موسی ملایری
چکیده
این مقاله به مبحث تعریف در نظام منطق سنتی میپردازد و تلاش میکند با بیان انتقادهای وارد بر این نظام و طبقهبندی و تحلیل آنها نقاط ضعف و ناکارآمدی مبحث تعریف را نشان دهد و بر آن است که بخش تعریف در منطق سنتی فی الجمله مبحثی بیثمر است که نه به کار تحصیل تعاریف جدید میآید و نه میتواند تعاریف دانشمندان را در علوم مختلف در خود جای ...
بیشتر
این مقاله به مبحث تعریف در نظام منطق سنتی میپردازد و تلاش میکند با بیان انتقادهای وارد بر این نظام و طبقهبندی و تحلیل آنها نقاط ضعف و ناکارآمدی مبحث تعریف را نشان دهد و بر آن است که بخش تعریف در منطق سنتی فی الجمله مبحثی بیثمر است که نه به کار تحصیل تعاریف جدید میآید و نه میتواند تعاریف دانشمندان را در علوم مختلف در خود جای داده و تحلیل و بررسی کند. پس از نقد این نظام تلاش کردهایم شیوهای جایگزین معرفی کنیم که در آن مجموعاً پنج نوع تعریف مطرح میشود. سپس سعی شده است وجوه رجحان و کارآیی نظام جدید مورد بررسی قرارگیرد.
مهدی قوام صفری
محمد کاظم رضا زاده جودی
دوره 10، شماره 38 ، تیر 1393، ، صفحه 87-102
چکیده
آموزة «تجسّد» یکی از باورهای اساسی راست کیشی مسیحی است که اصول دیگری چون تثلیث و فدیه مبتنی بر آن است این عقیده، از آغاز با مجادلات کلامی متعددی دربارۀ ماهیت و چگونگی اتحاد دو طبیعت انسانی و الهی در عیسی مسیح و نحوۀ کاربرد زبان شناختی آن، در قرون متأخر مواجه بوده است. در این مقاله، ابتدا منشأ پیدایش نظریه تجسّد و شواهدی بر طبیعت ...
بیشتر
آموزة «تجسّد» یکی از باورهای اساسی راست کیشی مسیحی است که اصول دیگری چون تثلیث و فدیه مبتنی بر آن است این عقیده، از آغاز با مجادلات کلامی متعددی دربارۀ ماهیت و چگونگی اتحاد دو طبیعت انسانی و الهی در عیسی مسیح و نحوۀ کاربرد زبان شناختی آن، در قرون متأخر مواجه بوده است. در این مقاله، ابتدا منشأ پیدایش نظریه تجسّد و شواهدی بر طبیعت انسانی و الوهی مسیح، از منبع اصلی مسیحیت یعنی کتاب مقدس و نیز اعتقادنامه کالسدون بررسی شده و سپس دو رویکرد عمده اندیشمندان مسیحی درباره آن، یعنی مفهوم حقیقی و مجازی، تبیینگردیده و در نهایت نقدهایی بر رویکرد اول مانند: نامفهومبودن، متناقضبودن و . . . مطرح شدهاست.
صالح حسن زاده
چکیده
فلسفه لایبنیتس و تصور وی درباره خدا از حوزههای فلسفی و الهیات مسیحی، فلسفه اسپینوزا و فلسفه دکارت متأثر است. همچنین لایبنیتس از بعضی مکالمات افلاطون هم تأثیر پذیرفته است. در عین حال، شأن کلامی آثار لایبنیتس از آثار دکارت و اسپینوزا بیشتر است و فلسفه او مانند فلسفه مالبرانش خدامحور است. به نظر لایبنیتس، علت فاعلی و علت غایی ...
