منیره نادری؛ محمد جواد صافیان؛ حسین اردلانی
چکیده
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبههای عصبی تجربة هنری بیش از حد تأکید میکرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعة نظریة روانکاوی که در آن زمان با آن کار میکرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبههای رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی ...
بیشتر
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبههای عصبی تجربة هنری بیش از حد تأکید میکرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعة نظریة روانکاوی که در آن زمان با آن کار میکرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبههای رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی و "توانایی اسرارآمیز" هنرمند و خلق یک اثر هنری پی ببرد. او منشأ خلق اثر هنری را در ناخودآگاه فردی هنرمند جستجو میکرد. نظر فروید در باب هنر را می توان ادامة دیدگاه زیباشناسانه (استتیک) مدرن به هنر و در عین حال بیانگر بحرانی شدن آن دانست. در مقابل با رویکرد متفاوتی نسبت به هنر و سرآغاز اثر هنری روبهرو هستیم. در این رویکرد هایدگر سرآغاز اثر هنری را جدای از هنرمند و زندگی شخصی او میداند و میکوشد هنر را با حقیقت پیوند زند. او بر این اساس تفسیر جدیدی از هنر بدست میدهد. در این تحقیق نگارنده بر آنست تا دریابد تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه مؤلفهها، پیش فرضها و مبانی است؟ با توجه به تفکر هایدگر تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه نقاط ضعف یا قوتی است؟ نسبت هنر با حقیقت در تفسیر روانکاوانه و نیز تفسیر هایدگر از هنر چگونه است؟