فلسفه
حسین قسامی؛ محمد اصغری
چکیده
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده ...
بیشتر
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظهی آن درزمینۀ آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازهای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس میانگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده را مطرح مینماید. اگرچه رأی ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقعشده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرائتهای تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقالهی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار میدهد. به اعتقاد این پژوهش تأکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یکسو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابۀ هستندۀ زبانمند از سوی دیگر، میتواند ما را بهسوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یکسره متفاوتاند و نه کاملاً متشابه. این دو مفهوم میتوانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد بهوضوح به چشم میآید. ذات انسانی چیزی نیست مگر همصدایی خرد و زبان.
امیر مازیار؛ ندا غیاثی
چکیده
جدال واقعیت و تخیل از دوران باستان تا به امروز به اشکال مختلف بروز و ظهور داشته است. بر مبنای این دوگانگی، تخیل چیزی مقابل واقعیت تجربی قلمداد میشود که تنها قادر است احساسات آدمی را برانگیزد و با دلالتی ضمنی به چیزهایی اشاره کند که ساخته و پرداختهی ذهن آدمی است و نقشی در شناخت ما ندارد. این جدال یکی از محوریترین بحثهای پل ...
بیشتر
جدال واقعیت و تخیل از دوران باستان تا به امروز به اشکال مختلف بروز و ظهور داشته است. بر مبنای این دوگانگی، تخیل چیزی مقابل واقعیت تجربی قلمداد میشود که تنها قادر است احساسات آدمی را برانگیزد و با دلالتی ضمنی به چیزهایی اشاره کند که ساخته و پرداختهی ذهن آدمی است و نقشی در شناخت ما ندارد. این جدال یکی از محوریترین بحثهای پل ریکور را شکل میدهد. او میکوشد تا با نقد و تحلیل نظریههای پیشین از این تقابل فراتر رفته و تأکید خود را بر وجة کارکردی تخیل و نفوذ آن در واقعیت بگذارد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با کاوش در نوشتههای مختلف ریکور چهارچوبی از تحلیل او به دست دهد تا از این طریق نشان دهد چگونه تخیل در ساخت و پرداخت واقعیت نقشی عمده ایفا میکند. از این رو، نخست با تکیه بر آرا و نقدهای ریکور چرخش زبانی او در بحث تخیل را شرح میدهیم و سپس به کارکردها و پیامدهایی میپردازیم که از پس این ساز و کار زبانی آشکار میشوند. این کارکردها که میتوان آنان را تألیف شاکلهساز و طرحافکنی معناهای ممکن نامید در سه گام تشریح میشوند. در این مسیر، میتوان دید چگونه شاکلهای بوطیقایی با ابداع معنای تازه تصویری خلق میکند که با ارجاع غیر مستقیم خود به واقعیت از آن آشناییزدایی میکند. در انتها نیز اشاره میکنیم که این فهم تازه از واقعیت چه تأثیری در نگرش ما به جهان دارد.
علیرضا فرجی
چکیده
پرسش از زندگی و حیات پیشینهای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئلهای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهرههای گوناگونی به خود گرفتهاست. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری میشود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفة دین درآمدهاست. همچنین، در میان نحلههای فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت ...
بیشتر
پرسش از زندگی و حیات پیشینهای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئلهای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهرههای گوناگونی به خود گرفتهاست. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری میشود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفة دین درآمدهاست. همچنین، در میان نحلههای فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت و ژرفکاوی ویژهای ساختار گوناگون گزارههای زبان را تحلیل کردهاند که تا حدودی در نگرشهای رسالة منطقی ـ فلسفی ویتگنشتاین ریشه دارد. بنابراین، تحلیل ساختار منطقی پرسش از معنای زندگی و درستی یا نادرستی طرح آن در اندیشة ویتگنشتاین جذاب و نوین است؛ زیرا از یک سو، در اندیشة دوپارة وی، گزارههای برخی از علوم، مانند اخلاق، فلسفه، هنر، دین و متافیزیک به دلیل همسو نبودن با معیارهای منطقی زبان، مهمل و بیمعنا هستند و از سوی دیگر، باورهای ایمانی و عملگرایانة وی، جلوهای متفاوت به برداشتها از زندگی و حیات انسان دادهاست. از این رو، تلاش ما این است که در مقالة حاضر، تناقض موجود در اندیشة ویتگنشتاین را در تناسب با پرسش مهم معنای زندگی بسنجیم و پاسخ احتمالی او را نقد و بررسی کنیم.
