دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
شکگرایی وجهی ون اینواگن و گسترۀ معرفت وجهی
7
34
FA
مسعود
ضیا علی نسب پور
پژوهشگر فلسفه پژوهشگاه دانشهای بنیادی، تهران، ایران
zia@ipm.ir
10.22054/wph.2018.9162
<em>یک ایدۀ بسیار معروف در معرفتشناسی امکان این است که تخیلپذیری یک گزاره، راهنمای خوبی برای امکان آن است. یبلو (1993) مدلی برای توجیه باورهای وجهی ارائه کرده است که بنابر آن تخیلپذیری یک گزاره، شاهدی بر امکان آن است. ون اینواگن (1998) بر این باور است که هر کسی که مدل یبلو را بپذیرد باید موضع او، شک گراییِ وجهی را بپذیرد. ون اینواگن برای اینکه برای موضع خود استدلال کند، وضعیت وجهی گزارة «آهن شفاف وجود دارد» را بنابر مدل یبلو بررسیمیکند و ادعامیکند وضعیت وجهی این گزاره تصمیمناپذیر است؛ یعنی ما نمیتوانیم باور موجه داشته باشیم که ممکن است آهن شفاف وجود داشته باشد.به نظر میرسد </em><em>پذیرش دیدگاه ون اینواگن دربارۀ </em><em>وضعیت وجهی گزارة آهن شفاف وجود دارد</em><em> و توسعه و تعمیم آن، میتواند مدل یبلو (1993) در توجیه باورهای وجهی را با مشکلی جدی مواجه کند. به این صورت که اگر تحلیل ون اینواگن دربارۀ وضعیت وجهی گزاره آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم، باید گزارههای شهوداً ممکن را هم بنابر مدل یبلو تصمیمناپذیر بدانیم. از سوی دیگر این امر کاملاً پذیرفتنی است که </em><em>باورِ ما به امکانِ برخی از گزارههای شهوداً ممکن، موجه است: یعنی چنین گزارههایی تصمیمناپذیر نیستند. بنابراین </em><em>مدل یبلو نادرست است. در این مقاله </em><em>نشان میدهم که </em><em>این استدلال در نشان دادنِ نادرستی مدل یبلو موفق نیست؛ یعنی برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسید میتوانیم هم مدل یبلو برای توجیه باورهای وجهی و هم نظر وناینواگن دربارۀ وضعیت وجهی گزارههای مثل آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم</em><em>.</em>
معرفتشناسی وجهی,امکان,شکگرایی وجهیِ ون اینواگن,تخیلپذیری,تصمیمناپذیری
https://wph.atu.ac.ir/article_9162.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9162_ea8d8bdfccf59657aca31ca494e12560.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
هایدگر و گادامر: دو رویکرد به مفهوم حقیقت نزد افلاطون
35
68
FA
سید مسعود
حسینی توشمانلویی
دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، گروه فلسفه
masoudhosseyni@yahoo.com
محمد رضا
بهشتی
دانشیار فلسفه، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
drmrhosseini@yahoo.com
10.22054/wph.2018.9163
<em>حقیقت در فلسفة هایدگر، یکی از مضامین اساسی است. وی از آغاز اندیشة خویش کوشید مفهوم بنیادیتری از حقیقت عرضه کند و در طول فعالیت فلسفی خویش رویههای گوناگونی در این خصوص در پیش گرفت. با وجود این هرگز از این بصیرت اساسی خویش دست نکشید که حقیقت </em><em>ἀ</em><em>λ</em><em>ή</em><em>θεια</em><em> است؛ یعنی کشاکش میان پوشیدگی و آشکارگی. بهعلاوه، هایدگر معتقد است در فلسفة افلاطون، تحولی در ذات حقیقت پدید آمده، بهطوری که حقیقت به «درستی» مبدل شده است. از دیدگاه هایدگر، این تحول منشأ «فراموشی وجود» است. گادامر در مقابل بر آن است که افلاطون بهواقع قائل به حقیقت بنیادی </em><em>ἀ</em><em>λ</em><em>ή</em><em>θεια</em><em> بوده است و رأی هایدگر دایر بر اینکه اندیشة افلاطون لاجرم منجر به فراموشی وجود و سوبژکتیویسم مدرن میشود، رأی صوابی نیست. گادامر در اثبات دیدگاه خود راهبردهای گوناگونی در پیش میگیرد. در این مقاله به جایگاه ایدة خیر در نظریة مُثُل و مفهوم دیالکتیک در نامة هفتم افلاطون اشاره خواهیم کرد و خواهیم کوشید همراه با گادامر نشان دهیم که در اندیشة افلاطون امکاناتی نهفته است که میتوانند وی را از انتقادات هایدگر مبرا سازن.</em>
