ORIGINAL_ARTICLE
علم، اراده و قدرت در خدا و انسان از نظر فیلسوف و متکلم
هدف این پژوهش نقد و بررسی علم، اراده و قدرت الهی از نظر برخی فلاسفه و اهل کلام است. در این جستار، دیدگاههای فلاسفه و اهل کلام در باب علم، اراده و قدرت در خدا و انسان، بهاختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این مقاله در سه بخش به رشتة تحریر آمده است: بخش نخست شامل تعاریف است؛ بخش دوم بیان و نقد دیدگاههای برخی از فلاسفه و متکلمان، در باب علم، اراده و قدرت خداوند است؛ بخش سوم نتیجهگیری نهایی از کل مباحث مقاله و اعلام نظر مختار در باب قدرت و ارادة حق است. قول مختار، در باب قدرت موافق با دیدگاه ملاصدرا است که گفت: «القدره هی کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لمیشأ لمیفعل». امّا در باب ارادة خداوند، قول مختار وحدت مصداقی اراده و علم حق تعالی است.
https://wph.atu.ac.ir/article_5828_ca815b2d93855f1ca512aa130b33434c.pdf
2011-09-23
7
28
10.22054/wph.2011.5828
علم
اراده
قدرت
فلسفه
خدا
انسان
فیلسوف
متکلم
محمد حسین
بیات
dr_bayat@ymail.com
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
جلال آلاحمد؛ غربزدگی و ضرورت بازگشت به سنت
این مقاله در صدد است تا دریافت جلال آلاحمد از معنا و مفهوم «غرب و غربزدگی»، تلقی او از علل و ریشههای پدیدار تاریخی غربزدگی و نیز فهم وی از سنت و دلایل ضرورت بازگشت به سنت را، که نقشی اساسی در شکلگیری فضای ذهنی (پارادایم) تفکر اجتماعی ما ایرانیان در دورة معاصر ایفا کردهاند، بهخصوص در قیاس با بصیرتهای بنیادین متفکر معاصر، سید احمد فردید، مورد نقد و بررسی قرار دهد، پارادایمی که پس از گذشت حدود نیمقرن از زمان ظهور آن بر ذهن و اندیشه و فضای اجتماعی جامعة ایرانیان غلبه دارد.
https://wph.atu.ac.ir/article_5829_d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e.pdf
2011-09-23
29
54
10.22054/wph.2011.5829
آل احمد
فردید
غرب
غربزدگی
سنت
مدرنیته
تکنولوژی
بیژن
عبدالکریمی
bijanabdolkarimi@yahoo.com
1
هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد مرکز
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تفسیر شوپنهاور بر اصل جهت کافی
اصل جهت کافی یکی از اصول بسیار مهم فلسفی است. آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی، بر این اصل بسیار تأکید کرد و آن را مدخلی برای ورود به نظام فلسفی خویش قرار داد. وی بر آن است تا حدود و شرایط اطلاق این اصل را به نحو دقیق مشخص کند و از کاربرد ناروای آن در ساحت ماورای واقعیت پدیداری بپرهیزد. این اصل در نظام فلسفی وی حاکم بر روابط و نسب میان پدیدارها و اعیان است. به علاوه، اصل مذکور در نظام فلسفی وی مساوی با اصل علیت نیست، بلکه گستردهتر از آن است؛ زیرا اصل علیت تنها صورتی از صورتهای چهارگانة اصل جهت کافی است. در این نوشتار سعی بر این است که مفاد، کارکرد، حوزة اطلاق و اهمیت این اصل را در فلسفة شوپنهاور نشان دهیم.
