مهین عرب
چکیده
قطعا تفکرات فلسفی در دوران مدرنیته در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن مغرب زمین نقشی اساسی به عهده داشته است. در این میان، آن گروه از فلاسفه که علاوه بر ارائه آراء صرفاً نظری، در صدد پیشنهاد روشی کارآمد در مطالعه پدیدههای طبیعی و انسانی بودهاند، تاثیر بیشتری در نهادینه کردن و کاربردی کردن تفکرات فلسفی در رشد علمی، تکنولوژیکی و فرهنگی ...
بیشتر
قطعا تفکرات فلسفی در دوران مدرنیته در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن مغرب زمین نقشی اساسی به عهده داشته است. در این میان، آن گروه از فلاسفه که علاوه بر ارائه آراء صرفاً نظری، در صدد پیشنهاد روشی کارآمد در مطالعه پدیدههای طبیعی و انسانی بودهاند، تاثیر بیشتری در نهادینه کردن و کاربردی کردن تفکرات فلسفی در رشد علمی، تکنولوژیکی و فرهنگی غرب داشتهاند. در مجال این مقاله بر آن شدیم که از میان این گروه، به نقد و بررسی دو نمونه روششناسی بپردازیم که یکی توسط فیلسوف برجسته فرانسوی، رنه دکارت در سرآغاز دوران مدرنیته به عنوان روشی عمومی و کارآمد در همه اقسام مطالعات علمی طرح شد و دیگری به وسیله فیلسوف شهیر اتریشی، کارل پوپر، در دوران اوج مدرنیته در قالب روشی سودمند در مطالعات پدیدههای اجتماعی ارائه شده است. بدیهی است که هریک از این دو روش برآمده از شرایط فکری و زمینههای تاریخیای خاص و متکی بر قواعد ویژهای است. از طرف دیگر، هر دو روش واجد نقاط قوت و ضعفی هستند و همین نکته امکان نقد آنها را فراهم میسازد. در این مقاله به اجمال به مسائل فوق پرداخته شده است و در انتها به وجوه مشترک و اختلافات این دو روش نیز اشارهای کوتاه گردیده است.
هاجر نیلی احمد آبادی؛ علی کرباسی زاده
چکیده
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی ...
بیشتر
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی اراده معرفی می کند. نظر این دو فیلسوف این است که انسان در ابتدا برای تشکیل زندگی اجتماعی مقاومت نشان می دهد اما نهایتا آن را می پذیرد و برای دوام جامعه و برخورداری از آزادی در اجتماع، قانون وضع می کند. علامه معتقد است قانون باید بر اساس توحید، معاد، اصول اخلاقی و مراعات جانب عقل باشد اما کانت اساس آن را اراده انسان و خویشتن راستین او می داند. این دو فیلسوف معتقدند قانون به تنهایی نمی تواند انسان را در برقراری آزادی اجتماعی یاری کند. علامه توحید و ایمان مبتنی بر اخلاق را پشتوانه قانون می داند و کانت قوانین اخلاقی نشات گرفته از عقل محض را لازمه آن معرفی می کند.
محسن جوادی
چکیده
اینمان گروی بنا به تعریف مؤلف «نظریهای است که براساس آن باورهای دینی نیازمند توجیه معرفت شناختی نیست» (ص 14).
مراد مؤلف از توجیه معرفت شناختی آنطور که از مطالب کتاب برمیآید همان استدلال و در واقع توجیه استنتاجی است.
ایمان گروی بنا به تعریف فوق دامنه گستردهای دارد و در میان متفکران مسلمان هم نشانههایی از آن وجود دارد، اما ...
بیشتر
اینمان گروی بنا به تعریف مؤلف «نظریهای است که براساس آن باورهای دینی نیازمند توجیه معرفت شناختی نیست» (ص 14).
مراد مؤلف از توجیه معرفت شناختی آنطور که از مطالب کتاب برمیآید همان استدلال و در واقع توجیه استنتاجی است.
ایمان گروی بنا به تعریف فوق دامنه گستردهای دارد و در میان متفکران مسلمان هم نشانههایی از آن وجود دارد، اما مؤلف محترم تنها به بررسی سه چهره برجسته در سنت ایمان گروی که مربوط به دوره جدیدند، پرداخته است.
عبدالرسول حسنی فر؛ محسن کدیور
چکیده
اساسیترین اصل فلسفه سیاسی افلاطون، قرار گرفتن ساختار مدینه فاضله براساس قدرتی است که فقط از طریق معرفت و شناخت حقیقی بهدست میآید. از دیدگاه افلاطون ملاک قدرت در جامعه معرفت است، بهطوری که هرکس در جامعه معرفت بیشتری داشته باشد، شایستگی بیشتری برای کسب قدرت دارد. افلاطون چاره رهایی از بحران و دگرگونی سیاسی را استواری سیاست بر ...