بیشتر
فلسفه لایبنیتس و تصور وی درباره خدا از حوزههای فلسفی و الهیات مسیحی، فلسفه اسپینوزا و فلسفه دکارت متأثر است. همچنین لایبنیتس از بعضی مکالمات افلاطون هم تأثیر پذیرفته است. در عین حال، شأن کلامی آثار لایبنیتس از آثار دکارت و اسپینوزا بیشتر است و فلسفه او مانند فلسفه مالبرانش خدامحور است. به نظر لایبنیتس، علت فاعلی و علت غایی در جهان طبیعت توسعه و تداوم علیت خداوند است. لایبنیتس با این تفکر به قاعده «لا مؤثر فی الوجود الاّ الله» نزدیک میشود. لایبنیتس در نظریه هماهنگی پیشینبنیاد علیت ماشینی را تحت علیت غایی قرار میدهد. لایبنیتس برداشت دکارت از خدا را مورد حمله شدید قرار میدهد و آن را به خدای اسپینوزا تشبیه میکند که اصل چیزهاست و نوعی قادر مطلق است که طبیعت اولیه نامیده میشود و فاقد اراده و فاهمه است. موجود کامل دکارت آن خدایی نیست که ما تصور میکنیم و به او امیدواریم، یعنی خدای عادل و عاقل که هر ممکنی را برای خیر مخلوقاتش انجام میدهد. خدایی ساختگی مثل خدای دکارت برای ما هیچ تسلای دیگری جز تسلای صبر از روی جبر باقی نمیگذارد. اسپینوزا هر تصور یا تعریفی از خدا را به عنوان موجودی عاقل و صاحب اراده رد میکند. به باور وی، خدا از طریق ارادة آزاد عمل نمیکند. اراده و عقل با طبیعت خدا همان نسبت را دارند که حرکت و سکون. از این رو، جهان یک نظم و نظام مکانیکی و ریاضی است و به هیچ معنا انسانی، هدفمند و اخلاقی نیست. هر چیز مطابق با قانون عینی و انعطافناپذیر علت و معلول رخ میدهد. لایبنیتس با انتقاد شدید از نگرش اسپینوزا به خدا میگوید: خدا یک ذهن، یک شخص و یک جوهر معین است، اما در عین حال کاملترین جوهرهاست، خدا، منادِ منادهاست که با نظم ریاضی دقیق خود، اعمال و تأثیرات ظاهری منادها را هماهنگ میسازد. لایبنیتس بعد از فراز و فرودها، سرانجام یک طبیعت، یعنی جوهر منفرد یا «منادِ منادها» را به عنوان موجود کاملاً متعالی یا خدا معرفی میکند که به حکم ضرورت اخلاقی مجبور است بهترین جهان ممکن را بیافریند. آیا لایبنیتس در نهایت به فلسفة اسپینوزا - که آن را به شدت رد میکرد - نزدیک نشده است؟ جبر و ضرورت اخلاقی لایبنیتس با ضرورت و جبر طبیعی اسپینوزا چه تفاوتی دارد؟ در این مقاله تلاش کردهایم: 1- الهیات لایبنیتس را تبیین کنیم. در الهیات لایبنیتس نکات بدیعی وجود دارد که توجه بیشتر به دکارت در مراکز فلسفی ایران مانع دریافت آنها شده است. 2- برخی از آراء لایبنیتس را در الهیات با نظرات افلاطون، ارسطو، دکارت، مالبرانش و اسپینوزا تطبیق و مقایسه کنیم. 3- الهیات لایبنیتس را از برخی جهات و در حد گنجایش مقاله مورد نقد و داوری قرار دهیم.
قاسم پورحسن
چکیده
ملاصدرا به اتفاق آراء، تأثیرگذارترین فیلسوف در سنت فلسفۀ اسلامی چهار قرن اخیر است. فلسفۀ ملاصدرا براساس وجود به مثابه یگانه عنصر حقیقی، تقدم وجود، تراکم وجود، و سرانجام حرکت متعالی یا جوهری وجود بنا گشته است. ملاصدرا تقدم وجود را اصل اساسی هستی قرار داد. او بین مفهوم وجود و حقیقت وجود تمیز قائل میشود. مفهوم وجود بدیهیترین و جهانشمولترین ...
بیشتر
ملاصدرا به اتفاق آراء، تأثیرگذارترین فیلسوف در سنت فلسفۀ اسلامی چهار قرن اخیر است. فلسفۀ ملاصدرا براساس وجود به مثابه یگانه عنصر حقیقی، تقدم وجود، تراکم وجود، و سرانجام حرکت متعالی یا جوهری وجود بنا گشته است. ملاصدرا تقدم وجود را اصل اساسی هستی قرار داد. او بین مفهوم وجود و حقیقت وجود تمیز قائل میشود. مفهوم وجود بدیهیترین و جهانشمولترین مفهوم است، حال آنکه حقیقت وجود مبهمترین مفهوم است زیرا به علم حضوری و تفکر ناب نیاز دارد که وجود را به مثابه حقیقت عرضه میکند. به نظر فارابی و ابن سینا، در رابطۀ وجود-ماهیت، وجود یک حدث است. نظر بنیادستیزانهتر سهروردی این است که وجود صرفاً مفهومی ذهنی است و فاقد حقیقتی متناظر است، و ماهیت است که شامل حقیقت میشود. ابن رشد با این دیدگاه مخالفت کرد. ملاصدرا به رغم کل سنت فلسفۀ اسلامی و استادش، میرداماد، دیدگاهی متضاد و جدید را اتخاذ کرد. آموزۀ اساسی او دربارۀ اصالت وجود است و از این رو او ماهیتها را سازههایی ذهنی میداند. به این ترتیب، حقیقت مبنای وجود است که دارای سلسلهمراتب است و موجب تحقق همه اشیاء میشود. ملاصدرا ابتدا از استادش پیروی میکرد، اما پس از وجود خیالی و عرفانی، پی برد که وجود موجب حقیقت است و بر ماهیت تقدم دارد.