ملیحه ابویی مهریزی
چکیده
مقاله حاضر پاسخی به این پرسش اساسی است که چرا زبان نزد افلاطون از اهمیت فراوانی برخوردار است. او در محاورههای متعددی مانند ثئایتتوس و سوفیست، به این موضوع میپردازد؛ و در کراتولوس «زبان» جنبة محوری مییابد. همچنین میان زبان و مابعدالطبیعة افلاطون ارتباط ناگسستنی وجود دارد. بنابرایندر این مقاله ارتباط بین زبان و مابعدالطبیعة ...
بیشتر
مقاله حاضر پاسخی به این پرسش اساسی است که چرا زبان نزد افلاطون از اهمیت فراوانی برخوردار است. او در محاورههای متعددی مانند ثئایتتوس و سوفیست، به این موضوع میپردازد؛ و در کراتولوس «زبان» جنبة محوری مییابد. همچنین میان زبان و مابعدالطبیعة افلاطون ارتباط ناگسستنی وجود دارد. بنابرایندر این مقاله ارتباط بین زبان و مابعدالطبیعة افلاطون نیز واکاوی میشود. ادعای محوری این که این پیوند چنان عمیق است که میتوان گفت کل دیدگاه افلاطون دربارة زبان حول دیدگاه وی درباب هستیهای واقعی، یعنی مُثُل، شکل میگیرد؛ و بر همین اساس است که به نقادی دیدگاههای رایج زمان خویش دربارة زبان، مانند قراردادگرایی و طبیعتگرایی، میپردازد. به عبارت دیگر، افلاطون ضمن تحلیل دو موضع متقابلِ قراردادگرایی و طبیعتگرایی نشان میدهد که نمیتوان از طریق مطالعۀ نامها به کشف طبیعت چیزها نائل شد.
روح اله رجبی؛ رضا سلیمان حشمت
چکیده
فهم منطق، امکان منطقهای جدید و همچنین فهم بنیادهای متافیزیک از لوازم فهم حقیقت زبان است. زبان همیشه بهمنزلة نظام نشانهها و برای انتقال مفاهیم مورد تعریف قرار گرفته است. هیدگر یکی از متفکرانی است که نظری ویژه در این عرصه ارائه داده است. او در «وجود و زمان»، گفتار را یکی از اوصاف اگزیستانسیل دازاین میداند و معتقد است در گفتار، ...
بیشتر
فهم منطق، امکان منطقهای جدید و همچنین فهم بنیادهای متافیزیک از لوازم فهم حقیقت زبان است. زبان همیشه بهمنزلة نظام نشانهها و برای انتقال مفاهیم مورد تعریف قرار گرفته است. هیدگر یکی از متفکرانی است که نظری ویژه در این عرصه ارائه داده است. او در «وجود و زمان»، گفتار را یکی از اوصاف اگزیستانسیل دازاین میداند و معتقد است در گفتار، پیشاپیش، فهمِ در عالم بودن آشکار گشته است. هیدگر متاخر مسئلة زبان را به صورتی بنیادیتر مورد توجه قرار میدهد و معتقد است که زبان خانه وجود است و وجود خود را در زبان آشکار میکند. دازاین، مستغرق در گفتِ وجود است و وجود، خود را در گفتار دازاین میپوشاند. دازاین با ترسآگاهی میتواند به حقیقت زبان تقرب پیدا کند. گفتِ وجود، بنیاد زبان اصیل متفکران و هنرمندان بزرگ است که بنیاد تاریخ یک قوم را رقم میزند.
ایمان شفیع بیک
چکیده
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد ...
بیشتر
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد میکند. همچنین، او به ریشهشناسیِ شماری از واژگان یونانی رو میآورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش دربارة واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه میرسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جستوجوی معرفت بود. این نتیجهگیریِ سلبی، بهویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد مییابد.
مهدی سلیمانی خورموجی؛ محمد کاظم علمی سولا
دوره 10، شماره 40 ، دی 1393، ، صفحه 117-144
چکیده
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، درحالیکه آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمیدانیم. چگونه میتوان چنین عدمِتقارنی را تبیین کرد؟ متداولترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو میکاهیم و سپس با آشکار ...
بیشتر
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، درحالیکه آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمیدانیم. چگونه میتوان چنین عدمِتقارنی را تبیین کرد؟ متداولترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو میکاهیم و سپس با آشکار ساختن تبعات معناشناسانه، معرفتشناسانه و هستیشناسانهی این فرضیهها نشان خواهیم داد که چرا میتوان (و یا باید) به دنبال تبیینی بدیل باشیم. در پایان نیز با اتکای بر آراء ویتگنشتاین متأخر، تبیین بدیلی را ارائه خواهیم کرد که براساس آن، باور به خطاناپذیری فرد در آگاهی از خودش، صرفاً به یک پیشفرض زبانشناسانه برمیگردد که ما را برای تفسیر کلام یکدیگر آماده میسازد.