بیشتر
اساسیترین اصل فلسفه سیاسی افلاطون، قرار گرفتن ساختار مدینه فاضله براساس قدرتی است که فقط از طریق معرفت و شناخت حقیقی بهدست میآید. از دیدگاه افلاطون ملاک قدرت در جامعه معرفت است، بهطوری که هرکس در جامعه معرفت بیشتری داشته باشد، شایستگی بیشتری برای کسب قدرت دارد. افلاطون چاره رهایی از بحران و دگرگونی سیاسی را استواری سیاست بر پایه معرفت و خرد میداند، بر این اساس او سیاست سوفسطائیان را بهدلیل مبتنی بودن بر ظن و گمان رد میکند.
با توجه به این مبنا بسیاری از ندیشههای سیاسی افلاطون مانند حکومت فیلسوفان، ماهیت طبقاتی مدینه فاضله، ضرورت حاکمیت عقل بر سیاست، اخراج گروهی از شاعران و دیگر هنرمندان تقلیدی از مدینه فاضله و مخالف با حکومت دموکراسی بر پایه معرفت شناسی خاص افلاطون قابل تفسیر و توجیه است.
تحلیل فلسفه سیاسی افلاطون بر مبنای فوق ذهن را به این نتیجه وامیدارد که موضع برخی از منتقدین فلسفه سیاسی افلاطون از جمله کارل پوپر، بهدلیل در نظر نگرفتن مبانی معرفت شناسی او، قابل مناقشه است.
امیر نصری
چکیده
دیدگاه دیونیسیوس مجعول در باب شر متأثر از سنت نوافلاطونی است. او همچون فیلسوفان نوافلاطونی، شر را فقدان و نقصان میدانست و بر این عقیده بود که شر فینفسه و به ماهو شر موجود نیست، چراکه هر موجودی برخاسته از خیر است و در آن مساهمت دارد. از اینرو، هر آنچه فاقد خیر باشد، اصلاً امکان وجود نمییابد. وی بر این مبنا، شر را همان فقدان کمال ...
بیشتر
دیدگاه دیونیسیوس مجعول در باب شر متأثر از سنت نوافلاطونی است. او همچون فیلسوفان نوافلاطونی، شر را فقدان و نقصان میدانست و بر این عقیده بود که شر فینفسه و به ماهو شر موجود نیست، چراکه هر موجودی برخاسته از خیر است و در آن مساهمت دارد. از اینرو، هر آنچه فاقد خیر باشد، اصلاً امکان وجود نمییابد. وی بر این مبنا، شر را همان فقدان کمال شایسته هر چیزی تفسیر میکرد و آن را با نزول نفس یا هبوط مرتبط میدانست. آرای دیونیسیوس در مسألۀ شر پیش از هر اندیشمند دیگری، بر آرای پروکلس مبتنی بود. او نیز همچون پروکلس بر این باور بود که نمیتوان ماده را شر دانست و از این حیث با نظریۀ افلوطین مخالفت کرد. آنچه از آرای دیونیسیوس در باب شر برمیآید، توجه بیشتر وی به مباحث فلسفی بهجای مباحث الهیاتی است. از اینرو، بیش از آنکه آرای وی به زبان و بیان کتاب مقدس وابسته باشند، به همان زبانی بهنگارش در آمدهاند که از فیلسوفان نوافلاطونی وام گرفته شده است.
مصطفی حسینی کلگار؛ محمد محمدرضایی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 59-94
چکیده
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای ...
بیشتر
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای «پژوهشهای فلسفی» او بودهاست. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین بهویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان میدهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمانگرایی ویتگنشتاین وجود دارد که میتواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمانگرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازیهای زبانی بهعنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحتهای فکری او. به دو دوره را دچار چالش مینماید.
صدر الدین طاهری؛ محمد هادی توکلی
چکیده
در مورد اینکه جعل و آفرینش به چه چیزی تعلق میگیرد، نظریات گوناگونی ارائه شده است و در میان آراء مختلف، مرحوم امام خمینی (قدس سره) نظری خاص در مسئله جعل دارند و با توجه به اینکه ایشان قائل به توحید عرفاء یعنی وحدت شخصی وجود بودهاند و طبق این دیدگاه نمیتوان گفت که وجود مجعول است، چرا که کثرت حقیقی در موجودات تحقق می یابد، امام مجعول ...
