زهرا سرکارپور؛ زهرا خزاعی
چکیده
نظریة علم حضوری جایگاه ویژهای را در نظام صدرایی به خود اختصاص داده است. علم حضوری هم یک نظریه در حوزة معرفت شناسی فلسفة صدرا است و هم نظریهای است برای تبیین خودآگاهی. تأمل بر این نظریة مهم، بیدرنگ ما را متوجه ماهیت پیچیده و رازآمیز آن خواهد کرد. نوشتار حاضر بر آن است تا در قالب نگرشی مقایسهای بین این نظریه و یکی از مهمترین ...
بیشتر
نظریة علم حضوری جایگاه ویژهای را در نظام صدرایی به خود اختصاص داده است. علم حضوری هم یک نظریه در حوزة معرفت شناسی فلسفة صدرا است و هم نظریهای است برای تبیین خودآگاهی. تأمل بر این نظریة مهم، بیدرنگ ما را متوجه ماهیت پیچیده و رازآمیز آن خواهد کرد. نوشتار حاضر بر آن است تا در قالب نگرشی مقایسهای بین این نظریه و یکی از مهمترین نظریههای خودآگاهی در فلسفة تحلیلی، یعنی نظریة آشنایی، با زبانی روشنتر یک بازخوانی دقیق و شفاف از آن ارائه کند. نظریة آشنایی راسل در نگاه نخست یکی از شبیهترین نظریهها به نظریة صدرا است. ویژگیهایی همچون شرط حضور، بیواسطگی، خطاناپذیری و از این قبیل، نمونههایی از همسویی این دو نظریهاند. اما بحث اتحاد عالم و معلوم در نظریة صدرا نقطة جدایی این دو نظریه است و در حقیقت جایی است که ادعای قرابت میان این دو را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. در نهایت شاید با قدری تسامح بتوان گفت نظریة راسل تصویری ابتدایی و تکمیل نشده از نظریة صدرا است. ضمن اینکه باید توجه داشت که فهم این دو نظریه در بستر نظام فلسفی متفاوت این دو فیلسوف- یعنی اصالت وجود صدرا و مبناگرایی معرفتی راسل- ادعای قرابت عمیق بین این دو نظریه را مشکلتر میسازد.
مریم حیدری؛ حمیدرضا آیت اللهی
چکیده
مسائل علّیت طبیعی، بهویژه مسئلۀ تمایز روابط علّی از غیرعلّی، یکی از پرمناقشهترین مسائل فلسفی در میان فیزیکدانان و فیلسوفان سدۀ اخیر میباشد. لوئیس، در پاسخ به این مسئلۀ بنیادی، از دو رویکرد مختلف هستیشناختی و معرفتشناختی بهره میگیرد. او ابتدا با یک رویکرد هستیشناسانه شاخصۀ وابستگی علّی را بهعنوان فصل ممیز روابط علّی ...
بیشتر
مسائل علّیت طبیعی، بهویژه مسئلۀ تمایز روابط علّی از غیرعلّی، یکی از پرمناقشهترین مسائل فلسفی در میان فیزیکدانان و فیلسوفان سدۀ اخیر میباشد. لوئیس، در پاسخ به این مسئلۀ بنیادی، از دو رویکرد مختلف هستیشناختی و معرفتشناختی بهره میگیرد. او ابتدا با یک رویکرد هستیشناسانه شاخصۀ وابستگی علّی را بهعنوان فصل ممیز روابط علّی از غیرعلّی مطرح میکند و سپس با یک رویکرد معرفتشناسانه، قالب شرطیهای خلاف واقع را برای آزمودن این معیار بهکار میگیرد. اما بررسی رویکرد هستیشناسی او نشان میدهد که شاخصۀ مزبور، شرط ممانعت از غیر را ندارد و وابستگیهایی مانند وابستگی عرض به موضوع و غیره را نیز شامل میشود. در مقابل، نظام هستیشناسی صدرایی، با ارائۀ فصل ممیزی خاصتر موسوم به «وابستگی ذاتی»، گسترۀ روابط علّی را از سایر وابستگیهای وجودی که در پیدایش مقارن یکدیگرند، جدا میسازد. نظریۀ معرفتشناسی او نیز ضمن مواجه با نقدهایی مانند عدم تفکیک علت اصلی از شرایط پیشزمینه، دربرگرفتن گسترۀ محدودی از علتها و ...، کارایی لازم را نیز در فرایند علتیابی و کشف روابط علّی، در اختیار اهل علم قرار نمیدهد؛ در حالیکه، نظام معرفتی صدرایی، با مبنا قرار دادن علم حضوری به عنوان علم حقیقی انسان، در مقام کشف روابط علّی معیار بهتری را ارائه میدهد که برغم اشکالاتی که بر آن وارد شده است، به نظر نویسنده میتواند نتیجههای عملی خوبی به ارمغان آورد.