مهدی دشتی
چکیده
در باب عقل و دین و اینکه آیا میان آنها نزاع و تضادّی هست یا خیر، سخن بسیار گفته شده؛ بهویژه در غرب و از دورة رنسانس تاکنون ادّعا شده که میان این دو نزاع هست و این درگیری با شکست تدیّن به انجام رسیده و دیگر دورة عقلانیت آغاز شده است. در این مقاله، نویسنده کوشیده تا اثبات کند که اساساً میان عقل و دین، اگر هر دو حقیقی باشند، نه تنها نزاعی ...
بیشتر
در باب عقل و دین و اینکه آیا میان آنها نزاع و تضادّی هست یا خیر، سخن بسیار گفته شده؛ بهویژه در غرب و از دورة رنسانس تاکنون ادّعا شده که میان این دو نزاع هست و این درگیری با شکست تدیّن به انجام رسیده و دیگر دورة عقلانیت آغاز شده است. در این مقاله، نویسنده کوشیده تا اثبات کند که اساساً میان عقل و دین، اگر هر دو حقیقی باشند، نه تنها نزاعی نیست بلکه وفاق کامل برقرار است؛ لکن اگر یکی یا هر دوی آنها غیرحقیقی باشد، آنگاه این نزاع رخ میدهد؛ مانند آنچه که در غرب میان مسیحیّت تحریف شده و عقلانیت غیرحقیقی و ابزاری که در واقع تنها نام عقل دارد و بس، پدید آمد. امّا میان اسلام حقیقی که از جانب خالق آمده و عقل حقیقی، که آن هم مخلوق حق است و از جانب او برای هدایت انسان آمده، هرگز نزاعی نبوده، نیست و نخواهد بود. آیات قرآن کریم و روایات صحیح همه خبر از توافق عقل و دین میدهند و اینکه دین، کلام معقول است و عقل، ابزار فهم دین، آلت عبودیّت و راه نجات و رستگاری
محمود مختاری
دوره 12، شماره 45 ، فروردین 1395، ، صفحه 93-110
چکیده
این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هستهای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی میتواند بینشی در فلسفۀ تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفۀ کلاسیک تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنتهایی ...
بیشتر
این مقاله حاصل کندوکاو در این مسئله است که؛ آیا تأمّل فلسفی در خصوص تکنولوژی هستهای، از تأمّل عام فلسفی در باب تکنولوژی متمایز است یا خیر؟ و آیا چنین مطالعه خاصّی میتواند بینشی در فلسفۀ تکنولوژی ارائه نماید؟ از دو رویکرد اصلی در فلسفه تکنولوژی؛ یعنی فلسفۀ کلاسیک تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی پس از چرخش تجربی، نخست در چارچوب سنتهایی همچون مارکسیسم و پدیدارشناسی با توجه به کلّیت یا ذات (و نه تفاوتهای انواع) تکنولوژی مدرن، به ارائۀ فراروایتهایی از تکنولوژی میپردازد. اما در فلسفۀ تکنولوژی با نگرش تجربی، ویژگیهای خاصّ تکنولوژیهای مختلف مورد دقت قرار میگیرد و نظریهپردازی، به بررسی تکنولوژی و توصیف دقیق آن میپردازد. ادعای این مقاله این است که براساس نگرش متأخر در فلسفه تکنولوژی و با معرفی و تحلیل ویژگیهای خاص تکنولوژی هستهای، میتوان فراروایتهای فلاسفه کلاسیک تکنولوژی را در چنین تحلیلی ارزش گذاری کرد. البته از آنجا که فلسفه کلاسیک تکنولوژی و بهویژه دیدگاه هیدگر دربارۀ تکنولوژی، رویکردی ذاتگرایانه است، از طریق مطالعه تجربی تکنولوژی هستهای، قابل تأیید یا طرد نیست. بنابراین این مقاله صرفاً درصدد آن است که جنبههای سازگار فلسفه کلاسیک تکنولوژی با مورد خاص تکنولوژی هستهای و نیز مواردی از محدودیتهای این نگرش را در تحلیل تکنولوژی هستهای نشان دهد.
رضا گندمی نصر آبادی
چکیده
" سعدیا گائون " نخستین فیلسوف یهودی است که درصدد تحکیم آموزهها و باورهای یهودیت بهصورت نظاممند برآمده است و همین امر وجه تمایز او با " فیلون اسکندرانی "، پیشگام تفکر یهودی، "اسحاق اسرائیلی " و "داود مقمص " است که بهلحاظ زمانی مقدم بر او هستند. سعدیا در عین حالی که از کلام معتزلی تأثیر پذیرفته است، تابع و مقلد صرف متکلمان مسلمان نبود. ...
