روح الله فدائی؛ آقای دکتر سعیدی مهر
چکیده
جالینوس یکی از بزرگترین اندیشمندان و عالمان طبیعی در یونان باستان است که به روششناسی علوم طبیعی توجهی ویژه داشته است. از سوی دیگر با توجه به انتقال سنت جالینوسی به جهان اسلام و تأثیرگذاری آراء وی در حوزههای مختلف اندیشهای ازجمله روششناسی، بررسی و فهم اندیشههای روششناختی وی از اهمیت بالایی در درک درست از سنّت علمی در سدههای ...
بیشتر
جالینوس یکی از بزرگترین اندیشمندان و عالمان طبیعی در یونان باستان است که به روششناسی علوم طبیعی توجهی ویژه داشته است. از سوی دیگر با توجه به انتقال سنت جالینوسی به جهان اسلام و تأثیرگذاری آراء وی در حوزههای مختلف اندیشهای ازجمله روششناسی، بررسی و فهم اندیشههای روششناختی وی از اهمیت بالایی در درک درست از سنّت علمی در سدههای میانه اسلامی برخوردار است. در این مقاله با استفاده از روش تفسیر تحلیلی متنمحور تلاش شده است تا جایگاه عقل بهعنوان یکی از دو مؤلفه اصلی روششناسی علمی جالینوس تبیین گردد. عقل در اندیشه جالینوس مهمترین جزء نفس انسانی است که از دو جنبه صوری و مادی، روش علوم طبیعی را تأمین میکند. کارکرد صوری عقل که به حوزه منطق مربوط میشود شامل برهان، تقسیم و ترکیب، تعریف، مشابهت و مفارقت، تحلیل و تلفیق و دلالت است. از طرف دیگر و به لحاظ مادی، عقل با ادراک بدیهیات عقلی، مقدمات لازم برای شکلگیری برهان و دلالت را تأمین میکند.
علیرضا نظری؛ فاضل اسدی امجد
چکیده
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه ...
بیشتر
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه اوژن یونسکو پیرامون تنهایی انسان در این دنیای بیگانه، دلهره های نهفته در اعماق وجودش و تقلای وی برای زنده ماندن است که در چهارچوب مفاهیم اگزیستانسیالیستی کرکگارد تحلیل خواه شد. برای پی بردن هر چه بهتر به این مفاهیم و مطابقت انها با نمایش، بخش هایی از نمایش ارایه شده است. هدف از این بررسی لمس هرچه بهتر شرایط پیچیده ای است که انسان هر روز در حال رویارویی با ان است. درک این واقعیت که نیستی قبل از هستی افسار بر گردن انسان انداخته و هیچ گاه او را رها نمی کند برای برانژه، شخصیت اصلی نمایش دشوار است. او شرایط واقعی زندگی بشر را تجربه میکند:زندگی همزمان در شادی و زیر سایه مرگ.
مهدی بهنیافر؛ حمیده مختاری
چکیده
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطۀ عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسیترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئلۀ اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آنها در جایگاه اصول موضوعۀ ...
بیشتر
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطۀ عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسیترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئلۀ اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آنها در جایگاه اصول موضوعۀ منظومۀ معرفتی دین و لذا خوانشی اصلموضوعی از دین را بررسی کنند. سپس این فرضیه بررسی خواهد شد که نگاه مرحوم مطهری به اصولدین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومۀ دین، جایگاه عقلی ویژهای برای اصولدین ترسیم میکندکه بهنوبۀ خود واجد ارزش فلسفی است. دستاورد این امر هم تعیین تکلیف صریح پرسش از رابطۀ عقل و دین از دیدگاه وی بهعنوان پرسش غایی این پژوهش است. لذا ضمن این بررسی نشان دادهایم که وجه فلسفی این پرسش در افق فلسفۀ دین، افزون بر وجوه دروندینی آن، در اندیشۀ شهیدمطهری، بروزی مستقل و فلسفی دارد و اتفاقاً این وجه فلسفی هم گاهی مغفول واقع میشود. در انتها هم با اتکا بر مقدمات فوق، تنها پاسخ قابل استخراج و سازگار با دیدگاه ایشان بهعنوان پاسخی صریح در برابر پرسش از رابطۀ عقل و دین طرح و تبیین خواهد شد؛ پاسخی که هم واجد ارزش شناختی در مسئلۀ عقل و دین است و هم تقریری خاص از رابطۀ عقل و ایمان را در منظومۀ اعتقادی دینداران رقم میزند.