بیشتر
در مورد اینکه جعل و آفرینش به چه چیزی تعلق میگیرد، نظریات گوناگونی ارائه شده است و در میان آراء مختلف، مرحوم امام خمینی (قدس سره) نظری خاص در مسئله جعل دارند و با توجه به اینکه ایشان قائل به توحید عرفاء یعنی وحدت شخصی وجود بودهاند و طبق این دیدگاه نمیتوان گفت که وجود مجعول است، چرا که کثرت حقیقی در موجودات تحقق می یابد، امام مجعول را ماهیت می داند. این مجعول، به معنای مجعول بالذات نیست، بلکه به معنای ظهوری است به تبع ظهور وجود و ایشان میفرمایند که میان قول به اصالت وجود و مجعولیت ماهیت و همچنین میان مجعولیت ماهیت و مجعولیت وجود را جمع کردهاند. این نظر مورد نقد برخی از محققان قرار گرفته است. در این مقاله به نقد و بررسی نظر حضرت امام پرداخته میشود و نشان داده خواهد شد که نقدهای مذکور، با توجه به مبنایی که ایشان دارند، وارد نیستند.
مجتبی مجرد؛ عبداله رادمرد
دوره 10، شماره 38 ، تیر 1393، ، صفحه 61-74
چکیده
سیمای خداوند در هر فرهنگ و تمدنی بهگونهای خاص ترسیم شدهاست. این تصویر از خدا که زاییدۀ باورها و عقاید خاص یک مکتب یا اندیشه است بهصورتی مستقیم در افکار و اعمال افراد و نیز ساخت ایدئولوژی و جهانبینی آنها تأثیرگذار است. تلاش ما در این نوشتار بر این خواهد بود تا به بررسی و مقایسه تصویر خداوند در نگاه دو حکیم مسلمان یعنی "ناصرخسرو ...
بیشتر
سیمای خداوند در هر فرهنگ و تمدنی بهگونهای خاص ترسیم شدهاست. این تصویر از خدا که زاییدۀ باورها و عقاید خاص یک مکتب یا اندیشه است بهصورتی مستقیم در افکار و اعمال افراد و نیز ساخت ایدئولوژی و جهانبینی آنها تأثیرگذار است. تلاش ما در این نوشتار بر این خواهد بود تا به بررسی و مقایسه تصویر خداوند در نگاه دو حکیم مسلمان یعنی "ناصرخسرو قبادیانی" و "سنایی غزنوی" بپردازیم تا از این رهگذر بتوانیم نقاط افتراق و اشتراک این دو اندیشمند را دریابیم و آنگاه به تجزیهوتحلیل عوامل مؤثر بر این طرز تلقیها بپردازیم.
حمیدرضا محبوبی آرانی
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، ، صفحه 61-82
چکیده
در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای ...
بیشتر
در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای اندیشهورزی او هستند، میکوشد معنا و یا دستکم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راهحل آپولونی و دیونوسوسی، راهحلهایی هستند که نیچه در نخستین اثرش میپرورد و در دومین بخش مقاله نشان دادهام که چرا نیچه راهحل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح میدهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده میشوند و نیچه راههایی دیگری را میپیماید که اندکی بعد آنها را ترک میگوید. ادعای نویسنده آن است که راهحل دیونوسوسی درنهایت راهحلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند اینبار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز میگردد.
صدرالدین نادری؛ حسین کلباسی اشتری؛ امیر حسین بانکی پورفرد
چکیده
این مقاله با بررسی نظریات مختلف ابعاد در ریاضی و فیزیک، امکان وجود بعدی سوای ابعاد رایج را با استدلالهای فلسفی ثابت کرده و به ارائه راهحل عبور از محدودیت ذهنی برای درک ابعاد فراختر پرداخته است و به طور ویژه با دلایل و شواهد مختلف، بعد «انبساط» یا «ماکرومیک» (macromic) را به عنوان بعد پنجم جهان معرفی میکند. این بعد مربوط به ...
بیشتر
این مقاله با بررسی نظریات مختلف ابعاد در ریاضی و فیزیک، امکان وجود بعدی سوای ابعاد رایج را با استدلالهای فلسفی ثابت کرده و به ارائه راهحل عبور از محدودیت ذهنی برای درک ابعاد فراختر پرداخته است و به طور ویژه با دلایل و شواهد مختلف، بعد «انبساط» یا «ماکرومیک» (macromic) را به عنوان بعد پنجم جهان معرفی میکند. این بعد مربوط به میزان بزرگی یا کوچکی شیء است و بستگی به «مقیاس» (scale) آن دارد. در واقع، تفاوت اشیاء از لحاظ نگاه ماکروسکوپیک (macroscopic) و میکروسکوپیک (microscopic) که بشر از دیرباز با آن آشنا بوده است، مربوط به این بعد از ماده است. نتایج برخاسته از فرض ابعاد بیش از سه بعد میتواند در عرصه مسائل فلسفی و عرصههای مرتبط با آن در دیگر حوزهها تأثیرگذار باشد که به بیش از چهل مورد از آنها در انتهای مقاله فهرستوار اشاره شده است.