افلاطون,هایدگر,گادامر,تمثیل غار,حقیقت,ایدة خیر,دیالکتیک
https://wph.atu.ac.ir/article_9163.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9163_30c30c362675a0a2202cd8eceece617e.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
فلسفة تطبیقی هنر با رویکرد پدیدارشناسانة هانری کربن
69
89
FA
سید رحمان
مرتضوی
پژوهشگر پسادکتری موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرات
seyedrahman@gmail.com
امیر
نصری
0000-0003-0680-6171
دانشیار فلسفه هنر دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
amir.nasri@yahoo.com
10.22054/wph.2018.9165
<em>کربن در طرح عام تطبیقی خود، جایگاهی ویژه برای فلسفۀ تطبیقی هنر قائل است؛ فلسفۀ تطبیقی هنر با نشان دادن مشترکات انضمامیتر فرهنگهای دینی، امکان برابر نهی آنها و کشف تناظرات موجود را سهلتر میکند؛ این رویکرد با روش «تأویل باطنی» یا پدیدارشناسی (البته پدیدارشناسی به معنایی کربن مراد میکند) میسر خواهد بود؛ این تأویل باطنی مبتنی بر دریافت خاصی از زمان و حقیقت است که فهم به معنای واقعی کلمه که چیزی جز «وعی» نخواهد بود را ممکن میسازند. به رأی کربن ما با این تأویل باطنی میتوانیم بدون درافتادن به دام تناقضگویی، قرابتهای موجود میان اجزاء یک اثر هنری در گوشهای از عالم را با ساختارهای مشابهی که در مکانهای دیگر یافتنی هستند، مقایسه کنیم و تطبیق دهیم؛ کاری که در صورت توفیق مهیا کننده زمینههای گفتگو در دیگر عرصهها نیز خواهد بود. تلاش ما بر این بوده است تا با بررسی این تلاش تطبیقی کربن، به فهمی از الگویی که بر مبنای آن، این «فلسفه تطبیقی هنر» رخ میدهد، دست یابیم؛ کاری که با طرح نمونههایی از نوشتههای کربن که در این چهارچوب قرار می</em><em></em><em>گیرند، صورت پذیرفته است؛ ازاینرو نوشتار حاضر با معرفی عناصر روش شناسانهای آغاز می</em><em></em><em>شودکه هانری کربن در تدوین فلسفه تطبیقی هنر به کار میبندد و با پژوهشی در تحلیلهای او در این چهارچوب پایان خواهد پذیرفت.</em>
هانری کربن,فلسفه تطبیقی هنر,پدیدارشناسی,تأویل
https://wph.atu.ac.ir/article_9165.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9165_5a132d5ab5e749e5c817e3bca5e3a499.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
تشریح و نقد استدلالهای الهیاتی حامی طبیعتگرایی روششناختی
91
120
FA
زهرا
زرگر
دانشجوی دکترای فلسفۀ علم و فناوری دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
z.zargar@modares.ac.ir
ابراهیم
آزادگان
گروه فلسفه علم، دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ایران
ebrahimazadegan@gmail.com
لطف الله
نبوی
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس
nabavi_l@modares.ac.ir
10.22054/wph.2018.9166