فاطمه سلیمانی
دوره 11، شماره 41 ، فروردین 1394، ، صفحه 87-106
چکیده
چکیده
یکی از مسائل مهم در مباحث معرفتشناسی رابطه اراده با معرفت است. پاسخ به این پرسش که آیا معرفت امری ارادی است یا فعلی غیرارادی و به قول متکلمین اضطراری، از مباحث قدیمی علم کلام و فلسفه است. متکلمین در موضوع ایمان و اینکه حقیقت آن معرفت الله است با این پرسش مواجه شدند که آیا معرفت الله ارادی است یا بهصورت غیرارادی و اضطراری ...
بیشتر
چکیده
یکی از مسائل مهم در مباحث معرفتشناسی رابطه اراده با معرفت است. پاسخ به این پرسش که آیا معرفت امری ارادی است یا فعلی غیرارادی و به قول متکلمین اضطراری، از مباحث قدیمی علم کلام و فلسفه است. متکلمین در موضوع ایمان و اینکه حقیقت آن معرفت الله است با این پرسش مواجه شدند که آیا معرفت الله ارادی است یا بهصورت غیرارادی و اضطراری واقع میشود. دراینخصوص نظّام و جاحظ از گروه معتزله نظریه معرفت طبعی را مطرح کردند؛ البته دیدگاه این دو کاملاً مشابه نیست. نظریه معرفت طبعی جاحظ جامعتر و فراگیرتر از موضوع ایمان و معرفت الله است بهگونهای که جاحظ از طرف معتزله متهم به جبری دانستن معرفت و تکلیف به مالایطاق شدهاست.
در توضیح و تحلیل نظریه معرفت طبعی و از طریق بررسی مطالب پراکنده در منابع فراوان و متعدد جاحظ مشخص میشود که بخشی از معارف انسانی در طول سالهای متمادی زندگی بهصورت غیرارادی و براساس طبع قوای ادراکی و تحتتاثیر عوامل احساسی و خواستههای درونی و بیرونی حاصل میشود و بخشی نیز مستقل از تاثیر عوامل احساسی و نیازهای انسانی بهصورت «ارادی» شکل میگیرد.
زهرا محمود کلایه؛ رضا اکبریان؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبری
دوره 10، شماره 40 ، دی 1393، ، صفحه 145-162
چکیده
چگونگی دستیابی بشر به حقایق ثابت و مشترک، مسئلهای اساسی است که آگوستین در مباحث معرفتشناختی با آن مواجه بودهاست. وی در تبیین این مسئله از تئوری اشراق کمک میگیرد. عبارات دو پهلوی آگوستین در توضیح معنا و محتوای اشراق، عمدتاً مخاطب را با این مسئله مواجه میسازد که آیا اشراق نزد آگوستین همان قابلیت طبیعی عقل در ادراک است یا به دخالت ...
بیشتر
چگونگی دستیابی بشر به حقایق ثابت و مشترک، مسئلهای اساسی است که آگوستین در مباحث معرفتشناختی با آن مواجه بودهاست. وی در تبیین این مسئله از تئوری اشراق کمک میگیرد. عبارات دو پهلوی آگوستین در توضیح معنا و محتوای اشراق، عمدتاً مخاطب را با این مسئله مواجه میسازد که آیا اشراق نزد آگوستین همان قابلیت طبیعی عقل در ادراک است یا به دخالت امری الهی خارج از عقل در ادراکات بشری اشاره دارد. در این مقاله ضمن طرح دیدگاههای مختلف در باب تفسیر نظریة اشراق در آگوستین، تلاش کردهایم تا تفسیر مطرحشده از سوی ژیلسون را بهعنوان یکی از مهمترین شارحان آگوستین موردبررسی قرار دهیم که معتقد است آگوستین در فرایند شناخت بر هر دو بعد، یعنی قابلیت ذاتی عقل از یک سو و فعل اشراقی الهی از سویی دیگر تأکید داشتهاست.
محمدرضا عبداله نژاد
چکیده
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها ...