حسین کلباسی اشتری
چکیده
در این مقاله نویسنده سعی دارد تا مطالعهای تطبیقی را دربارۀ قابلیتهای دو نظام فلسفیِ آسیایی و اروپایی در باب موضوعی خاص – یعنی قوۀ عقل – ارائه دهد، و از این طریق تأملی بر امکان گفتوگو میان سنتهای فلسفیای داشته باشد که تا به امروز پیشینهای سخت و تسلیمنشدنی در این باره داشتهاند. اگرچه پس از عصر روشنگری و با فیزیک نیوتنی ...
بیشتر
در این مقاله نویسنده سعی دارد تا مطالعهای تطبیقی را دربارۀ قابلیتهای دو نظام فلسفیِ آسیایی و اروپایی در باب موضوعی خاص – یعنی قوۀ عقل – ارائه دهد، و از این طریق تأملی بر امکان گفتوگو میان سنتهای فلسفیای داشته باشد که تا به امروز پیشینهای سخت و تسلیمنشدنی در این باره داشتهاند. اگرچه پس از عصر روشنگری و با فیزیک نیوتنی و در فلسفۀ نقادی کانت، وحدت و کمال فاهمه توسط عقل فراهم می-شود، عملاً بر محدودیت و حدود قلمرو عقل نیز تأکید میگردد. «مغالطات»، «تعارضات جدلی» یا «آنتینومیها»، و «ایدهال عقل محض»، اعلان صریح شکست عقل در سه حوزۀ شناختِ حقیقتِ نفس، طبیعت، و خدا بودند، و «دیالکتیک استعلایی» به مثابه موقعیتی انتقادی معرفی شد که نشأت گرفته از تعالی و فراروی عقل بود. نتیجۀ گریزناپذیر چنین رویکردی، دوگانگی میان سوژه و ابژه، نومن و فنومن، و فاهمه و عقل است؛ و اخلاف کانت مجبور بودند تا بر چنین دوگانگیای غلبه کنند. در فلسفۀ اسلامی – و بهویژه در فلسفۀ صدرایی – عقل، از سویی، مشتمل بر مراتب معرفت و در واقع مراتب «هستی» است و از سویی دیگر – بر خلاف سنت ارسطویی و کانتی – هیچ تعارضی میان مراتب و درجات شناخت نیست؛ بنابراین، «عقل» همچون شکلی از مراتب هستی و مطابق با آن معرفی میشود. اگر چه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، اخلاف کانت – بهخصوص هگل – تلاش خود را معطوف به حذف دوگانگی میان سوژه و ابژه و نومن و فنومن کردند، اما هیچ نظام فلسفیای که بر اساس سنتی متافیزیکی شکل گرفته موفق نشده است که بر این معضل فلسفۀ نقادی غلبه کند. (فقط در میانۀ قرن بیستم بود که با پدیدارشناسی هوسرل و هرمنوتیک هایدگر دریچۀ جدیدی گشوده شد). نگارنده در این مقاله سعی دارد تا با مطالعهای تطبیقی بین نظام فلسفی کانت و ملاصدرا، راهی را به جادۀ گفتوگو و مبادلۀ انتقادی آرا و عقاید میان دو سنت بزرگ فلسفی غرب و شرق بگشاید.
حسن حسینی
چکیده
نگارنده در این مقاله پس از اینکه به طور مختصر دربارۀ تعابیر مختلف اصل دلیل کافی بحث میکند، چنین استدلال مینماید که تعبیر کلاسیک کلارک از «برهانهای کیهانشناختی» برای وجود خدا در اصل دلیل کافی ریشه دارد، حال آنکه برهان صدرا، مصطلح به «برهان صدیقین»، بر هیچ یک از تعابیر ضعیف یا قوی اصل دلیل کافی استوار نگشته است. به ...
بیشتر
نگارنده در این مقاله پس از اینکه به طور مختصر دربارۀ تعابیر مختلف اصل دلیل کافی بحث میکند، چنین استدلال مینماید که تعبیر کلاسیک کلارک از «برهانهای کیهانشناختی» برای وجود خدا در اصل دلیل کافی ریشه دارد، حال آنکه برهان صدرا، مصطلح به «برهان صدیقین»، بر هیچ یک از تعابیر ضعیف یا قوی اصل دلیل کافی استوار نگشته است. به این ترتیب، این مقاله به سه بخش تقسیم میشود: 1) اصل دلیل کافی و اهمیت آن در «برهانهای کیهانشناختی» برای وجود خدا، 2) تعبیر کلارک از «برهانهای کیهانشناختی» برای وجود خدا و وابستگی آن به اصل دلیل کافی، 3) «برهان صدیقین» صدرا برای امکان یک وجود واجب - بهمثابه یک متناظر مطلوب برای آنچه دربردارندۀ ماهیت «برهانهای کیهانشناختی» است - و استقلال آن از اصل دلیل کافی.