<em>ناسازگاری طبیعتگرایی روششناختی با باورهای دینی همواره دستاویزی برای مخالفت دینداران با این تز روششناختی بوده است. با این حال برخی فلاسفه معتقدند اتفاقاً این باورهای دینی هستند که ما را به سمت طبیعتگرایی روششناختی هدایت میکنند. ایشان از موضعی دینباورانه به دفاع از طبیعتگرایی روششناختی برخاستهاند و با انگیزههای الهیاتی، به نفع طبیعتگرایی روششناختی استدلال کردهاند. در مقالۀ حاضر دو دسته شاخص از این استدلالها را تشریح و نقد میکنیم. دستۀ اول استدلالهای است که بر اشکالات مرتبط با مسئله فعل مستقیم الهی متمرکز شدهاند و کنار گذاشتن طبیعتگرایی روششناختی را منتهی به الهیات خدای رخنهپوش میدانند که به لحاظ دینی موضعی قابل قبول نیست. هدف دستۀ دیگر استدلالها آن است که نشان دهند محدودیتهای روش علمی مانعی برای توصیف هویات فراطبیعی در علم است، زیرا این هویات، متعالیتر از قوانین طبیعی هستند. پس از تشریح استدلالهای الهیاتی مدافع طبیعتگرایی روششناختی، با آشکارکردن نقاط ضعف استدلالها ناکارآمدی آنها نشان داده میشود.</em>
طبیعتگرایی روششناختی,خدای رخنهپوش,فعل الهی,روش علم,الهیات
https://wph.atu.ac.ir/article_9166.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9166_a2812b7fd90e1330868be22e0e903643.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
لزوم و ضرورت در تفکر ابنسینا
122
148
FA
میلاد
عمرانی
0009-0004-4732-101X
کارشناسی ارشد فلسفه منطق دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران.
milad.omrani@gmail.com
فرشته
نباتی
دانشیار فلسفه منطق دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
fnabati@yahoo.com
10.22054/wph.2018.9167
<em>در تفکر ابنسینا مادۀ قضایا سه نوع است: امکان، ضرورت و امتناع. در یک تقسیمبندی صرفاً ساختاری با ضرورت منطقی و ضرورت فلسفی مواجهایم، ملاک این تقسیمبندی، محمول بکار گرفته شده در قضایا است. اگر به ضرورت با ملاکی ساختاری نگریسته نشود، باز دو نوع ضرورت خواهیم داشت. ضرورت منطقیای که ملاک آن اصل امتناع تناقض است. محمولاتی که چنین خاصیتی را دارا هستند ذاتیات باب ایساغوجیاند. ابنسینا علاوه بر ذاتیات باب ایساغوجی، عوارض ذاتی لازم را نیز که از سنخ ذاتی باب برهاناند در شمول محمولات ضروری قرار میدهد. اما برای آنها ملاکی مانند اصل امتناع تناقض ذکر نمیکند. در اینجا مایلیم این نوع ضرورت را فلسفی بنامیم که ملاک آن، دیگر اصل اینهمانی یا عدم تناقض نیست. ابنسینا به عوارض ذاتی عنوان لازم میدهد و آنها را ضروری میداند. اما برای ضروری بودن لزوم، نه دوام و نه اصل امتناع تناقض، بهکار نمیآیند.</em>
ضرورت منطقی,ضرورت فلسفی,ذاتی باب ایساغوجی,اصل امتناع تناقض,ذاتی باب برهان,لزوم,دوام
https://wph.atu.ac.ir/article_9167.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9167_f23bd451aa226f1fcf225d6a96a16929.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
فلسفة میانفرهنگی بر مبنای فلسفۀ فرهنگ هردر
150
179
FA
محمد
مشکات
دانشیار فلسفه دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
meshkat@ltr.ui.ac.ir
علی اصغر
مصلح
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
aamosleh@yahoo.com
10.22054/wph.2018.9168
