهشهای معاصر بر اهمیت Pathos و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشۀ ارسطو بسیار تأکید میشود. یکی از دلایل گشوده شدن باب جدیدی جهت بررسی Pathos به ارتباط این مفهوم با «تغییر و جنبش» (Kinesis) بر میگردد. هایدگر یکی از نخستین اندیشمندانی بود که به این رابطه و نقش بنیادین Pathos به عنوان مفهومی وجودی، جهت تبیین Kinesis پرداخت. بداعت مقالۀ پیش رو در برقراری پیوند هستیشناسانه میان پاتوس با مفهوم علتهای تصادفی است و هدف آن نیز از یک سو برخوردی ساختارشکنانه با دوگانۀ Logos – Pathos و از دیگر سو بررسی Pathos جهت تبیین حیث التفاتی Poetic و آنچه حکمت صناعی معطوف به آن است، میباشد.
جلال پیکانی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 117-130
چکیده
چکیده
فیزیک نیوتن نه تنها در ساحت علم فیزیک یک تحول بنیادی بهوجود آورد، بلکه روششناسی مورد استفاده نیوتن نیز بعدها الگوی غالب پژوهشگران علومتجربی قرار گرفت. نکته محوری در روششناسی "نیوتن"، عبارتاستاز تأکید بر آزمایش و استقراء و نیز محدودساختن دامنة علم به ساحت پدیداری. "ایمانوئل کانت" به دلیل کارآمدی خیرهکننده فیزیک ...
بیشتر
چکیده
فیزیک نیوتن نه تنها در ساحت علم فیزیک یک تحول بنیادی بهوجود آورد، بلکه روششناسی مورد استفاده نیوتن نیز بعدها الگوی غالب پژوهشگران علومتجربی قرار گرفت. نکته محوری در روششناسی "نیوتن"، عبارتاستاز تأکید بر آزمایش و استقراء و نیز محدودساختن دامنة علم به ساحت پدیداری. "ایمانوئل کانت" به دلیل کارآمدی خیرهکننده فیزیک نیوتنی، از یکسو تلاش کرد مبانی نظری فیزیک نیوتنی را تحکیم بخشد تا در مقابل نقدهای منتقدان مصون بماند و از سوی دیگر، ایده محدودساختن پژوهش علمی به ساحت پدیداری را در قالب اصل محدودبودن دامنه شناخت آدمی به ساحت پدیدارها عرضه داشت. تلاشهای کانت در راستای تحکیم مبانی فیزیک نیوتنی جز نخستین تلاشهای جدی و نظاممند در جهت پیریزی فلسفة علم بهشمار میآید.
مهدی سلیمانی خورموجی؛ محمد کاظم علمی سولا
دوره 10، شماره 40 ، دی 1393، ، صفحه 117-144
چکیده
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، درحالیکه آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمیدانیم. چگونه میتوان چنین عدمِتقارنی را تبیین کرد؟ متداولترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو میکاهیم و سپس با آشکار ...
بیشتر
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، درحالیکه آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمیدانیم. چگونه میتوان چنین عدمِتقارنی را تبیین کرد؟ متداولترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو میکاهیم و سپس با آشکار ساختن تبعات معناشناسانه، معرفتشناسانه و هستیشناسانهی این فرضیهها نشان خواهیم داد که چرا میتوان (و یا باید) به دنبال تبیینی بدیل باشیم. در پایان نیز با اتکای بر آراء ویتگنشتاین متأخر، تبیین بدیلی را ارائه خواهیم کرد که براساس آن، باور به خطاناپذیری فرد در آگاهی از خودش، صرفاً به یک پیشفرض زبانشناسانه برمیگردد که ما را برای تفسیر کلام یکدیگر آماده میسازد.
حسین هوشنگی؛ محمدرضا روحانی
چکیده
عقلانیت مدرن، با گذار از سنت و نقد مبانی و مبادی آن و برپایة علل و عوامل ذهنی و عینی که حاصل چندین قرن تحولات عمیق در عرصههای گوناگون بشری بود، سبک زندگی متفاوتی را رقم زد که یکی از مهمترین شاخصهای آن تجلیات تکنیکی بشر در بستر تسلط وی بر طبیعت بود؛ برخی چون مارتین هایدگر(1976-1889) تکنولوژی را زادة دنیای غرب و متأثر از مبانی آن قلمداد ...
