محمدمهدی مقدس
چکیده
در این مقاله بخش نخست گفتوشنود پارمنیدس موردبررسی قرار میگیرد. این گفتوشنود دو چالش عمده را پیش روی نظریه صورتها قرار میدهد که عبارتاند از: «استدلالات تسلسلی» یا «استدلال انسان سوم» و «عدم امکان شناخت.» ابتدا میکوشیم تا شرح دقیقی از بخش نخست این گفتوشنود به دست دهیم و در ادامه با تحلیل استدلالات پارمنیدس، ...
بیشتر
در این مقاله بخش نخست گفتوشنود پارمنیدس موردبررسی قرار میگیرد. این گفتوشنود دو چالش عمده را پیش روی نظریه صورتها قرار میدهد که عبارتاند از: «استدلالات تسلسلی» یا «استدلال انسان سوم» و «عدم امکان شناخت.» ابتدا میکوشیم تا شرح دقیقی از بخش نخست این گفتوشنود به دست دهیم و در ادامه با تحلیل استدلالات پارمنیدس، نشان میدهیم که استدلالهای وی برفرضهای «خوداسنادی»، «یکی بالاتر از بسیاری» «اصل ناهمانندی» و «اصل یکتایی» استوار است. سپس روشن میکنیم که پارمنیدس در بهکاربستن فرض ناهمانندی موجه نیست و نمیتواند استدلال تسلسلی خود را اقامه کند. پسازآن به مسئله جدایی صورتها از اشیاء اینجهانی و در پی آن «عدم امکان شناخت» میپردازیم و با تحلیل استدلال وی نشان میدهیم که پارمنیدس در حکم به عدم امکان شناخت، مرتکب دستکم دو خطای منطقی شده است و از صرف اینکه صورتها از جهان ما جدا هستند، نمیتوانسته نتیجه بگیرد که ما از صورتِ دانش بهره نمیبریم.
محسن فرمهینی فراهانی؛ نجمه احمدآبادی آرانی؛ علی عبداله یار؛ حمید احمدی هدایت
چکیده
هدف پژوهش حاضر، بررسی معرفتشناسی اسپینوزا و لوازم تربیتی آن با رویکرد انتقادی بر مبنای آموزههای اسلامی است. برای نائل شدن به اهداف این پژوهش از روشهای تحلیل مفهومی، توصیفی- تحلیلی و انتقادی استفاده شده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است نظریۀ شناخت، جایگاه ویژهای در نظام فلسفی اسپینوزا دارد. اسپینوزا معرفت بشری را به چهار ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر، بررسی معرفتشناسی اسپینوزا و لوازم تربیتی آن با رویکرد انتقادی بر مبنای آموزههای اسلامی است. برای نائل شدن به اهداف این پژوهش از روشهای تحلیل مفهومی، توصیفی- تحلیلی و انتقادی استفاده شده است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است نظریۀ شناخت، جایگاه ویژهای در نظام فلسفی اسپینوزا دارد. اسپینوزا معرفت بشری را به چهار دسته تقسیم میکند: 1-علم افواهی ناشی از مسموعات؛ 2-ادراکات ناشی از تجربه مبهم؛ 3-معرفت استنتاجی؛ 4-معرفت شهودی. با نظر به مبانی معرفتشناختی اسپینوزا، مهمترین لوازم تربیتی آن مشتمل بر تلقین در تربیت، تجلی ماهیت عقلانی در تعلیم و تربیت، دستیابی به یگانگی و نائل شدن به مراحل بالا در تعلیم و تربیت، تلاش و پشتکار متربیان ، تأکید بر نقش فطرت در تربیت، توجه به نهادهای مذهبی در تربیت اخلاقی و پرهیز از تعارض در فرایند یادگیری است. علیرغم نکات مثبتی که در مبانی معرفتشناختی و نظریه تربیتی اسپینوزا وجود دارد ازجمله فعال بودن متربیان و تأکید بر عقلانیت، چالشهایی نیز دیده میشود که میتوان بر مبنای آموزههای تربیتی اسلام مورد نقد قرارداد ازجمله: معرفتشناسی اومانیستی نظریۀ اسپینوزا، نسبیتگرایی شناختی در نظریۀ اسپینوزا، تأکید اسپینوزا بر روش تلقین در تربیت، نادیده گرفتن تفاوتهای فردی در تربیت و عدم توجه به تفکر انتقادی در تربیت را میتوان اشاره کرد.
مصطفی حسینی کلگار؛ محمد محمدرضایی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 59-94
چکیده
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای ...
بیشتر
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای «پژوهشهای فلسفی» او بودهاست. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین بهویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان میدهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمانگرایی ویتگنشتاین وجود دارد که میتواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمانگرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازیهای زبانی بهعنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحتهای فکری او. به دو دوره را دچار چالش مینماید.
محمدعلی دیباجی
چکیده
یکی از مسائلی که جزء بنیادین حکمت محسوب میشود چگونگی فهمِ مابعدالطبیعه است. مسئله این است که چگونه و با چه وسیلهای میتوان به فهم مابعدالطبیعه نائل شد؟ ارسطو و فیلسوفان مشائی روش برهانی و عقل را راه حل مسئله میدانند. اما سهروردی در کنار برهان، از کشف و تأله سخن به میان میآورد و از همین جا روششناسی او متفاوت از روششناسی ...
بیشتر
یکی از مسائلی که جزء بنیادین حکمت محسوب میشود چگونگی فهمِ مابعدالطبیعه است. مسئله این است که چگونه و با چه وسیلهای میتوان به فهم مابعدالطبیعه نائل شد؟ ارسطو و فیلسوفان مشائی روش برهانی و عقل را راه حل مسئله میدانند. اما سهروردی در کنار برهان، از کشف و تأله سخن به میان میآورد و از همین جا روششناسی او متفاوت از روششناسی فیلسوفان متقدم وی میشود. تأله و کشف راه مشاهدۀ عالم غیرجسمانی است که میتواند با لباس برهان و استدلال به میدان مفاهمه آورده شود. مابعدالطبیعۀ سهروردی مابعدالطبیعهای است که مفاهیم و تصورات حسی، خیالی و عقلی به کار رفته در آن ابتدا با انواع تأله و کشفی که وی میگوید به دست میآید و سپس به صورت مُبَرهن در گزارههای فلسفی و حکمی به کار میرود. این متافیزیکپژوهی سهروردی در فلسفۀ او مستلزم روششناسی خاصی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود؛ روششناسیای که در آن سخن از تأله و کشف است به عنوان طریقی جدید برای فهم مابعدالطبیعه و بهویژه بخشی از آن که ماوراءالطبیعه نامیده میشود. این روششناسی همچنین بهرهمند از زبان رمزی و نمادینی است که ظرفیت معانی فلسفی را دوچندان میکند و نشان میدهد که زبان رسمیِ فلسفی در نشان دادن ماهیت اشیاء، فهم مابعدالطبیعه و... ناتوان است.