<em>آیا میتوان از فلسفۀ فرهنگ هردر، الگویی(مدلی) برای آنچه امروزه فلسفۀ میان فرهنگی مینامند برداشت کرد؟ از آنجا که فلسفۀ میان فرهنگی، اندیشهای است که در دنیای معاصر مطرح میشود، برای آن که بتوانیم هردر را در راستای این اندیشه بازخوانی کنیم، ناگزیر باید به مولفههای فلسفۀ میان فرهنگی در جهان معاصر توجه یابیم؛ تلقی رام ادهر مال و در یک مورد ویمر به همین مقصود مطرح خواهد شد. مهم</em><em></em><em>ترینِ این مولفهها از این قرارند: رد ایدههایی از قبیلِ اروپا</em><em></em><em>محوری، جهان رواگری، مرکزگرایی و نسبیت</em><em></em><em>گرایی؛ در عین حفظ هویتها، تکثرها و مرکزها. با توجه به این مولفههای موجود در مال و ویمر (به شرحی که در متن خواهد آمد) به بازخوانی بخشهایی از اندیشههای فلسفۀ فرهنگ هردر میپردازیم تا اندیشههای پنهانِ هردردر این موضوعِ معاصر آشکار شود. هردر، پیش از دورۀ معاصر، با اندیشۀ تکثر فرهنگی، بستر اندیشۀ میانفرهنگی را در فلسفۀفرهنگ خود آماده ساخت و با نقد اروپامحوریِ روشنگری و نژادگراییِ فلاسفۀ نامیِ این دوره، بزرگترین مانع را از راه آن برداشت. مرز دقیق اندیشۀ هردر، آنجاست که در عین باور به تکثر فرهنگی، حفظ هویتها، مرکزیتها و «تفاوت»ها، راه را بر نسبیتگراییِ بنیادین و شکاکیت بسته است، چنانکه در عین باور به امور یاد شده در و پنجرههای ارتباطات یا گفتگوی چندجانبه را در «منادها»ی فرهنگی و تمدنی گشوده است؛ گفتگویی که می</em><em></em><em>تواند به داد و ستد آگاهانه و انتخابی در فرهنگها و تمدنها منجر شود و انسانها را در انسانیت گرد آورد.</em>
تکثر فرهنگی,اروپامحوری,جهانرواگری,گفتگوی چند سویه,همتباری
https://wph.atu.ac.ir/article_9168.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9168_e06fb6f6c7c65dbd30477eeddaf15f09.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
نگرشی صدرایی به آزمایشهای بنجامین لیبت دربارۀ ارادۀ آگاهانه
180
207
FA
محمد
حسین زاده
استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
phsadra@gmail.com
10.22054/wph.2018.9169
<em>یکی از چالش</em><em>های جدید اختیار که بر پایۀ برخی یافته</em><em></em><em>های علوم تجربی مطرح شده، آزمایشی است که بنجامین لیبت دربارۀ فرآیندهای مغزی که به قصد و ارادۀ انسان منجر می</em><em></em><em>شوند، انجام داده است. او در این آزمایش به این نتیجه رسید که این چنین نیست که انسان ابتدا اراده کند و بعد مغز به کار بیفتد و فرمان اراده را اجرا کند و در نتیجۀ آن اندام</em><em></em><em>ها حرکت کنند، بلکه این مغز انسان است که 400 میلی ثانیه قبل از عمل، به صورت ناآگاهانه فرآیند اراده را آغاز می</em><em></em><em>کند و انسان تنها 150 میلی</em><em></em><em>ثانیه قبل از عمل از تصمیم مغز آگاه می</em><em></em><em>شود. ما در این مقاله، آزمایش لیبت دربارۀ ارادۀ آگاهانۀ انسان را مطرح کرده و با توجه به مبانی ملاصدرا نظیر هویت مجرد ـ مادی نفس، عینت نفس با قوا و سریان آگاهی در تمام مراتب وجود از جمله مرتبۀ مادی، آگاهانه بودن ارادۀ انسان را تبیین کرده</em><em></em><em>ایم. نتیجۀ این پژوهش این است که در فلسفۀ ملاصدرا، آزمایش لیبت ( با فرض صحت آن) منافاتی با ارادۀ آگاهانۀ انسان ندارد.</em>
ارادۀ آگاهانه,فرآیندهای مغزی,قصد,بنجامین لیبت,ملاصدرا
https://wph.atu.ac.ir/article_9169.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9169_c3676b447bd2abe3908bab7b9c32c703.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
«یک» و «خدا» از نظر هراکلیت
208
222
FA
سعید
بینای مطلق
استاد دانشگاه اصفهان
said_binayemotlagh@yahoo.fr