بیشتر
عقلانیت مدرن، با گذار از سنت و نقد مبانی و مبادی آن و برپایة علل و عوامل ذهنی و عینی که حاصل چندین قرن تحولات عمیق در عرصههای گوناگون بشری بود، سبک زندگی متفاوتی را رقم زد که یکی از مهمترین شاخصهای آن تجلیات تکنیکی بشر در بستر تسلط وی بر طبیعت بود؛ برخی چون مارتین هایدگر(1976-1889) تکنولوژی را زادة دنیای غرب و متأثر از مبانی آن قلمداد مینمایند؛ با توجه به بافت فلسفی تکنولوژی، در بستر ذاتگرایی هایدگر سخن از دستیابی به غایات و اهداف والای بشری پندی بی اثر در ذات آن خواهد بود. در مقابل کارل پوپر(1902-1994) با ردّ ذاتگرایی، وجه تکنیکی را فارغ از روح و ماهیت هایدگری به مثابة ابزاری در دست بشر مورد تأمل قرار میدهد. تحلیل رسانههای مدرن به عنوان تکنولوژیِ مؤثر بر افکار عمومی جهان با توجه به لایههای متنوع نشانهای برونرفت از معضلة فلسفی تکنولوژی و معنا را نمود میبخشد.
علی اکبر احمدی افر مجانی؛ امیر نعیمی
چکیده
طرح نظریۀ نسبیت آینشتاین، فیزیک نیوتنی را با دشواریهای فراوانی روبرو کرد، چنان که برای اصلاح آن چارهای نماند جز کنارگذاشتن و یا اصلاح برخی از بنیادیترین مفاهیم، از جمله زمان و مکان. بسیاری بر این باورند که نسبیت ضربات جبرانناپذیری نیز بر فلسفۀ کانت وارد آورده است. با این همه، کسانی مانند کورت گودل (Kurt Gödel) کوشیدهاند نسبیت ...
بیشتر
طرح نظریۀ نسبیت آینشتاین، فیزیک نیوتنی را با دشواریهای فراوانی روبرو کرد، چنان که برای اصلاح آن چارهای نماند جز کنارگذاشتن و یا اصلاح برخی از بنیادیترین مفاهیم، از جمله زمان و مکان. بسیاری بر این باورند که نسبیت ضربات جبرانناپذیری نیز بر فلسفۀ کانت وارد آورده است. با این همه، کسانی مانند کورت گودل (Kurt Gödel) کوشیدهاند نسبیت را بهگونهای بخوانند که نه تنها به تناقض با فلسفۀ کانت نینجامد، بلکه تأییداتی نیز از برای آن فراهم آورد. مقالۀ حاضر شرح و بررسی کوشش گودل است برای همسو کردن نسبیت و فلسفۀ کانت درباب «زمان»، و نیز ملاحظاتی درباب اینکه چگونه طرح مسئلۀ «زمان» در نسبیت میتواند به جانبداری از ایدئالیسم بینجامد. در پایان، کوشش گودل برای همسو کردن کانت به کنار گذاشتن تصلّب چارچوبهای کانتی در فرایند شناخت و پیشنهاد حذف فرض ناشناختنی بودن شیءفینفسه میانجامد.
سمیه رفیقی؛ ذوالفقار همتی
چکیده
بیتردید مسئله انسان و شناخت ماهیت او از دغدغههای اصلی کانت محسوب میشود. این دغدغه، پیش از آنکه کانت نگارش فلسفه انتقادی خود را شروع کند، او را به تحقیق در موضوعات مرتبط با ماهیت انسان سوق داد و سرانجام باعث شد تا او انسانشناسی را پاسخگوی سؤالات اصلی فلسفه در نظر بگیرد. کانت میان دو نوع پژوهش در باب ماهیت انسان تمایز ...