محمد اکوان؛ مجید پیر هادی
چکیده
افلاطون نخستین فیلسوفی است که اندیشه های سیاسی خود را در یک نظام سنجیده ی فلسفی بیان می کند. گواه این سخن دو اثر مهم او یعنی جمهوری و قوانین است، که در آنها می توان اندیشه های سیاسی او را دریافت. نوشته های سیاسی او نشانگر آن است که زندگی وی به عنوان فیلسوفی بزرگ، هیچگاه از سیاست و اجتماع دوران خود دور نبوده است. آمیختگی سیاست، متافیزیک، ...
بیشتر
افلاطون نخستین فیلسوفی است که اندیشه های سیاسی خود را در یک نظام سنجیده ی فلسفی بیان می کند. گواه این سخن دو اثر مهم او یعنی جمهوری و قوانین است، که در آنها می توان اندیشه های سیاسی او را دریافت. نوشته های سیاسی او نشانگر آن است که زندگی وی به عنوان فیلسوفی بزرگ، هیچگاه از سیاست و اجتماع دوران خود دور نبوده است. آمیختگی سیاست، متافیزیک، اخلاق و تربیت، در آثار افلاطون نشان می دهد که او در دوره ای پر کشاکش و مهم، در مسائل سیاسی و اجتماعی بوده است. از آنجا که هیچ اندیشه ای بدون گذر کردن از تنگناها و مجراهای تاریخی پدید نمی آید، سعی بر آن است که تاثیرات دوران پر افت و خیز و شکوفای یونان، یعنی قرن پنجم ق م را، بر اندیشه های سیاسی افلاطون بررسی نماییم. چراکه شناخت عوامل تاثیرگذار بر اندیشه ی یک فیلسوف، در فهم پژوهشگر برای یافتن جریان های تاریخی کمک خواهد کرد .
ایمان شفیع بیک
چکیده
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد ...
بیشتر
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد میکند. همچنین، او به ریشهشناسیِ شماری از واژگان یونانی رو میآورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش دربارة واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه میرسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جستوجوی معرفت بود. این نتیجهگیریِ سلبی، بهویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد مییابد.
لطف الله نبوی
بهنام ذوالقدر؛ داوود حسینی
چکیده
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف ...
بیشتر
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف این رویکرد، در این مقاله ما سعی خواهیم کرد تا تناقضهای وحدت وجود را بپذیریم و نشان دهیم که میتوان معناشناسیای از نظریۀ وحدت وجود ابن عربی با حفظ تناقضهای این نظریه ارائه کرد. برای این کار از نظریۀ گلوآنهای پریست استفاده خواهیم کرد. نظریۀ گلوآنها به مسئله وحدت پاسخ میگوید؛ یعنی این مسئله که چه چیز موجب وحدت اشیاء میشود و اجزای متکثر یک شیء چگونه کلی واحد را بر میسازند. این نظریه، نظریهای تناقض باورانه است؛ یعنی حاوی تناقضهایی صادق است و اصل عدم تناقض در آن معتبر نیست. بنابراین معناشناسی آن مبتنی بر منطقی فراسازگار؛ یعنی LP است. پس از ارائۀ خوانشی تناقض باور از وحدت وجودِ ابن عربی و توضیح نظریۀ گلوآنها، ترجمه ای از وحدت وجود ابن عربی به نظریۀ گلوآنهای پریست ارائه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که چگونه نظریه گلوآنها میتواند تناقضهای وحدت وجود را توضیح دهد. در این مقاله دغدغه ما رابطۀ حق و خلق و یا به عبارت دیگر وجود و موجودات است. از این رو به جنبههای دیگر نظریۀ وحدت وجود نخواهیم پرداخت.
احسان کریمی ترشیزی؛ هدیه یعقوبی بجمعه
چکیده
در این مقاله نشان خواهیم داد که از نظر هایدگر، رهیافت دکارتی به شیء ممتد (res extension) و فرض امتداد به منزلۀ بنیادیترین تعیّن ماهوی شئ پیشِدستی خالی از وجاهت پدیداری نیست، اگرچه آنتولوژی وی، غنای کافی برای تبیین ربط و نسبت آن با حیث مکانی دازاین و پیراموننگری او را ندارد. به منظور روشن شدن موضع هایدگر، نخست ممیزات فضای اگزیستانسیال ...
