عطیه زندیه
چکیده
از آنجا که ویتگنشتاین دارای دو فلسفه است، یکی از دغدغههای مفسران او، درک ارتباط بین دو فلسفة اوست. هوتو از جمله مفسرانی است که تلاش کرده ارتباطی وثیق میان فلسفههای او برقرار کند تا تفسیری منسجم و سازگار از آنها ارائه دهد. به اعتقاد او، چنین دیدگاهی منجر به رفع اختلافات سطحی و عمیق در فلسفههای ویتگنشتاین میشود. به بیان هوتو، ...
بیشتر
از آنجا که ویتگنشتاین دارای دو فلسفه است، یکی از دغدغههای مفسران او، درک ارتباط بین دو فلسفة اوست. هوتو از جمله مفسرانی است که تلاش کرده ارتباطی وثیق میان فلسفههای او برقرار کند تا تفسیری منسجم و سازگار از آنها ارائه دهد. به اعتقاد او، چنین دیدگاهی منجر به رفع اختلافات سطحی و عمیق در فلسفههای ویتگنشتاین میشود. به بیان هوتو، بستر یکپارچهای که فلسفههای ویتگنشتاین را به هم مرتبط میکند «غایت فلسفه» از نظر او، و رویکردش نسبت به «ماهیت و معنای زبان» است. بنابر تفسیر هوتو، غایت فلسفه در دو دورة فکری ویتگنشتاین توصیف بوده است. اما رویکرد فلسفی او در مورد ماهیت زبان دچار تحول شده است: تحول از صورت منطقی به صورت زندگی. همت هوتو بر این است که نشان دهد این تحول خواست اصلی ویتگنشتاین نبوده، و در اثر روشی که برای ارائه تفکر خود برگزیده، پیشآمده است. او رویکرد ویتگنشتاین در فلسفة دوم را که برمبنای نگرش کارکردی است صحیح میداند، اما رویکرد او در فلسفة اول را بر مبنای نظریة تصویری و ناصحیح میخواند، و معتقد است سردرگمی ویتگنشتاین باعث وقوع این رویکرد ناصحیح شده است. هوتو قصد دارد روش فلسفة دوم را به فلسفة اول تسری دهد تا کل فلسفه او با یک غایت و یک رویکرد مورد تفسیر قرار گیرد. گرچه نتیجهای که هوتو میگیرد بدیع است، اما به این امر میانجامد که در رساله، نکته قابلملاحظهای وجود ندارد که ارزش حفظکردن داشته باشد.
مژگان خلیلی؛ علی اکبر احمدی افرمجانی
چکیده
تفسیر کریپکی از پژوهشهای ویتگنشتاین، در دو بخشِ: «پاردوکسشکاکانه» و «راهحل زبانخصوصی» میگوید؛ محور پژوهشها را، یک «تناقضِ شکاکانۀ معناشناختی» گرهخورده با «پیروی از قواعد» میسازد و باید سایر مسائل مهماش را هم در همین راستا تفسیر کرد. مسئلۀ این پژوهش، تحلیل ناواقعگرایانه بودنِ تفسیرِ کریپکی ...
بیشتر
تفسیر کریپکی از پژوهشهای ویتگنشتاین، در دو بخشِ: «پاردوکسشکاکانه» و «راهحل زبانخصوصی» میگوید؛ محور پژوهشها را، یک «تناقضِ شکاکانۀ معناشناختی» گرهخورده با «پیروی از قواعد» میسازد و باید سایر مسائل مهماش را هم در همین راستا تفسیر کرد. مسئلۀ این پژوهش، تحلیل ناواقعگرایانه بودنِ تفسیرِ کریپکی از «معنا» از رهگذر تفسیر گرامر واژۀ «شکاکیت» است. کریپکی نشان میدهد «معنا» ناشی از نسبتی خاص است بین «زبان» و «واقعیت»،که طبق شرایط خاصی درون «صورت زندگی» هستند و نتیجه این که «معنا» در جریان زندگیِ عملی ما، ابعاد متنوع دارد و میتواند فقط در یکی از کاربردهایش به معنای متعین بهکار رود.