بیشتر
" سعدیا گائون " نخستین فیلسوف یهودی است که درصدد تحکیم آموزهها و باورهای یهودیت بهصورت نظاممند برآمده است و همین امر وجه تمایز او با " فیلون اسکندرانی "، پیشگام تفکر یهودی، "اسحاق اسرائیلی " و "داود مقمص " است که بهلحاظ زمانی مقدم بر او هستند. سعدیا در عین حالی که از کلام معتزلی تأثیر پذیرفته است، تابع و مقلد صرف متکلمان مسلمان نبود. در واقع، او از کلام معتزلی بهمنظور رفع تناقضات کتاب مقدس و توجیه باورهای یهودیت استفاده میکرد. از سعدیا گائون آثار متعددی بر جا مانده است که در این میان کتاب باورها و اعتقادات از جایگاه ویژهای برخوردار است. در این مقاله، نخست زندگی و آثار سعدیا و سپس به اهمیت و جایگاه او در میان متفکران یهودی خواهیم پرداخت. دیدگاه سعدیا دربارة شناخت و نسبت عقل و وحی، منابع آن و نیز دیدگاه او دربارة خدا و جهان مورد بحث قرار خواهد گرفت. دیدگاه سعدیا دربارة انسان و فرجام جهان در مجال دیگری مطرح خواهد شد.
فاطمه سعیدی؛ عبدالرسول کشفی
چکیده
در تصویر کلاسیک از معرفت سه مقولة «واقع» و بهتبع آن «صدق» و «توجیه» اموری مستقل از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا محسوب میشوند. اما نسبیگرایان استقلال این امور را از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا انکار میکنند و بر این باورند که هر سه مقوله، یا دستکم برخی از آنها با توجه به نیازها، ارزشها و علائق اجتماعی شکل میگیرند ...
بیشتر
در تصویر کلاسیک از معرفت سه مقولة «واقع» و بهتبع آن «صدق» و «توجیه» اموری مستقل از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا محسوب میشوند. اما نسبیگرایان استقلال این امور را از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا انکار میکنند و بر این باورند که هر سه مقوله، یا دستکم برخی از آنها با توجه به نیازها، ارزشها و علائق اجتماعی شکل میگیرند و به بیاندیگر «برساختة اجتماعی»اند، درنتیجه معرفت مقولهای نسبی است و از جامعهای به جامعهای و از جامعهای در یک زمان به همان جامعه در زمان دیگر متفاوت است. حاصل این نوع نگرش به معرفت، نظریهای است که امروزه با عنوان «نسیبیگرایی معرفتشناختی» معروف است. "پل بوقوسیان"، فیلسوف معاصر از ناقدان برجستة نسبیگرایی معرفتشناختی است. این مقاله با تکیه بر آرای پلبوقوسیان به بررسی و نقد نوعی از نسبیگرایی معرفت شناختی میپردازد که ناشیاز «ساختهانگاری واقع» است و ضمن نشان دادن مخدوش بودن این نظریه میکوشد برخی آرای بوقوسیان در این زمینه را مورد بررسی و نقد قرار دهد.
سهیلا منصوریان؛ امیر نصری
چکیده
از منظر ژان بودریار، رویکرد پساتجدد با غلبۀ رمزگان، نشانه ها و جایگزین کردن مصرف به جای تولید، در فضای زندگی روزمره، روندی را آغاز کرده که در پی آن، نه تنها شعار فردیت انسان معاصر و ایجاد فرصت برای عرضۀ خواستهای او محقق نشده است، بلکه در این فضای اشباع شده از نشانههای رسانهای، هنر، سیاست، مذهب و اقتصاد، واقعیت بیرونی خود را ...
بیشتر
از منظر ژان بودریار، رویکرد پساتجدد با غلبۀ رمزگان، نشانه ها و جایگزین کردن مصرف به جای تولید، در فضای زندگی روزمره، روندی را آغاز کرده که در پی آن، نه تنها شعار فردیت انسان معاصر و ایجاد فرصت برای عرضۀ خواستهای او محقق نشده است، بلکه در این فضای اشباع شده از نشانههای رسانهای، هنر، سیاست، مذهب و اقتصاد، واقعیت بیرونی خود را به عنوان حوزههایی مجزا و انضمامی، از دست دادهاند و با مفهوم سوژه در افق غلبۀ رسانه، محو و ناپدید شدهاند.این رویکرد به زعم بودریار در قالب بازی و با استفاده از مفهوم عام هنر شکل گرفته است. با این تفاوت که دیگر هنر به شاخصهای مجزا از سیاست، مذهب و اقتصاد، اطلاق نمیشود، هنر در معنایی عام، به شیوه و روشی استحاله مییابد که در پرتو آن، زشت و زیبا، خوب و بد و درست و نادرست از مراجع خود؛ یعنی اخلاق، دین، اقتصاد و اثر هنری، رخت بربسته، همراه سوژه در انتهای مسیر، از بین میروند.