بیشتر
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها و محرکها را بهعنوان منشأ اصلی شکلگیری هر عمل ارادی- ازجمله عمل اخلاقی- میداند. ولی نکتة مهم اینجاست که او با تقسیم محرکها به سه نوع «همدلی»، «اگوئیسم» و «سوءنیت»، فقط همدلی را بهعنوان محرک عمل اخلاقی یا پایة اصلی اخلاق قرار میدهد و دو محرک دیگر را بهعنوان محرکهای ضداخلاقی کنار میگذارد. او با انجام این کار پایة عقلانی اخلاق کانت را در قالب سه نوع استدلال مورد انتقاد قرار میدهد: او ابتدا فرمالیسم اخلاقی کانت و ادعاهای ماتقدم آن را زیر سؤال میبرد، سپس تزلزل مفهومی موجود در اخلاق کانت را (که ناشی از ناسازگاری میان ادعای ظاهری او مبنیبر تأسیس اخلاق بر پایة عقل و علاقة باطنیاش به اخلاق کلامی است) مورد انتقاد قرار داده و درنهایت نظام اخلاقی کانت را متهم به اگوئیسم میکند. در نتیجه، مقالة حاضر سعی میکند با توصیف انتقاد شوپنهاور از نظام اخلاقی کانت، جایگاه و ویژگی اصلی اخلاق شوپنهاور را مشخص نماید.
عین الله خادمی؛ علیرضا عربی
چکیده
بحار الانوار مهمترین و مفصلترین تألیف علامه مجلسی و از مهمترین و گستردهترین جوامع حدیثی شیعه است. تعلیقات علامه طباطبایی که نمایندة تفکر فلسفی حکمت متعالیه در دورة معاصر است، بهطور عمده مشتمل بر نقد دیدگاههای علامه مجلسی است. بررسی تحقیقی و تفصیلیتر این تعلیقهها، ضمن آنکه تلاشی در جهت تقویت و احیای سنت تعلیقهنویسی ...
بیشتر
بحار الانوار مهمترین و مفصلترین تألیف علامه مجلسی و از مهمترین و گستردهترین جوامع حدیثی شیعه است. تعلیقات علامه طباطبایی که نمایندة تفکر فلسفی حکمت متعالیه در دورة معاصر است، بهطور عمده مشتمل بر نقد دیدگاههای علامه مجلسی است. بررسی تحقیقی و تفصیلیتر این تعلیقهها، ضمن آنکه تلاشی در جهت تقویت و احیای سنت تعلیقهنویسی و نگاه انتقادی به میراث گذشته محسوب میشود، میتواند گامی مؤثر در شناسایی تفاوت رویکردها و منظومة فکری این دو اندیشمند دینی تأثیرگذار و توجه به نقاط اشتراک و افتراق آنها بهحساب آید. این مقاله صرفاً عهدهدار تبیین، تشریح، تحلیل، نقد و بررسی دو تعلیقه از تعلیقات علامه طباطبایی که چالشبرانگیزتر بوده است، میباشد. تذکر این نکته ضروری است که از آنجا که دیدگاههای علامه مجلسی مورد نقد واقع شده بود، حجم قابل توجهی به بررسی و تبیین آرای ایشان اختصاص یافته است. در این پژوهش، تلاش شده تا تعاریف علامه مجلسی از معانی گوناگون عقل با دو محک لغت و مصطلح اهل بحث در سه مکتب اصلی فلسفی سنجیده شود و علل بدگمانی او به فیلسوفان و آرای فلسفی شناسایی گردد؛ همچنین روش فهم دین و مواجهة او با متون دینی و سرانجام، دغدغههای او در بحث عقول مجرده مورد بررسی قرارگرفته و انتقادات، مدعیات و دلایل علامه طباطبایی در این موارد ارزیابی گردیده است تا نشان داده شود این اظهارنظرها و موضعگیریها تا چه اندازه مقرون به صواب بودهاند.
داوود اسپرهام
چکیده
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها ...
