%0 Journal Article %T معانی وجود از نظر توماس آکوئینی %J حکمت و فلسفه %I دانشگاه علامه طباطبائی %Z 1735-3238 %A احمدی, حسن %A کاکایی, مستانه %D 2011 %\ 09/23/2011 %V 7 %N 27 %P 73-86 %! معانی وجود از نظر توماس آکوئینی %K فعل محض وجود %K وجود %K فعلیت وجود %K ذات %K ماهیت %R 10.22054/wph.2011.5831 %X توماس آکوئینی برای «وجود» از واژة esse)) بهره می‌گیرد و در کتاب‌های مختلف خود معانی‌ای برای آن می‌آورد. در «جامع علم کلام»، وجود را به دو معنا می‌داند: ۱ـ فعل وجود داشتن، و ۲ـ رابط قضایا. توماس معنای دوم را برای خداوند نیز به کار می‌برد. در کتاب «دربارة وجود و ماهیت» نیز با تأثیر از ارسطو برای وجود دو معنا می‌آورد؛ وجود در معنای اول بر ده مقوله، یعنی جوهر و اعراض اطلاق می‌شود و در معنای دوم، رابط قضایا است. در کتاب «شرحی بر عقاید پیتر لومبارد»، «وجود» به معنای ماهیت شیء آمده است. معنای «فعل محض وجود» را می‌توان از کتاب «دربارة وجود و ماهیت» فهمید که در آن وجود بر ده مقوله تقسیم می‌شود؛ به‌طور اولیه بر جوهر و به‌طور ثانویه بر اعراض اطلاق می‌گردد. جوهر خود به دو قسم مرکب و بسیط تقسیم می‌شود، اما یگانه جوهر بسیط خداوند است؛ زیرا جواهر دیگر (روحانی و جسمانی)، مرکب‌اند: یا مرکب از وجود و ماهیت (جواهر روحانی) یا مرکب از ماده و صورت و وجود و ماهیت (جواهر جسمانی). به نظر توماس تنها یک وجود نخستین هست که ذات و فعل وجود آن متمایز نیست و آن خداوند است که جوهر قائم به ذات است. توماس در کتاب «جامع علم کلام» برای این‌همانی ذات و وجود خداوند دلایلی می‌آورد؛ ذات خداوند عین فعل محض وجود او است. توماس چنین می‌اندیشد که خداوند در کتاب مقدس خود را به موسی «من هستم» معرفی کرده است. بر این اساس، اسم به‌کاررفته در «سِفر خروج» را شایسته‌ترین اسم برای خداوند می‌داند1 و در «جامع علم کلام» سه دلیل برای آن می‌آورد. وجود بی‌تعین‌ترین و کلی‌ترین اسم است که تنها مدلول آن وجود قائم به ذاتی است که وجودش عین ذات اوست %U https://wph.atu.ac.ir/article_5831_0ba081616a5555adc4e2edef84d3bb3d.pdf