علی پایا
ناصر مومنی؛ محمد جواد صافیان
چکیده
یکی از مهم ترین مسایل مورد توجه بشر «اصل» اینهمانی است. مراد از این "اصل" چیست؛ چگونه آغاز گرفت؟ آیا اساساً بحث از آغاز چیزی- در اینجا «اصل» اینهمانی- امکان پذیر است؛ آیا اصول، اموری هستند که به مرور زمان آشکار و یا کشف می شوند؟ متفکران اولیه یونان هر یک با معرفی عنصر اولیه، بطور ضمنی نگرش خود نسبت به مسائلی چون وحدت و کثرت ...
بیشتر
یکی از مهم ترین مسایل مورد توجه بشر «اصل» اینهمانی است. مراد از این "اصل" چیست؛ چگونه آغاز گرفت؟ آیا اساساً بحث از آغاز چیزی- در اینجا «اصل» اینهمانی- امکان پذیر است؛ آیا اصول، اموری هستند که به مرور زمان آشکار و یا کشف می شوند؟ متفکران اولیه یونان هر یک با معرفی عنصر اولیه، بطور ضمنی نگرش خود نسبت به مسائلی چون وحدت و کثرت و همانی و نه آنی را نشان دادند. ادراکی که در ابتدا بصورت ثبات و عدم تغیّر عنصر نخستین در طی زمان بود. در واقع این بیتغیّری عنصر نخستین در طی زمان تعریف آنان از این همانی بود؛ امری که بیشتر بصورت وحدت آرخه ادراک می شد. تلاش آنان در تفسیر عالم بدون تمییز مفهوم منطقی «اصل» ، در نهایت به قوام«اصل اینهمانی» منجر گردید. اصل که علی رغم اهمیت انکار نشدنی آن، بستری گردید تا از خلال آن، وجود تنها به مثابه موجودات تلقی گردد. تلاش می شود تا با بررسی سرآغازهای یونانی در یابیم آنچه را که تفکر یا فلسفه یونانی می نامند، چیست. این کار با بررسی چند تن از مهمترین فلاسفه پیش سقراطی انجام می شود. اما برای این کار مقدمه ای در باب نگرش و نحوه تفکر یونانی لازم است.
حسین کسیم
حمیدرضا محمدی؛ محمدرضا عبداللهنژاد
چکیده
سائول کریپکی، در کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین، تفسیری خاص و نسبتاً رادیکال از بحث پیروی از قاعدۀ ویتگنشتاینرا ارائه میدهد که بر اساس آن تمامی زبان و مفهوم سازیهای آن ناممکن و درواقع غیرقابل فهم میشود. یکی از نتایج این تفسیر، دیدگاهی معروف به «دیدگاه جامعهمحور» است که معتقد به ضرورتا اجتماعی بودن زبان بوده ...
بیشتر
سائول کریپکی، در کتاب قواعد و زبان خصوصی از نظر ویتگنشتاین، تفسیری خاص و نسبتاً رادیکال از بحث پیروی از قاعدۀ ویتگنشتاینرا ارائه میدهد که بر اساس آن تمامی زبان و مفهوم سازیهای آن ناممکن و درواقع غیرقابل فهم میشود. یکی از نتایج این تفسیر، دیدگاهی معروف به «دیدگاه جامعهمحور» است که معتقد به ضرورتا اجتماعی بودن زبان بوده است و در نوک پیکان حمله به ایدۀ زبان خصوصی و مدل خصوصیِ پیروی از قاعده قرار دارد. بر اساس این دیدگاه، پیروی از قاعده و لذا زبان پدیدهای اجتماعی است و در نتیجه کروزوی از بدو تولد تکافتادهای که بتواند سخن گفته و از قواعد پیروی کند، نمیتواند وجود داشته باشد. این دیدگاه، با توجه به وجود متونی در آثار ویتگنشتاین که به نظر میرسد مؤیّد امکان پیروی خصوصی از قواعد هستند، موجب نزاعی تاریخی میان مفسران ویتگنشتاین شده است. در این نوشته تلاش خواهیم کرد تا با استناد به نوشتههای خود ویتگنشتاین، اصطلاحات به کار رفته میان مدافعان و مخالفان این دیدگاه را روشن کنیم ساخته و از این طریق به دید روشنتری نسبت به دیدگاههای ویتگنشتاین متأخر دست یابیم.
مهدی غیاثوند
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، ، صفحه 97-114
چکیده
اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، میتوان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سویدیگر تحلیل او از متن میگذرد. پویایی سوژه از یکسو سوژة در فرآیند و پویایی متن از سویدیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانهای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ...