بیشتر
در این مقاله نشان خواهیم داد که از نظر هایدگر، رهیافت دکارتی به شیء ممتد (res extension) و فرض امتداد به منزلۀ بنیادیترین تعیّن ماهوی شئ پیشِدستی خالی از وجاهت پدیداری نیست، اگرچه آنتولوژی وی، غنای کافی برای تبیین ربط و نسبت آن با حیث مکانی دازاین و پیراموننگری او را ندارد. به منظور روشن شدن موضع هایدگر، نخست ممیزات فضای اگزیستانسیال و مبانی آنتولوژیکی آن را بررسی میکنیم. در این جا، معلوم میشود که فضای اگزیستانسیال نهایتاً بر اگزیستانس خود دازاین ابتناء دارد. سپس، کیفیت گذار از فضای اگزیستانسیال به فضای ممتد دکارتی را از رهگذر فرایند جهانزدایی توصیف میکنیم. بدین ترتیب مشخص خواهد شد که فضای دکارتی حاصل زدودن غنای معنایی و صبغۀ دازاینی فضای اگزیستانسیال است. در چارچوب این آنتولوژی وسیعتر، نسبت فضای دکارتی با فضای اگزیستانسیال و حیث مکانی دازاین، از یک سو، و نقص آنتولوژیک فضای دکارتی، از دیگر سو، آشکار میشود. در نهایت، نشان خواهیم داد که فرض امتداد به منزلۀ تعیّن ذاتی شئ پیشِدستی و به تبع آن، فضای دکارتی، به منزلۀ یک زیرساخت تماماً تهی از معنا و پیراسته از دلمشغولیهای پیراموننگرانۀ دازاین که در بن فضای اگزیستانسیال و تجربهی هرروزۀ دازاین نهفته و پنهان است، هم از وجوه پدیدارشناختی برخوردار است و هم تمهید مسیری است که نهایتاً به تغییر پارادایم علوم ریاضی و فیزیک نظری منتهی میشود.
زهرا خزاعی
چکیده
اکراسیا در ادبیات سنتی فلسفی بدین معناست که فرد با بهترین حکم خود مخالفت کند. برخی از فلاسفه اخیرا این پدیده را با ضعف اراده یکی دانسته اند، اما هولتن این دو پدیده را متمایز می داند و استدلال می کند که ضعف اراده به معنای نقض قصدهای جدی است. این مقاله نشان می دهد این دو پدیده بر خلاف ادعای هولتن، متمایز نیستند، بلکه در اکراسیا و ضعف اراده ...
بیشتر
اکراسیا در ادبیات سنتی فلسفی بدین معناست که فرد با بهترین حکم خود مخالفت کند. برخی از فلاسفه اخیرا این پدیده را با ضعف اراده یکی دانسته اند، اما هولتن این دو پدیده را متمایز می داند و استدلال می کند که ضعف اراده به معنای نقض قصدهای جدی است. این مقاله نشان می دهد این دو پدیده بر خلاف ادعای هولتن، متمایز نیستند، بلکه در اکراسیا و ضعف اراده ،علت ترک فعل با دو رویکرد تبیین می شود؛ اولی ناظر به فاعل است و دومی ناظر به فعل. بر اساس این مقاله، تفسیر هولتن به رویکرد دوم اشاره دارد، در حالی که تفسیر ارسطو با هر دو سازگار است. اما اگر مؤلفه های نظریه هولتن به درستی تحلیل شوند می توانند با عناصر نظریه ارسطو سازگار باشند.
علی پایا
چکیده
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در ...
بیشتر
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در حد واقعبینانهای محدود ساخت: ریختن بحری به عظمت پدیدار مدرنیته در ظرف تنگ یک مقالۀ کوتاه، حذفها و سادهسازیها را ناگزیر میسازد. این نوشتار در عین حال به هیچ روی ادعای گزاف حل دشواریهای نظری مسئلۀ پیچیدۀ تجربۀ مدرنیته در ایران را ندارد. در واقع، اگر نتیجۀ بحث کنونی تاباندن اندک پرتویی به برخی از زوایای تازۀ این مسئله و جلب توجه مخاطبان به شماری از جنبههایی باشد که تاکنون کمتر بدان عنایت شده و از این رهگذر زمینه برای تأمل از منظرهایی نو دربارۀ مسئله فراهم شود، مقصودی که نگارنده در این مکتوب در پی آن است حاصل آمده است.
محمد حکاک
چکیده
بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشدهاند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کردهاند. بعضی آنها را فطری دانستهاند. جمعی سعی در توجیه حصول آنها از راه حس نمودهاند. گروهی منشأ آنها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آنها را ...
بیشتر
بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشدهاند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کردهاند. بعضی آنها را فطری دانستهاند. جمعی سعی در توجیه حصول آنها از راه حس نمودهاند. گروهی منشأ آنها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آنها را موهوم انگاشتهاند. فیلسوفان مسلمان این مفاهیم را معقولات ثانیه و انتزاعات عقل از معقولات اولیه و درعین حال مفاهیمی حقیقی دانسته و از میان آنها "علامه طباطبائی " ضمن بیان نظریهای بدیع در باب حصول علم، نحوة حصول آنها را نیز ارائه نموده است. یکی از نظریات درخصوص مفاهیم مورد بحث، نظریه "کانت" فیلسوف آلمانی است. وی براساس نظریهای کلی که دربارة معرفت دارد، این مفاهیم را مقولات ذهن یا صور پیشینی شناخت میداند. این مقاله بعد از بیان آنچه در بالا گفته شد و با استفاده از نظریة علامه طباطبائی، مسألة وجود صور پیشینی معرفت – خواه کانتی و خواه غیر کانتی – را مورد بحث قرار داده و درنهایت وجود این صور را مطلقاً منتفی دانستهاست.