https://wph.atu.ac.ir/article_5830_2ca441416d704cb0ed965134e59c2652.pdf
2011-09-23
55
72
10.22054/wph.2011.5830
اصل جهت کافی
شوپنهاور
فاعل شناسا
متعلق شناخت
علیت
ماده
مکان
زمان
عبدالله
امینی
1
هیئت علمی دانشگاه اصفهان
AUTHOR
محمد جواد
صافیان
javadsafian777@gmail.com
2
دانشجوی دانشگاه اصفهان
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
معانی وجود از نظر توماس آکوئینی
توماس آکوئینی برای «وجود» از واژة esse)) بهره میگیرد و در کتابهای مختلف خود معانیای برای آن میآورد. در «جامع علم کلام»، وجود را به دو معنا میداند: ۱ـ فعل وجود داشتن، و ۲ـ رابط قضایا. توماس معنای دوم را برای خداوند نیز به کار میبرد. در کتاب «دربارة وجود و ماهیت» نیز با تأثیر از ارسطو برای وجود دو معنا میآورد؛ وجود در معنای اول بر ده مقوله، یعنی جوهر و اعراض اطلاق میشود و در معنای دوم، رابط قضایا است. در کتاب «شرحی بر عقاید پیتر لومبارد»، «وجود» به معنای ماهیت شیء آمده است. معنای «فعل محض وجود» را میتوان از کتاب «دربارة وجود و ماهیت» فهمید که در آن وجود بر ده مقوله تقسیم میشود؛ بهطور اولیه بر جوهر و بهطور ثانویه بر اعراض اطلاق میگردد. جوهر خود به دو قسم مرکب و بسیط تقسیم میشود، اما یگانه جوهر بسیط خداوند است؛ زیرا جواهر دیگر (روحانی و جسمانی)، مرکباند: یا مرکب از وجود و ماهیت (جواهر روحانی) یا مرکب از ماده و صورت و وجود و ماهیت (جواهر جسمانی). به نظر توماس تنها یک وجود نخستین هست که ذات و فعل وجود آن متمایز نیست و آن خداوند است که جوهر قائم به ذات است. توماس در کتاب «جامع علم کلام» برای اینهمانی ذات و وجود خداوند دلایلی میآورد؛ ذات خداوند عین فعل محض وجود او است. توماس چنین میاندیشد که خداوند در کتاب مقدس خود را به موسی «من هستم» معرفی کرده است. بر این اساس، اسم بهکاررفته در «سِفر خروج» را شایستهترین اسم برای خداوند میداند1 و در «جامع علم کلام» سه دلیل برای آن میآورد. وجود بیتعینترین و کلیترین اسم است که تنها مدلول آن وجود قائم به ذاتی است که وجودش عین ذات اوست
https://wph.atu.ac.ir/article_5831_0ba081616a5555adc4e2edef84d3bb3d.pdf
2011-09-23
73
86
10.22054/wph.2011.5831
فعل محض وجود
وجود
فعلیت وجود
ذات
ماهیت
حسن
احمدی
1
هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
مستانه
کاکایی
2
دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
تکون مابعدالطبیعه: بررسی سه رهیافت هایدگر به مابعدالطبیعه در دورة چرخش
یکی از درونمایههای اصلی اندیشة هایدگر بررسی تکون مابعدالطبیعه است که در راستای پرسش بنیادین در دورة موسوم به «چرخش»، از اهمیت محوری برخوردار میشود. در این مقاله به سه رهیافت هایدگر در باب تکون مابعدالطبیعه در این دوره خواهیم پرداخت. هایدگر این سه رهیافت را در سه کتاب مختلف تحت عنوان «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه»، «مابعدالطبیعه چیست؟» و «آموزة افلاطون در باب حقیقت» ارائه میدهد. در «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه» با تفسیر خاص کانت و بر اساس مفهوم استعلاء این کار را انجام میدهد. در «مابعدالطبیعه چیست؟» با بحث از مفهوم عدم و حال هیبت و در «آموزة افلاطون در باب حقیقت» با تفسیر تمثیل غار در «جمهوری» افلاطون به این موضوع میپردازد. با اینکه زمان انتشار این سه کتاب به هم نزدیک است، اما وی با سه رهیافت یا به عبارت بهتر، سه بحث ظاهراً متفاوت سعی میکند تا ریشههای مابعدالطبیعه را جستوجو کند. در دو کتاب اول وی در راستای طرح کانتی، هنوز در پی تأسیس اساسی برای مابعدالطبیعه است و ریشة آن را در خود دازاین میجوید، اما در کتاب اخیر به دنبال فراهم کردن مقدمات گذر از مابعدالطبیعه است و آن را یکسره فراموشی هستی میداند و طرح نظریة ایده توسط افلاطون را نقطة آغاز مابعدالطبیعه و فراموشی هستی تلقی میکند. در این مقاله سعی میشود ضمن بیان رهیافتی کلی، این سه رهیافت معرفی شوند و ضمن معرفی، اشتراک و اختلاف آنها با یکدیگر ارائه شود.