حمیده ایزدی نیا؛ اصغر واعظی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 45-58
چکیده
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از ...
بیشتر
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از خوانش متن کشف این معناست. اما در نظر گادامر معنا از طریق دیالوگ میان مفسر و متن تولید میشود و درنتیجه هیچ معنای از قبل تعینیافتهای وجود ندارد. بر پایه این نگرش، گادامر زبان و امکانات آن را شرط تعین معنا میداند، ولی هرش بر این باور است که زبان صرفاً شرط آشکارگی معناست. هرش از سوی دیگر گادامر را متهم به بیمعیاری میکند. وقتی معنا امری نامتعین شد دیگر هیچ معیاری برای تمییز تفسیر درست از تفسیر نادرست وجود ندارد. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح سه انتقاد اساسی هرش به گادامر، پاسخ آنها را از منظر شارحان و مدافعان گادامر بیان نماییم.
زهرا زواریان؛ بیژن عبدالکریمی
چکیده
زبان در «هرمنوتیک فلسفی» جایگاه ویژهای دارد. تجربة زندگی انسان، ساحتی از بودن در جهاناست که تنها بهواسطة «زبان» قابل شناسایی است. زبان واسطهای است که «فهم» در آن تحقق مییابد. هر فهمی تأویل است و هر تأویلی در چارچوب زبان شکل میگیرد. از نظر گادامر، حقیقت امری است که در واقعه فهم بر ما آشکار میشود و این ظهور ...
بیشتر
زبان در «هرمنوتیک فلسفی» جایگاه ویژهای دارد. تجربة زندگی انسان، ساحتی از بودن در جهاناست که تنها بهواسطة «زبان» قابل شناسایی است. زبان واسطهای است که «فهم» در آن تحقق مییابد. هر فهمی تأویل است و هر تأویلی در چارچوب زبان شکل میگیرد. از نظر گادامر، حقیقت امری است که در واقعه فهم بر ما آشکار میشود و این ظهور بیش از هرچیز، متکی بر حالت گشودگی و گفتگوگرانه است. رابطة زبان با هستی، رابطهای آینهای و انعکاسی است. زبان ذاتاً ساختاری «تأملی» دارد و در بیان و گفتار به »وجود» این امکان را میدهد که خود را به ظهور رساند. از دیدگاه گادامر، شعر و تفکر همپای یکدیگرند. شعر ساحتی است که در آن تفکر، شاعرانه میشود. شاعر از راه همدلی و رهاشدگی شاعرانه، توانایی شنیدن ندای وجود را حاصل میکند و به ذات وجود نزدیک میشود. عنصر مشترک میان شاعر و متفکر، ضمن همدلی آنها با وجود، مشارکت ایشان در امر زبان است. آنها خود را در زبان منکشف میسازند. گویی هستی، فقط از راه زبان است که در تفکرِ شاعرانه و شعرِ متفکرانه خود را آشکار میکند. اما سخن بر این است که این ظهور چگونه اتفاق میافتد؟ تأویلگر یا مفسّر چطور میتواند به فهم شعر نزدیک شود؟ آیا فهم از طریق روش امکانپذیر است یا گادامر نحوة دیگری برای تأویل پیشنهاد میکند؟ این مقاله تلاش میکند به شرح دیدگاه گادامر در باب نسبت فهم و حقیقت، رابطة زبان و وجود و نیز رابطة شعر و تأویل آن بپردازد.
محمد مشکات
دوره 9، شماره 34 ، تیر 1392، ، صفحه 21-62
چکیده
در این مقاله، یک بحثی تطبیقی میانه دو فیلسوف، یکی متعلق به حوزة تحلیلی و دیگری به حوزة ایدهآلیسم آلمانی، در مسألة بنیاد و آغاز فلسفه، انجام میگیرد. تعهد و تمرکز مقاله بر "ویتگنشتاین" بیش از "هگل" خواهد بود. دشواری و در عین حال جذابیت بحث از آنروست که دو فیلسوفِ مورد مطالعه، ماهیت فلسفه، روش و وظایف آن را متفاوت مینگرند و دارای ...