بیشتر
بیتردید مسئله انسان و شناخت ماهیت او از دغدغههای اصلی کانت محسوب میشود. این دغدغه، پیش از آنکه کانت نگارش فلسفه انتقادی خود را شروع کند، او را به تحقیق در موضوعات مرتبط با ماهیت انسان سوق داد و سرانجام باعث شد تا او انسانشناسی را پاسخگوی سؤالات اصلی فلسفه در نظر بگیرد. کانت میان دو نوع پژوهش در باب ماهیت انسان تمایز قائل میشود: پژوهش پراگماتیکی که در «انسانشناسی از منظر پراگماتیکی» خود درباره آن صحبت میکند و پژوهش استعلایی که با عنوان «انسانشناسی استعلایی» از آن یاد میکند؛ اصطلاحی که آن را در هیچکدام از آثار خود توضیح نداده است، اما منظور کانت از این اصطلاح چیست و ذیل این مفهوم درباره انسان چه میگوید؟ در این مقاله درصدد هستیم تا با بررسی دو وجه این اصطلاح، یعنی انسانشناسی و استعلایی، نهتنها منظور کانت از این اصطلاح را تبیین کنیم، بلکه تعریفی که از این طریق، از انسان به دست میآید، روشن نماییم. این مطالعه نشان میدهد که کانت در ذیل انسانشناسی استعلایی با استفاده از پژوهش استعلایی، قوای ذهنی انسان را به نحو پیشینی بررسی کرده و میکوشد تا او را از درون بشناسد. بر این اساس، از منظر او اولاً، انسان چیزی جز مبدأ قوانین طبیعت نیست و آنچه میتواند بشناسد، قوانین بنیادین طبیعت است. ثانیاً، آنچه باید انجام دهد، تبعیت از قانون اخلاق است که توسط عقل خودش بر او تحمیل میشود و درنهایت آنچه میتواند بدان امید داشته باشد جز این نیست که میتواند از طریق قانون اخلاقی اهداف خود را در جهان طبیعی تحقق بخشد و آن را به جهان اخلاقی تبدیل کند.
حوریه شجاعی باغینی؛ عین الله خادمی
چکیده
ابنسینا دربارة موضوع لذت در آثار مختلف خود مباحث و اطلاعات پراکندهای بیان کرده است. یکی از آن مباحث، تعریف ارائهشده از لذت است که نیاز است برای دستیابی به دیدگاه منسجم وی بررسی دقیقی صورت گیرد. در این نوشتار، ما از دو طریق به بررسی چیستی لذت میپردازیم: یکی از طریق طبقهبندی تعاریف ششگانه بر مبنای مبحثی که هر تعریف ذیل آن ...
بیشتر
ابنسینا دربارة موضوع لذت در آثار مختلف خود مباحث و اطلاعات پراکندهای بیان کرده است. یکی از آن مباحث، تعریف ارائهشده از لذت است که نیاز است برای دستیابی به دیدگاه منسجم وی بررسی دقیقی صورت گیرد. در این نوشتار، ما از دو طریق به بررسی چیستی لذت میپردازیم: یکی از طریق طبقهبندی تعاریف ششگانه بر مبنای مبحثی که هر تعریف ذیل آن بیان شده است؛ دیگری از طریق بررسی واژههای به کار رفته در تعاریف. بررسی بر اساس هر روش ما را به درک بهتر چیستی لذت از منظر بوعلی نزدیک مینماید. طریق نخست ما را به این نتیجه میرساند که هر تعریف در مطابقت با متعلق مبحثی که ذیل آن بیان شده است از نظر ساختار عبارت متفاوت است، بوعلی با استفاده از تعابیر و تفاوتگذاری در نوع بیان خود، تعاریف را بنا به مقاصد خود گونهگونه نموده است. با این وجود به واسطة بررسی از طریق دوم مشخص میگردد دیدگاه او درباره لذت دیدگاهی واحد و دارای انسجام است، زیرا با توجه به بهرهگیری از مؤلفههایی همچون «ادراک» و «ملائم» که هستة اصلی تمام تعاریف را تشکیل میدهند، همه آنها از هماهنگی واژگانی و مفهومی برخوردارند.