بیشتر
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها از صافی عقل منطقی باید عبور داده شود تا صحت و سقم آنها معلوم گردد. ابن عربی طرحی نو میافکند و چالشی بزرگ پیشروی عقلِ منطقیِ سنتی مینهد. بیجهت نیست که مستشرقانْ وی را پر نفوذترین و بزرگترین نظریهپرداز نیمة دوم تاریخ اسلام دانستهاند و ملاقات وی را در سن نوجوانی با ابن رشد ـ پیر فلسفۀ آن روزگار ـ پایان راهی کهن و آغاز راهی نو تلقی کردهاند. راه نوی که ابنعربی پی افکند، گرفتن مرجعیت عقل و سپردن آن به خیال بود. اما خیالی که او مطرح ساخت معنایی منحصر به فرد داشت. امروزه پس از ظهور پستمدرنیسم و مورد تردید قرار گرفتن فرضیههای جدید در باب ماهیت انسان و عقلانیت و ابطال بسیاری از مسلّمات، اشتیاق به بازنگری در تاریخ تفکر و اندیشة شرقی نیز رو به افزونی نهاده است. از اینرو ابنعربی برای ما و محققّان مغرب زمین همزمان اهمیتی ویژه یافته است. از اینرو، لازم است همة جوانب آراء و افکار وی با آگاهیهای امروز مطالعه شود. این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه ابنعربی در باب خیال و نقش و کارکرد آن در ساحت ادراک است.
رضا ماحوزی
چکیده
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی ...
بیشتر
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی دو قوة فوق هیچ اشارهای نکرده است؛ گویی در این خصوص کانت مواضع قبلی خود را کنار گذاشته است. این مسئله سبب گردیده برخی از شارحان کانت، امر والا را مسئلهای حاشیهای در فلسفه هنر کانت قلمداد کنند. اما آیا بهراستی کانت در ملاحظات خود در این خصوص از ضوابط حصول احساس لذت زیباشناختی دست کشیده است؟ این نوشتار درصدد است با نشان داده جایگاه ویژة امر والا در تبیین احساسهای برتر قوة خیال و نسبت آنها با اخلاق و دین، نشان دهد کانت همچنان به اصل غایتمندی وفادار مانده ولی در این مقام، قوه خیال را در هارمونی نامتعیّن با عقل مورد توجه قرار داده است.
مهدی عباس زاده
چکیده
این نوشتار بر آن است که به بررسی و تبیین آراء فیلسوف و متکلّم اسکاتلندی مَدرسی، یوهانس دنس اسکوتوس (1308-1266 م.) دربارة «معرفت» و مقایسة اجمالی آن با آراء معرفتی ابنسینا بپردازد. اسکوتوس ترجمة لاتین کتاب «الشفاء» ابنسینا را مطالعه کرده است و آنگونه که در ضمن این نوشتار مشاهده خواهد شد، افکار و آراء معرفتی ابنسینا بر آراء ...
بیشتر
این نوشتار بر آن است که به بررسی و تبیین آراء فیلسوف و متکلّم اسکاتلندی مَدرسی، یوهانس دنس اسکوتوس (1308-1266 م.) دربارة «معرفت» و مقایسة اجمالی آن با آراء معرفتی ابنسینا بپردازد. اسکوتوس ترجمة لاتین کتاب «الشفاء» ابنسینا را مطالعه کرده است و آنگونه که در ضمن این نوشتار مشاهده خواهد شد، افکار و آراء معرفتی ابنسینا بر آراء اسکوتوس در زمینة قوای ادراکی، فرایند ادراک، متعلّق طبیعی عقل، اقسام معرفت و مراتب یقین و... تأثیر بسیار داشته است. بهرغم اینکه هم اسکوتوس و هم ابنسینا در حوزة افکار فلسفی بهنحوی تحت تأثیر ارسطو و سنّت مشّاء هستند و بالطبع شباهتهای فراوانی در آراء این دو متفکر وجود دارد، لکن برخی تفاوتها نیز قابل طرح است. از این جهت میتوان آراء این دو متفکر را با هم مقایسه کرد چراکه زمینة منطقی برای چنین مقایسهای وجود دارد. البته باید توجه داشت که به هر حال، اسکوتوس در فضای فکری مسیحیت میاندیشد و ابنسینا در عالَم اسلامی، و این تفاوت فضا و فرهنگ را در هر مقایسهای همواره باید مد نظر داشت.
رضا اکبریان؛ طیبه کرمی
چکیده
مسئله ارتباط مجرد و مادی یکی از مسائل مهم در فلسفه است. نفس به دلیل هویت دوگانهای که دارد، میتواند نقشی واسطهای را میان عالم عقل و طبیعت را ایفا کند. نقش واسطهگری نفس، در فلسفه افلوطین و ملاصدرا به دو شکل متفاوت ترسیم شده است. از دیدگاه افلوطین، نفس دارای جنبهای فرودین و جنبهای عالی است. جنبه عالی نفس متصل به عقل است و هرگز تنزل ...