10.22054/wph.2018.9170
<em>به روایت کتابهای تاریخ فلسفه ، هراکلیت فیلسوف ناپایداری و گذرایی، پارمنید فیلسوف ثبات و پایداری است. یکی به گذرایی هستی، دیگری به یگانگی و ایستایی آن باور دارد. چنین نگرش فروکاهندهای به ثبات لوگوس و خدا نزد هراکلیت و به زایش چیزها، پس پذیرش حرکت و کثرت، نزد پارمنید اعتنا ندارد. این مقاله تنها به دیدگاه هراکلیت دربارۀ «خدا»و«یک» آن هم بر مبنای این سخن از وی میپردازد: «یک، تنها خردمند، هم دوست ندارد و هم دوست دارد به نام زئوس نامیده شود». (32)پس از بررسی پاره ای از تفاسیر، تفسیر دیگری از این سخن پیشنهاد می</em><em>کنیم.</em>
هراکلیت,زئوس,یک,برهمه,ایشوارا
https://wph.atu.ac.ir/article_9170.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9170_c1411c490c917ff406bab071514feee7.pdf
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
14
54
2018
06
22
تأثیر آراء فلسفی ملاصدرا بر مکتب اخلاقی او
224
242
FA
سید محمد حسین
میردامادی
فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده ادبیات، دانشگاه اصفهان، ایران
smhm751@yahoo.com
علی
ارشد ریاحی
استاد فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
arshad@itr.ui.ac.ir
10.22054/wph.2018.9171
<em>آراء فلسفی ملاصدرا بر قواعد کلی و جهت گیری</em><em></em><em>های اخلاقی او (از این دو به مکتب اخلاقی تعبیر میکنیم) تأثیر</em><em></em><em>گذار است. وجودشناسی ملاصدرا اخلاق را زیر مجموعۀ نظام هدفمند الهیاتی خود قرار داده و تلقی او از هستی و انسان پیامدهای متمایزی در مکتب اخلاقی وی داشته است. بنابر مبنای تجرد نفس ارتباط اعمال انسان و سرنوشت اخروی او و نیز بحث تناسخ باطنی (که با لزوم مراقبه و محاسبه اخلاقی مرتبط است) بستری مناسب می</em><em></em><em>یابد. همچنین حدوث و بقاء نفس در نظر صدرا اهمیت رفتار بدنی در ترقی نفسانی را روشن می</em><em></em><em>کند. تحول پذیری نفس و اسباب تحول آن بر لزوم مراقبه بر رفتارهای بیرونی و حتی نیات درونی در تبیین مکتب اخلاقی صدرا تأثیرگذار بوده است و مبنای قوای نفس و وحدت آن لزوم مداومت بر عمل صالح و پرهیز از عمل منافی ارتقاء وجودی را تبیین می</em><em></em><em>کند. قاعدۀ اتحاد عاقل و معقول نیز بر عینیت اخلاق و هویت وجودی انسان صحه می</em><em></em><em>گذارد. اصالت و تشکیک وجود، لزوم جهت</em><em></em><em>دهی اخلاقی رفتار در تقرب به خداوند را تبیین و قاعده سنخیت علت و معلول، ذاتی و غیر قراردادی بودن اخلاق در مکتب صدرا را مشخص می</em><em></em><em>کند. حرکت جوهری و ارتباط ذاتی نفس و بدن، نفی نسبی</em><em></em><em>گرایی اخلاقی را تبیین و مباحث فطرت نیز موضع صدرا در وحدت</em><em></em><em>گرایی یا کثرت</em><em></em><em>گرایی اخلاقی را مشخص میکند. بسیاری از معضلات مکاتب اخلاقی از جمله سؤال در مورد ذهنی یا عینی بودن اخلاق، تکلیف</em><em></em><em>گرایی یا فضیلت</em><em></em><em>گرایی در اخلاق، کثرت</em><em></em><em>گرایی یا وحدت</em><em></em><em>گرایی در گرایشهای اخلاقی در نوع انسان، وظیفه</em><em></em><em>گرایی یا نتیجه</em><em></em><em>گرایی در اخلاق و ... در تفسیر حکمت متعالیه به سرانجامی روشن میانجامد.</em>
اخلاق,نفس,تهذیب نفس,مکتب اخلاقی,ملاصدرا
https://wph.atu.ac.ir/article_9171.html
https://wph.atu.ac.ir/article_9171_1beb64d42be375fc652e9fd87a36da93.pdf