بیشتر
اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، میتوان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سویدیگر تحلیل او از متن میگذرد. پویایی سوژه از یکسو سوژة در فرآیند و پویایی متن از سویدیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانهای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ثمرة این پویایی چیزی جز کنار رفتن مفاهیمی چون قطعیت معنا، اصالت، یکتایی آن نخواهد بود و تا حدود زیادی فضا برای تکثر خوانشها باز خواهد بود. این نوشتار در اندیشة آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در شکلگیری مفهوم بینامتنیت و بهطور کلی منظومة فکری کریستوا، نظیر مکالمهگرایی باختین، زبانشناسی سوسوری و آراء بارت در باب متن به ترسیم سیمای این هرمنوتیک مورد اشاره بپردازد. هرمنوتیک مذکور، نه پیشنهاد نوعی روش و نه ناظر به معنایی قطعی، یگانه و مؤلف محور است؛ بلکه بر وجوه تاریخی، متکثر و برخوردار از بستر اجتماعی و سیاسی و. . . متن و معنا تأکید کرده و گونهای فهمشناسی مبتنیبر زبانشناسی و روانشناسی ارائه میکند که کاملاً در یک فضای پساساختارگرایانه و پست مدرن طرح میشود.
علی کرباسی زاده اصفهانی
چکیده
مسئله شناخت، یکی از مهمترین مسائل فلسفه جدید است و حتی سرلوحه مباحث دیگر را تشکیل میدهد. در این مبحث معمولاً مسائلی چون مبنا و منبع شناخت، ابزار و روش شناخت، متعلق و قلمرو شناخت، معیار اعتبار شناخت و هدف و غایت شناخت بررسی میشوند. در این مقاله، برآنیم با در نظر گرفتن این مؤلفهها به بررسی مبانی معرفتشناسی مدرن بپردازیم و توانایی ...
بیشتر
مسئله شناخت، یکی از مهمترین مسائل فلسفه جدید است و حتی سرلوحه مباحث دیگر را تشکیل میدهد. در این مبحث معمولاً مسائلی چون مبنا و منبع شناخت، ابزار و روش شناخت، متعلق و قلمرو شناخت، معیار اعتبار شناخت و هدف و غایت شناخت بررسی میشوند. در این مقاله، برآنیم با در نظر گرفتن این مؤلفهها به بررسی مبانی معرفتشناسی مدرن بپردازیم و توانایی فلسفه جدید را، با ارائه چارچوبی مناسب و کامل برای شناسایی، مورد پرسش قرار دهیم.
علی امیدی
دوره 9، شماره 36 ، دی 1392، ، صفحه 99-118
چکیده
بعضاً برخی مضامین اندیشههای فلسفی جدید را میتوان در آثار فلاسفة بزرگ ایران زمین جستجو کرد. در یک تقسیمبندی با مسامحه، مهمترین تحول معرفتشناختی انسان را میتوان به اثباتگرا، فرا اثباتگرا و تکوینگرا تقسیم کرد. فلسفة "علامهطباطبائی" هرچند با این سه رویکرد تفاوت اساسی دارد، ولی واجد برخی از مضامین آنها میباشد. یکی از ...
بیشتر
بعضاً برخی مضامین اندیشههای فلسفی جدید را میتوان در آثار فلاسفة بزرگ ایران زمین جستجو کرد. در یک تقسیمبندی با مسامحه، مهمترین تحول معرفتشناختی انسان را میتوان به اثباتگرا، فرا اثباتگرا و تکوینگرا تقسیم کرد. فلسفة "علامهطباطبائی" هرچند با این سه رویکرد تفاوت اساسی دارد، ولی واجد برخی از مضامین آنها میباشد. یکی از نوآوریهای فلسفة علامه، «نظریة اعتباریات» است که بهنظر میرسد، دارای وجوه تشابه با رویکردهای فرا اثباتگرایی و تکوینگرایی باشد که این مقاله آن را میکاود. جمعبندی مقالة حاضر این است که هرچند علامه برای برخی پدیدههای اجتماعی شأن اعتباری قائل است، ولی معرفت بر این پدیدهها را نسبی نمیداند و امکان شناخت بیطرفانه برای پدیدههای اجتماعی اعم از عینی و اعتباری قائل است؛ از اینجهت اندیشة علامه از اندیشههای پساتجددگرایی زاویه میگیرد.
علیرضا اسماعیل زاده؛ احمد علی حیدری
چکیده
این مقاله در نظر دارد ابتدا توصیف مختصری از فلسفه اخلاق آلن بدیو کند و پس از آن با توجه به نکات اساسی ای که در این توصیف روشن می شود تطبیق و مقایسه ای میان آراء بدیو در زمینه اخلاق و اندیشه های کی یر کگور صورت گیرد. هر دو فیلسوف زندگی انسان را از نظر امکانی به ساحاتی مجزا تقسیم می کنند. چیستی اخلاق از نظر این دو فیلسوف و جایگاهی که برای ...