بیشتر
مسئله ارتباط مجرد و مادی یکی از مسائل مهم در فلسفه است. نفس به دلیل هویت دوگانهای که دارد، میتواند نقشی واسطهای را میان عالم عقل و طبیعت را ایفا کند. نقش واسطهگری نفس، در فلسفه افلوطین و ملاصدرا به دو شکل متفاوت ترسیم شده است. از دیدگاه افلوطین، نفس دارای جنبهای فرودین و جنبهای عالی است. جنبه عالی نفس متصل به عقل است و هرگز تنزل نمیکند. اما نفس دارای جنبه فروتری نیز هست که با ماده در ارتباط است. به نظر او، نفس حتی در مرتبه فروتر نیز کاملاً مجرد و انفعالناپذیر است. ارتباط نفس مجرد با ماده از طریق طبیعت انجام میشود که خود پرتوی از وجود نفس کل است. اما نزد ملاصدرا، نفس امری است که با حدوث بدن حادث میشود و سپس به تدریج مجرد میشود. در این دیدگاه، نفس در ابتدا تنها از نوعی تجرد مثالی یا ناقص برخوردار است، اما امکان ترقی به مقام تجرد عقلانی یا تام برای او وجود دارد. ملاصدرا از طریق ترسیم رابطه اتحادی میان نفس و بدن و اصل حرکت جوهری سعی در حل مشکل ارتباط مجرد و مادی کرده است.
محمد اصغری
چکیده
این مقاله به بررسی رابطة عقل و ایمان در اندیشة اگزیستانسیالیستی کییرکگور میپردازد. کییرکگور ایمان را با واژههایی همچون «شور»، «جهش» و «رابطه با خدا» توصیف میکند و آن را برتر از عقل و گاهی در تضاد کامل با آن میپندارد. به نظر کییرکگور ایمان میتواند ما را نجات دهد، اما نمیتوان ایمان را با عقل شناخت. وی در ...
بیشتر
این مقاله به بررسی رابطة عقل و ایمان در اندیشة اگزیستانسیالیستی کییرکگور میپردازد. کییرکگور ایمان را با واژههایی همچون «شور»، «جهش» و «رابطه با خدا» توصیف میکند و آن را برتر از عقل و گاهی در تضاد کامل با آن میپندارد. به نظر کییرکگور ایمان میتواند ما را نجات دهد، اما نمیتوان ایمان را با عقل شناخت. وی در تعارض میان عقل و ایمان جانب ایمان را میگیرد و از این رو «ایمانگرا» خوانده شده است. این مقاله میکوشد نشان دهد که کییرکگور در تشریح ماهیت ایمان گریزی از نوعی عقلگرایی لیکن نه از نوع عقلگرایی روشنگری ندارد. برای نشان دادن این امر به آراء برخی مفسران اندیشة کییرکگور نیز استناد شده است.
ابراهیم موسوی
چکیده
برای مدتها رابطۀ ادراک حسی با معرفت از نظر افلاطون به نحوی بر اساس تفکر ارسطویی یا تفکر افلوطینی توجیه میشد، اما بهتازگی آراء دیگری در این باره مطرح است که در آن دریافت اصلی خود افلاطون محل مداقه قرار میگیرد. این دیدگاه هنگامی جدیتر میشود که در مواردی همچون رسالۀ تئهتتوس (184 الف تا 187) ملاحظه میکنیم که افلاطون برخلاف نظر ...
بیشتر
برای مدتها رابطۀ ادراک حسی با معرفت از نظر افلاطون به نحوی بر اساس تفکر ارسطویی یا تفکر افلوطینی توجیه میشد، اما بهتازگی آراء دیگری در این باره مطرح است که در آن دریافت اصلی خود افلاطون محل مداقه قرار میگیرد. این دیدگاه هنگامی جدیتر میشود که در مواردی همچون رسالۀ تئهتتوس (184 الف تا 187) ملاحظه میکنیم که افلاطون برخلاف نظر ارسطو و افلوطین نقشی را برای ادراک حسی در معرفت قائل نیست. هدف از این مقاله برجسته ساختن همین رویکرد است که با ارجاع به مکالمات افلاطون به پیش میرود. بدین ترتیب، چنین وجهۀ نظری از سوی افلاطون محور مهمی را در معرفتشناسی او شکل میدهد که به نظر میرسد با تفاسیر قدیم و حتی جدید مغایرت دارد. ما در اینجا بیشتر بر وجه سلبی معرفت افلاطونی تأکید میکنیم و به وجه ایجابی آن چندان نمیپردازیم، هرچند در پی تأکید بر وجه سلبی وجه ایجابی معرفتشناسی افلاطونی نیز تا حدودی بررسی میشود.