https://wph.atu.ac.ir/article_5832_5d02fc8d124b0e264034cabc33fe0d53.pdf
2011-09-23
87
102
10.22054/wph.2011.5832
هایدگر
مابعدالطبیعه
استعلاء
عدم
هیبت
حقیقت
افلاطون
کانت
رضا
دهقانی
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
حسین
کلباسی اشتر
2
دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نتایج و لوازم معرفتشناختی انکار زبان خصوصی
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار زبان خصوصی است. افزون بر این، مسئلۀ اذهان دیگر که در فرض قول به زبان خصوصی مسئلهای لاینحل است، با انکار زبان خصوصی از اساس منحل میشود. در حالی که سایر راهحلهای مسئلۀ اذهان دیگر، از قبیل استدلال از طریق تمثیل و رفتارگرایی، خود دچار اشکالات بسیاری هستند.
https://wph.atu.ac.ir/article_5833_c91d5bc607763a000d3d06e07dc96bb3.pdf
2011-09-23
103
120
10.22054/wph.2011.5833
زبان
معرفت
ذهن
زبان خصوصی
سولیپسیسم
شکاکیت
اذهان دیگر
محمد علی
عبداللهی
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
فاطمه
فرهانیان
f.farhanian@gmail.com
2
دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
معرفتشناسی نیازمند عملشناسی است
یکی از مهمترین، و در عین حال پر رونقترین، مباحث در قلمرو معرفتشناسی، در پنجاه شصت سال اخیر، پیرامون «ماهیت معرفت قضیهای» بوده است. مطابق دیدگاه رایج در میان معرفتشناسان «معرفت قضیهای» تحقق نمییابد مگر آنکه «اعتقادی صادق» وجود داشته باشد. این بدان معنی است که اعتقاد صادق به یک قضیه شرط ضروری معرفت به آن قضیه است. بنابراین S در صورتی معرفت دارد که p، که S دارای اعتقاد صادق باشد که p. تصور معرفتشناسان از قضیه و اعتقاد صادق، و درنتجه معرفت، به عنوان امری معنایی و معرفتی است که از هرگونه عنصر یا شرط عملشناختی تخلیه شده است. ما در این مقاله در پی آن هستیم تا نشان دهیم این تصوری نادرست است، و معرفت نه تنها مقولهای معنایی و معرفتی است بلکه تابع ملاحظات عملشناختی نیز هست. به دلیل آنکه قضیه، به عنوان محتوای اعتقاد de re / de dicto و نیز صدق و کذب آن، به عملشناسی و اصول روانـجامعهشناختی حاکم بر آن نیازمند و وابسته است.
https://wph.atu.ac.ir/article_5834_96a78bccb38e541173731a14cef603f3.pdf
2011-09-23
121
135
10.22054/wph.2011.5834
ماهیت معرفت
معنای گفتهشده
معنای مفاهمهای
اعتقاد de re / de dicto
معنیشناسی
عملشناسی
محمد علی
عباسیان
1
هیئت علمی دنشگاه پیام نور تهران
AUTHOR