بیشتر
این مقاله در نظر دارد ابتدا توصیف مختصری از فلسفه اخلاق آلن بدیو کند و پس از آن با توجه به نکات اساسی ای که در این توصیف روشن می شود تطبیق و مقایسه ای میان آراء بدیو در زمینه اخلاق و اندیشه های کی یر کگور صورت گیرد. هر دو فیلسوف زندگی انسان را از نظر امکانی به ساحاتی مجزا تقسیم می کنند. چیستی اخلاق از نظر این دو فیلسوف و جایگاهی که برای اخلاق در ساحات مختلف زندگی در نظر گرفته اند موضوع خاص این پژوهش است.
بهنام فولادی؛ سعید بینای مطلق؛ یوسف شاقول
چکیده
«فوسیس» یکی از مهمترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جاییکه میتوان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامیتوان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به اینکه موضوع کدامیک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکیدیگر ...
بیشتر
«فوسیس» یکی از مهمترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جاییکه میتوان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامیتوان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به اینکه موضوع کدامیک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکیدیگر از واژگان مهم فلسفۀ ارسطو؛ یعنی لوگوس، و در پی آن، به پیوند شناخت و شهرزیستی در زندگی انسانی رهمیبرد، و از رهگذر این پیوندها دانسته میشود. اما بررسی آن در نسبت با شناخت راستین، فراتر از پیوندهای یادشده، به حقیقتِ راستین چیزها ره میبرد. با نگاه آموزههایی از فلسفۀ ارسطو، میتوان گفت که نهتنها انسان میتواند با گذر از زیستِ انسانی به زیستِ خدایی، حقیقت راستین چیزها را دریابد، [بل]که داشتن چنین دریافتی، پیششرط هرگونه رویارویی و پژوهش دربارۀ چیزها است. بههمینرو، میتوان گفت انسان، از پیش، با حقیقت آشنا است.
حمیدرضا محبوبی آرانی
چکیده
با وجود تفاوتهای بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهتهای جالبی نیز در دیباچههای آنها بر دو کتاب اصلیشان نیز به چشم میآید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچهها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزمباوری و متافیزیک را عرضه میکنند و از امیدهای خود برای فلسفة آینده سخن میگویند. این یک فلسفة آینده از نظر ...
بیشتر
با وجود تفاوتهای بسیار میان کار فلسفی کانت و نیچه، شباهتهای جالبی نیز در دیباچههای آنها بر دو کتاب اصلیشان نیز به چشم میآید: فراسوی خیر و شر نیچه و نقد عقل محض کانت. در این دیباچهها، این دو فیلسوف نقدهای خود از جزمباوری و متافیزیک را عرضه میکنند و از امیدهای خود برای فلسفة آینده سخن میگویند. این یک فلسفة آینده از نظر هر دو، از جزمباوری فاصله خواهد داشت. کانت اثر خود را در واقع تمهیدی بر این فلسفه میشمارد، در حالی که نیچه همچنان امید ظهور این فلسفه را در سر میپروراند. در این مقاله سعی شده است در سه بخش این مضامین بیان و شرح شود. در درآمد، صحنة شباهتهای میان این دو دیباچه را ترسیم خواهیم کرد. در بخش دوم، منظور و مراد کانت و نیچه از جزمباوری را شرح داده، نشان میدهیم چرا آنها از افول و مرگ جزمباوری سخن میگویند. بخش پایانی، نشان میدهد که چرا نیچه و کانت هر دو سودای یک فلسفة آینده را در سر دارند، فلسفة آیندهای که آثار خود را همچون تمهیدی بر آن تلقی میکنند.
فرشته نباتی
چکیده
پیش از ظهور منطق جدید، نظام منطقیِ رایج بیبدیل مینمود. اما منطق کلاسیک، با نظامهای متعددی روبهروست که خود را منطقی و هماورد منطق کلاسیک میدانند. این نظامها، اغلب مبتنی بر پیشفرضهای خاص فلسفی هستند و قواعد منطقی متفاوتی را طرح میکنند. در مواجهه با این نظامها، پرسشی فلسفی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا اساساً کثرت در ...