سید مصطفی شهرآیینی؛ سید محسن آزادی خواه
چکیده
"دکارت" بهرغم اینکه در روزگار خود و حتی بعدها متهم به شکاکیت بود اصلاً شکاک نبود؛ بلکه او شک را همچون وسیلهای برای غایتی بهکار میبرد. او هرکجا از فلسفه و مابعدالطبیعة حقیقی سخن میگوید مخاطب را به پاکسازی ذهن از هرچه که میشود کمترین تردیدی در آن کرد، فرا میخواند. آنچه باید به آن توجه داشته باشیم این است که شک و شکاکیت تنها ...
بیشتر
"دکارت" بهرغم اینکه در روزگار خود و حتی بعدها متهم به شکاکیت بود اصلاً شکاک نبود؛ بلکه او شک را همچون وسیلهای برای غایتی بهکار میبرد. او هرکجا از فلسفه و مابعدالطبیعة حقیقی سخن میگوید مخاطب را به پاکسازی ذهن از هرچه که میشود کمترین تردیدی در آن کرد، فرا میخواند. آنچه باید به آن توجه داشته باشیم این است که شک و شکاکیت تنها تا مرحلهای کارآیی دارد که ما بهکمک آن به مبنای مستحکمی برسیم و از آن بهبعد به یاری روش تحلیل است که باید شروع به ساختن یک بنای معرفتی استوار کرد. ما در این مقاله بر آنیم تا نشان دهیم برخلاف آنچه رایج است شک، نه روش (method)دکارت؛ بلکه راهکاری (procedure) است که او آن را برای اِعمال روش خود که همانا روش تحلیل است، در کار میآورد. شک، تنها بستری را برای رسیدن اندیشندة دکارتی به مبنایی یقینی فراهم میآورد تا او بتواند عمارت جدید معرفتی مدنظر خویش را بر این مبنا پی بیفکند. در واقع، دکارت از شک بهره میگیرد تا به یاری آن بتواند راه را برای کاربست روش تحلیل در حوزة مابعدالطبیعه هموار سازد.
جعفر مذهبی؛ محمد مشکات
چکیده
این نوشتار میکوشد به این پرسش پاسخ گوید که آیا رویکرد ویتگنشتاین متأخر در رویارویی با دوآلیسم نسبتی با پاسخ دکارت دارد. ارزیابی رویکرد ویتگنشتاین از استدلال زبان خصوصی آغاز میشود و برای فهم موضع دکارت یکی از مکاتبات او با پرنسس الیزابت و همچنین مفهوم طبیعت در تاملات تحلیل میشود تا بر این نسبت با وجود تمامی اختلافات بنیادین، ...
بیشتر
این نوشتار میکوشد به این پرسش پاسخ گوید که آیا رویکرد ویتگنشتاین متأخر در رویارویی با دوآلیسم نسبتی با پاسخ دکارت دارد. ارزیابی رویکرد ویتگنشتاین از استدلال زبان خصوصی آغاز میشود و برای فهم موضع دکارت یکی از مکاتبات او با پرنسس الیزابت و همچنین مفهوم طبیعت در تاملات تحلیل میشود تا بر این نسبت با وجود تمامی اختلافات بنیادین، تصریح شود. در اینجا نشان داده میشود که در متن فلسفۀ دکارت راهی برای حل مشکل دوآلیسم وجود ندارد، به این معنا که چیرگی بر مشکل دوآلیسم تنها میتواند با خروج از مبانی فلسفۀ دکارت محقق شود و این همان کاری است که ویتگنشتاین و دکارت انجام دادهاند. بنابراین، نوشتار بر این برداشت استوار است که اساس نقدهای ویتگنشتاین بر دوآلیسم و اصول تفکر دکارتی به رویکرد ضدفلسفی ویتگنشتاین مربوط میشود و راهحل دکارت هم برای برونرفت از این مسئله تنها در بستر همین رویکردِ ضدفلسفی تحقق مییابد.
ابوالفضل صبرامیز؛ مرتضی حاج حسینی
چکیده
فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئلۀ واقعنمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیشفرض گرفتهاند. این پیشفرض با چالشهایی روبهروست. بهطور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئلۀ تطابق ذهن و عین را که پیشفرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش میکشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفتشناسانه یا معناشناسانه، ...