محمد شفیعی
چکیده
کانت وجود علم و اخلاق را پیش فرض میگیرد و به بررسی حدود و ثغور هر یک میپردازد. در این راه او از اصطلاحات «عقل» و «فاهمه» استفاده میکند. در این مقاله به تعریف این دو مفهوم نزد کانت، از دیدگاهی که وجه تمایز آنها را آشکارتر کند، پرداخته میشود؛ سپس جایگاه این دو قوه در حیطۀ علم بررسی و آنگاه با بررسی مواضع اخلاقی کانت نتیجه ...
بیشتر
کانت وجود علم و اخلاق را پیش فرض میگیرد و به بررسی حدود و ثغور هر یک میپردازد. در این راه او از اصطلاحات «عقل» و «فاهمه» استفاده میکند. در این مقاله به تعریف این دو مفهوم نزد کانت، از دیدگاهی که وجه تمایز آنها را آشکارتر کند، پرداخته میشود؛ سپس جایگاه این دو قوه در حیطۀ علم بررسی و آنگاه با بررسی مواضع اخلاقی کانت نتیجه گرفته میشود که از دیدگاه وی کار ویژۀ عقل در حیطه عمل و اخلاق رخ مینماید و عقل محض در ذات خود عملی است.
عامر قیطوری؛ حمید طاهری؛ جعفر میرزایی
چکیده
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای ...
بیشتر
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای لایتناهی متن دریدایی، باید به محدودیت های خود اعتراف نماید با این تفاوت که مولوی با انتقاد از عقل محاسبه گر راه را بر گونه ای دیگر از معرفت، یعنی عشق، دل و وحی می گشاید حال آنکه برای دریدا بیرون از چارچوب عقلی، هیچ چارچوب یا ابزار دیگری متصور نیست. به همین دلیل روش او در نقد آثار فلسفی تا آخر یک روش عقلی – فلسفی باقی می ماند. به رغم این مدعا در همین اقرار به محدودیت های روش فلسفی است که دریدا در برابر حقیقت ایمان سر تعظیم فرو می آورد و با چشمان سرشار از اشک خدا را می خواند.
طاهره کمالی زاده
چکیده
پرسش بنیادی نزد فیلسوفان پیش از ارسطو این بود که اشیاء چگونه پدید میآیند و این پیدایش چگونه روی میدهد و سرانجام سبب دگرگونی موجودات چیست؟
ارسطو در فیزیک حرکت را بنیاد طبیعت و پدیدههای طبیعی میداند و از آنجا به وجود نخستین محرک نامتحرک منتهی میشود. در متافیزیک نیز با ارائه استدلال جهان شناختی به اثبات وجود خدا میپردازد و ...
بیشتر
پرسش بنیادی نزد فیلسوفان پیش از ارسطو این بود که اشیاء چگونه پدید میآیند و این پیدایش چگونه روی میدهد و سرانجام سبب دگرگونی موجودات چیست؟
ارسطو در فیزیک حرکت را بنیاد طبیعت و پدیدههای طبیعی میداند و از آنجا به وجود نخستین محرک نامتحرک منتهی میشود. در متافیزیک نیز با ارائه استدلال جهان شناختی به اثبات وجود خدا میپردازد و به وجود یک جوهر (اوسیای) نامتحرک جاویدان منتهی میشود. اما آنچه مسلم است، این است که محرک نخستین ارسطو، آفریننده جهان نیست زیرا به عقیده او ماده مخلوق نیست بلکه ازلی است. لذا خلقت و چگونگی آن هیچگاه برای ارسطو بهعنوان مسئله مطرح نبوده است.