مرتضی عرفانی؛ بصیره مددی زاده؛ علی اکبر نصیری
دوره 12، شماره 45 ، فروردین 1395، ، صفحه 79-92
چکیده
علم ومعرفت نزد شیخ مفید،علم به غیر و به نحو گزاره ای و تصدیقی است که، یا از طریق حس و مشاهده حاصل می شود؛ که در این صور،علم ضروری است و یا از طریق استدلال عقلی و اخبار متواتر به دست می آید؛ که در این صورت علم کسبی است.از آن رو که به نظر وی، خداوند را به هیچ معنایی، نمی توان مشاهده کرد؛ معرفت او، یک معرفت صرفاً کسبی از طریق استدلال عقلی و ...
بیشتر
علم ومعرفت نزد شیخ مفید،علم به غیر و به نحو گزاره ای و تصدیقی است که، یا از طریق حس و مشاهده حاصل می شود؛ که در این صور،علم ضروری است و یا از طریق استدلال عقلی و اخبار متواتر به دست می آید؛ که در این صورت علم کسبی است.از آن رو که به نظر وی، خداوند را به هیچ معنایی، نمی توان مشاهده کرد؛ معرفت او، یک معرفت صرفاً کسبی از طریق استدلال عقلی و اخبار متواتر بوده و عبارت است از: اعتقادات مطابق با واقع و همراه با اطمینان که، مستند به استدلال عقلی و اخبار متواتر و پاسخگوی شبهات مخالفان است. از نظر علامه طباطبائی، معرفت به معنای که ذکر شد،منتفی نیست؛ امّا معنای کاملی از معرفت محسوب نمی شود. معرفت حقیقی و کامل نسبت به غیر، یک معرفت شهودی از سنخ معرفت نسبت به ذات و حالات خویش است. تفکّر عقلانی؛ تأمّل در آیات و روایات؛ پرورش عقل عملی و تزکیه ی نفس، زمینهایی را فراهم می سازد؛ تا خداوند معرفتی شهودی و حضوری به انسان عنایت کند. بر این اساس، علامه طباطبائی بر خلاف شیخ مفید، در تفسیر آیاتی از قرآن کریم که به رؤیت و لقای پروردگار اشاره دارد، از نوعی مشاهدۀ پروردگار سخن گفته است که، معرفتی حضوری و ضروری محسوب می شود و روایات معصومین (ع) را هم مؤیّد این دیدگاه می داند.
محمد حکاک
چکیده
بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشدهاند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کردهاند. بعضی آنها را فطری دانستهاند. جمعی سعی در توجیه حصول آنها از راه حس نمودهاند. گروهی منشأ آنها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آنها را ...
بیشتر
بعضی مفاهیم هستند که از طریق حس وارد ذهن نشدهاند، نظیر علت و معلول، جوهر و عرض، وجود و عدم، وحدت و کثرت، و وجوب و امکان و امتناع. فلاسفه بر سر این مفاهیم بحث بسیار و آرای متفاوت اظهار کردهاند. بعضی آنها را فطری دانستهاند. جمعی سعی در توجیه حصول آنها از راه حس نمودهاند. گروهی منشأ آنها را طبیعت و روان آدمی و در نتیجه، آنها را موهوم انگاشتهاند. فیلسوفان مسلمان این مفاهیم را معقولات ثانیه و انتزاعات عقل از معقولات اولیه و درعین حال مفاهیمی حقیقی دانسته و از میان آنها "علامه طباطبائی " ضمن بیان نظریهای بدیع در باب حصول علم، نحوة حصول آنها را نیز ارائه نموده است. یکی از نظریات درخصوص مفاهیم مورد بحث، نظریه "کانت" فیلسوف آلمانی است. وی براساس نظریهای کلی که دربارة معرفت دارد، این مفاهیم را مقولات ذهن یا صور پیشینی شناخت میداند. این مقاله بعد از بیان آنچه در بالا گفته شد و با استفاده از نظریة علامه طباطبائی، مسألة وجود صور پیشینی معرفت – خواه کانتی و خواه غیر کانتی – را مورد بحث قرار داده و درنهایت وجود این صور را مطلقاً منتفی دانستهاست.
سیما سادات نوربخش
چکیده
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک ...
بیشتر
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد میکند. او ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده که این نقد، نخستین تلاش مهم برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق است. سهروردی محدودیتها و نارسایی تعریف را در رسیدن به یقین نشان داده است. به نظر او نظریههای مطرح شده دربارة علم، اگرچه ما را به جنبهای از حقیقت رهنمون کرده و کاملاً نامعتبر نیستند، اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفتهاند. سهروردی نه تنها میکوشد ضابطه صوری متفاوت حاکم بر تعریف را نسبت به مشائیان ابداع کند، بلکه تلقی او از تعریف، جزء اساسی نظریه اشراقی وی از ساختار عقلانی علم است. این اختلاف اساسی مبین دیدگاه کاملاً متفاوت اصول منطقی و معرفتشناسانه در فلسفه است که بر اساس آن جزء دوم نظریه سهروردی شکل میگیرد، به طوری که در حکمت اشراق، برتری از آنِ شهود و بر مبنای نظریه مشاهده- اشراق است. و بر اساس«علم حضوری» تدوین میشود.