بیشتر
فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئلۀ واقعنمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیشفرض گرفتهاند. این پیشفرض با چالشهایی روبهروست. بهطور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئلۀ تطابق ذهن و عین را که پیشفرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش میکشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفتشناسانه یا معناشناسانه، پرداختن به مسائل هستیشناسی راه به جایی نمیبرد. با این حال با فرض قبول اصل وجود ذهنی و پذیرفتن تشخص موجودات ذهنی، میتوان نقش جدیدی برای مفهوم وجود ذهنی تعریف کرد. در اینجا از نسبت میان ذهن و موجودات ذهنی در درک و تولید عبارات زبانی میپرسیم و سعی میکنیم نشان دهیم میتوان با کمک مبحث وجود ذهنی پاسخی به پرسش «چگونه به فهم جملات یا عبارات زبانی میرسیم» داد. در نهایت بر این نکته تاکید میکنیم که پذیرش وجود ذهنی موجب میشود جنس قواعد زبانی دخیل در فهم یک عبارت یا جمله زبانی را توصیفی و نه تجویزی و دستوری بدانیم.
عبدالعلی شکر؛ صدیقه میرزایی
دوره 12، شماره 45 ، فروردین 1395، ، صفحه 65-78
چکیده
پذیرش و اثبات اصالت وجود، مستلزم پذیرش مجعولیت وجود است. به همین جهت، اصالت وجود با مجعولیت آن در تلازم است؛ هرچند این دو مسئله تفاوتهایی دارند. مطابق مبانی حکمت متعالیه، ملاک مجعولیت وجود بر پایۀ رابط بودن آن تعیین میشود. رابط بودن وجود به معنای «وابستگی صرف به غیر» است. آنچه به علت خود تعلق محض دارد، مجعول واقعی آن نیز ...
بیشتر
پذیرش و اثبات اصالت وجود، مستلزم پذیرش مجعولیت وجود است. به همین جهت، اصالت وجود با مجعولیت آن در تلازم است؛ هرچند این دو مسئله تفاوتهایی دارند. مطابق مبانی حکمت متعالیه، ملاک مجعولیت وجود بر پایۀ رابط بودن آن تعیین میشود. رابط بودن وجود به معنای «وابستگی صرف به غیر» است. آنچه به علت خود تعلق محض دارد، مجعول واقعی آن نیز به شمار میرود. در مکتب صدرایی، وجود رابط به این معنا جایگاه متفاوتی با وجود رابط در قضایا دارد. اما در اندیشۀ کانت، به رابط بودن وجود در قضیۀ حملیۀ حصر توجه شده است. وی به قصد نقادی برهان وجودی آنسلم، بر این باور است که وجود در قضیه، هیچ افزایشی در مفهوم موضوع ایجاد نمیکند؛ بلکه تنها نقش رابط را دارد. ملاک محمولیت در قضیه، فزون بخشی است که در وجود رابط دیده نمیشود. این وجود رابط که به کلام صدرالمتألهین شباهت دارد، غیر از آن چیزی است که ملاک مجعولیت در حکمت متعالیه تحقیق شده است. ملاصدرا به نوع دیگری از وجود رابط پرده بر میدارد که از تحلیل اصل علیت به دستآورده است و بر اساس آن تمام ممکنها را عین ربط به ذات حق میداند. ایشان در حوزۀ قضایا، علاوه بر قضیۀ مرکبه، هلیۀ بسیطه را نیز میپذیرد که محمول آن وجود است. کانت این دسته از قضایا را بی معنا میداند و گزارۀ «خدا وجود دارد» را ترکیبی و تحلیلی نمیشناسد، اما ملاصدرا آن را مفاد ثبوت الشیء قرار میدهد به گونهای که اگر افزایشی در موضوع ایجاد نمیکند، به دلیل ماهیت نداشتن ذات حق و اصیل بودن وجود است.
نصرت الله حکمت
چکیده
بحث رویت خدا، یکی از مباحث پر جنجال کلامی است. اشاعره معتقدند خدا را در آخرت با چشم سر می توان دید و در اثبات ادعای خود هم دلیل عقلی آورده اند و هم دلیل نقلی. دلیل عقلی متکلمان اشعری، که نخستین بار از سوی ابوالحسن اشعری مطرح شد و به گونه های مختلف تقریر گردیده از جهات مختلف مخدوش است. از این رو اشاعره از جمله امام فخر رازی به این نتیجه رسیده ...
بیشتر
بحث رویت خدا، یکی از مباحث پر جنجال کلامی است. اشاعره معتقدند خدا را در آخرت با چشم سر می توان دید و در اثبات ادعای خود هم دلیل عقلی آورده اند و هم دلیل نقلی. دلیل عقلی متکلمان اشعری، که نخستین بار از سوی ابوالحسن اشعری مطرح شد و به گونه های مختلف تقریر گردیده از جهات مختلف مخدوش است. از این رو اشاعره از جمله امام فخر رازی به این نتیجه رسیده اند که از راه عقل نمی توان اثبات رویت کرد و تنها راه اثبات آن تمسک به ظواهر قرآن و روایات است. در این مقاله تلاش شده است جنبه های مختلف این دلیل بررسی و نقادی شود.