اما فارابی قائل به خلق است، کیفیت خلقت و صدور کثیر از مبدأ واحد بسیط از اهم مسائلی است که برای وی مطرح است. لذا با توجه به نظریه نوافلاطونی فیض و ارائه قرائتی نو و مبتنی بر تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت و با تمیز بین قدیم بالذات و بالزمان و قدم عالم نه به معنای مشارکت با خداوند و نه امر جداز از او، به حل مسئله میپردازد فارابی اساس را بر خلقت ابداعی قرار داد. وی با ارائه نظریه عقل توانست هم مسئله خلق کثیر از واحد و نیز حرکت و تغییر را تبیین نموده و هم مسئله خلقت و تکوین را توضیح دهد.
محمدرضا عبدالله نژاد
چکیده
تحلیل مفهوم عقل و ارتباط آن با نظام معرفتی کانت از اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، کانت شناخت را به شناختن قوای آن منوط میکند و در این میان توجه به معانی عقل و ارتباط آن با قوای دیگر ذهن ضرورت دارد. از نظر کانت، در عین وجود تمایز بین سه قوه (حس، فاهمه و عقل)، توافقی نیز میان آنها وجود دارد و این یک توافق استعلایی است. بنابراین، ...
بیشتر
تحلیل مفهوم عقل و ارتباط آن با نظام معرفتی کانت از اهمیت بالایی برخوردار است. به عبارت دیگر، کانت شناخت را به شناختن قوای آن منوط میکند و در این میان توجه به معانی عقل و ارتباط آن با قوای دیگر ذهن ضرورت دارد. از نظر کانت، در عین وجود تمایز بین سه قوه (حس، فاهمه و عقل)، توافقی نیز میان آنها وجود دارد و این یک توافق استعلایی است. بنابراین، در این مقاله، توافق استعلایی به گونهای ترسیم میگردد که با معانی سه گانهای که از عقل برداشت شده است، متناسب باشد.
مهدی دهباشی
چکیده
با اینکه هگل هیچگاه عظمت فکری کانت را نادیده نگرفته و او را به بزرگی یاد می کند ولی به طور مستقیم و غیرمستقیم به نقد افکار کانت پرداخته و معتقد است که فیخته اصول فکری کانت را به شکل و قالبی انتزاعی ارائه میدهد. وی اصطلاحاتی که کانت در فلسفه خود مورد استفاده قرار داده را مخدوش و روش فلسفی او را به نوعی روش روانشناختی میداند تا روشی ...
بیشتر
با اینکه هگل هیچگاه عظمت فکری کانت را نادیده نگرفته و او را به بزرگی یاد می کند ولی به طور مستقیم و غیرمستقیم به نقد افکار کانت پرداخته و معتقد است که فیخته اصول فکری کانت را به شکل و قالبی انتزاعی ارائه میدهد. وی اصطلاحاتی که کانت در فلسفه خود مورد استفاده قرار داده را مخدوش و روش فلسفی او را به نوعی روش روانشناختی میداند تا روشی فلسفی. فلسفه کانت از نظر هگل فلسفه جامعی است دربارة فاهمه و پیش درآمدی مناسب برای فلسفه است. فلسفه طبیعت کانت رضایت بخش نیست و نامتناهی بودن زمان و مکان معقول به نظر نمیرسد.
این نکته نیز گهگاه مورد انتقاد هگل قرار میگیرد که کانت اعتبار شناخت را با شناختن قوای آن منوط میکند همانند کسی که قبل از رفتن در آب میخواهد شنا کردن را فراگیرد. کانت، از نظر هگل، با شیوهای تجربی به شرح عقل میپردازد و حدود و قغور آن را مشخص مینماید، شیوهای که خود عقل در آن نقشی ندارد و جای آن خالی است. بهطور کلی هگل واژههای کانت همچون Noumenon را بیمعنا، نقد خرد ناب او را فاقد نتیجه معقول، فلسفه اخلاق وی را صورتی بیمحتوا و فلسفه، دین او را ذهنی و فاقد هرگونه موضوع عینی معرفی مینماید. این نکته که هگل تا چه حد در نقدهای خود در این زمینه توفیق یافته، نیاز به مقالات متعددی دارد که ما در این مقاله تنها به نقد هگل در مورد تلقی کانت از مفهوم عقل، جدایی آن از دین باوری و تناقضات ناشی از نظریه او دربارهی شیء فینفسه میپردازیم و بیان موارد دیگر را به زمان مقتضی میسپاریم.