بیشتر
پیش از ظهور منطق جدید، نظام منطقیِ رایج بیبدیل مینمود. اما منطق کلاسیک، با نظامهای متعددی روبهروست که خود را منطقی و هماورد منطق کلاسیک میدانند. این نظامها، اغلب مبتنی بر پیشفرضهای خاص فلسفی هستند و قواعد منطقی متفاوتی را طرح میکنند. در مواجهه با این نظامها، پرسشی فلسفی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا اساساً کثرت در نظام و/یا قواعد منطقی ممکن است؟ فیلسوفان منطق جدید، پاسخهای متنوعی به این پرسش دادهاند. بسیاری به این امکان قائل نیستند، امّا دلایل این عده متفاوت است. فیلسوفان و منطقدانان قدیم، به صراحت این پرسش را مطرح نکردند ولی میتوان از سخنان آنها استنباط کرد که اگر آنها در مقابل این پرسش قرار میگرفتند پاسخ منفی قاطعی به آن میدادند. در این مقاله میکوشیم تا نشان دهیم موضع آنها در این باب موضع واقعگرایانه است و قواعد و صدقهای منطقی را جزء معقولات ثانی منطقی (با توسّعی در معنای آن) میدانند.
محمود هدایت افزا
چکیده
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح ...
بیشتر
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح شده در حکمت متعالیه، به ویژه مسائلی است که صدرا در آنها دعوی نوآوری دارد. در این راستا، نوشتار پیش رو درصدد بررسی سخنان متفاوت صدرا در باب «هیولای اولی» است، اینکه صاحب أسفار ضمن اذعان به ترکیب انضمامی جسم از مادّه و صورت، با بیانات مبسوطی به دفاع از ایدۀ فیلسوفان مشّائی در مورد تحقّق خارجی «هیولا» به عنوان امری فاقد فعلیّت و صرف قابلیّت برمىخیزد و در قبال ناقدان این نگاه فلسفی خاصّه حکیم سهروردی موضع مىگیرد؛ امّا در عین حال برخی توصیفات وی از هیولای اولی، شباهت ویژهاى با سخنان سهروردی در تلویحات دارد. همچنین دعوی نوآوری ملّاصدرا پیرامون ترکیب اتّحادی مادّه و صورت و قول به وجود شوق در هیولا، به ترتیب با مراجعه به آثار حکمای إخوان الصّفا و رسالۀ «العشق» بوعلی مورد انکار قرار گرفته و نوآوری صدرا در این دو مسئله، محدود به برخی تبیینها و براهین نوین وی دانسته شده است.
علی ملکی
چکیده
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به ...
بیشتر
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به این موضوع اختصاص دهند. حوزۀ بررسی و کاوش این مقاله دربارۀ مفهوم عقلانیت در سطح روششناسی علم، محدود میشود به مضمون و جایگاه این مفهوم در روششناسی منطق موقعیت، که عمدتاً توسط کارل پوپر تحت عنوان «اصل عقلانیت» مطرح و شرح و بسط داده شد. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تبیین ارتباط و نسبت اصل عقلانیت مورد استفاده در روششناسیِ منطقِ موقعیت با نسخههای بهکارگرفته شده از این مفهوم در دو برنامۀ پژوهشی و محوری علم اقتصاد، یعنی اقتصاد مرسوم و اقتصاد تطوری است. در این مقاله نشان داده شده است که بر مبنای مجموعهای از مفروضات، کاربرد مفهوم عقلانیت در اقتصاد تطوری تطابق بیشتری با اصل عقلانیت پوپر دارد، هر چند پوپر ایدههای اولیۀ اصل عقلانیت را از اقتصاد مرسوم وام گرفته بود.
محمد علی عبداللهی؛ فاطمه فرهانیان
چکیده
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار ...
بیشتر
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار زبان خصوصی است. افزون بر این، مسئلۀ اذهان دیگر که در فرض قول به زبان خصوصی مسئلهای لاینحل است، با انکار زبان خصوصی از اساس منحل میشود. در حالی که سایر راهحلهای مسئلۀ اذهان دیگر، از قبیل استدلال از طریق تمثیل و رفتارگرایی، خود دچار اشکالات بسیاری هستند.
رضا گندمی
چکیده
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی ...
بیشتر
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی به تمایز کامل عقل و وحی حکم راندهاند و هیچ گونه ربط و نسبتی میان آن دو قائل نیستند و جمعی دیگر عقل و به تبع آن فلسفه را به هیچ گرفتهاند و معتقدند با وجود وحی و متون مقدس هیچ نیازی به فلسفه نیست. بدیهی است از نظر آنان نیز هیچ گونه ارتباطی میان عقل و وحی برقرار نیست و در نتیجه صحبت از فلسفه دینی بیمعنا خواهد بود. به واقع برخی تنها سر در گرو حکمت یونانیات دارند و حکمت ایمانیان را به حساب نمیآورند، جمعی دیگر تنها به حکمت ایمانیان و آنچه از طریق دین و شریعت آمده است بسنده و فلسفه و فیلسوفان را همواره تحقیر میکنند. در این بین کم نیستند اندیشمندانی که در صدد جمع و تلفیق آن دو برآمدهاند. قرون وسطی مملو از چنین افرادی است و فیلون اسکندرانی را به حق میتوان پیش قراول آنان دانست.