بیشتر
در این مقاله، یک بحثی تطبیقی میانه دو فیلسوف، یکی متعلق به حوزة تحلیلی و دیگری به حوزة ایدهآلیسم آلمانی، در مسألة بنیاد و آغاز فلسفه، انجام میگیرد. تعهد و تمرکز مقاله بر "ویتگنشتاین" بیش از "هگل" خواهد بود. دشواری و در عین حال جذابیت بحث از آنروست که دو فیلسوفِ مورد مطالعه، ماهیت فلسفه، روش و وظایف آن را متفاوت مینگرند و دارای موضوع، غایت و مسألة کاملاً متغایرند. دو فیلسوف درمعقولاتی مانند ماهیت اجتماعی زبان، زبان خصوصی، دیگری، میل، شکل زندگی، ذاتگرایی، افلاطونگرایی، دکارتگرایی، کلگرایی، شک و یقین، باورِ نامدلل، جهانبینی، عامل بودن سوژه، توصیف و تبیین، خردباوری و سوژه محوری مدرن، فهم و. . . مورد مقایسه و تطبیق قرار میگیرند. اما همة این موضوعات، همواره معطوف به نگاه دو فیلسوف به مسألة بنیاد و آغاز فلسفه انجام میشود. ازجمله محورهای اصلی تشابه، آگاهی عرفی یا گفتمان اجتماعی، نفی هرگونه معیار خارج از آگاهی یا گفتمان اجتماعی و لزوم وجود «دیگری» در هر دو فیلسوف است. دیگری در بنیاد فلسفه، هر دو فیلسوف چونان مقومی اصلی و غیرقابل فقدان حضور دارد. فعل و عمل نیز در پایه و اساس هر دو فلسفه همان اهمیت و محوریت را دارد. بدون آگاهی و گفتمان عرفی و اجتماعی و در غیاب دیگری و با فقدان فعل و عمل اساس و بنیاد هر دو فلسفه محلی از اعراب ندارد. ازجمله محورهای تفاوت نیز ذاتگرایی، کلیتگرایی، رویکرد توصیفی و تبیینی است. در پایان به اشاره، چند محور برای نقد و ارزیابی پیشنهاد میشود.
محمد علی عبداللهی؛ فاطمه فرهانیان
چکیده
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار ...
بیشتر
یکی از مسائل فلسفی بسیار مهم و بدیعی که ویتگنشتاین در دورۀ متأخر فکر خود، در کتاب پرنفوذ «تحقیقات فلسفی» عرضه کرده، مسئلۀ زبان خصوصی است. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی میتوان گفت معرفتشناسی دورۀ معاصر یکسره متأثر از آن است. به اعتقاد ویتگنشتاین، تنها راه برونرفت از شکاکیت معرفتشناختی و زبانشناختی، انکار زبان خصوصی است. افزون بر این، مسئلۀ اذهان دیگر که در فرض قول به زبان خصوصی مسئلهای لاینحل است، با انکار زبان خصوصی از اساس منحل میشود. در حالی که سایر راهحلهای مسئلۀ اذهان دیگر، از قبیل استدلال از طریق تمثیل و رفتارگرایی، خود دچار اشکالات بسیاری هستند.
محمد اصغری؛ نبی الله سلیمانی
چکیده
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ...
بیشتر
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ابزارها میشود. او مدعی است ما هستیم که با خلق واژگان جدید همواره به جهان معنا میبخشیم و جدا از این واژگان، هیچ واقعیتی وجود ندارد؛ یعنی خروج از زبان محال است. حال این مسئله مطرح است که آیا زبان واقعیتی ذهنی است یا اینکه باید با متعلقی خارجی مطابقت داشته باشد؟ در هر صورت رورتی از ترس رئالیست بودن از ادعای مطابقت با متعلق خارجی میگریزد. در این مقاله میکوشیم تا ادعای رورتی را به چالش بکشیم.
محمد رعایت جهرمی
چکیده
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک ...
بیشتر
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک است. فهمی که زبانمندی و بازیمندی، شاخصههای تعیینکنندة آن هستند. تعابیر خاص ویتگنشتاین و گادامر از مفاهیم قاعدهمندی و انعطافپذیری، زمینهساز تفاوت مفهوم بازی نزد آنها میشود. مفاهیم عرف، سنت و شکل زندگی نیز، در رویکرد ویتگنشتاین و گادامر با مفهوم بازی در ارتباطاند. از سوی دیگر، بازیمندی را تقارنی است با فرهنگ، پیشداوریها و تاریخ. در کنار بررسی این موضوعات، از تقابلهای بازیمندی و بازیگوشی در زبانمندی فهم، نزد گادامر و ویتگنشتاین نیز سخن خواهیم گفت1
محمد جواد صافیان؛ ناصر مومنی
چکیده
در تفکر جدید، آدمی به فاعل شناسا تبدیل شده است و جهان به امتداد صرف و متعلّق شناسایی. حاصل این تفکر، جدایی بین عالم و آدم و بیگانگی آدمی از جهان است. تلاش هیدگر آن است که بار دیگر بین جهان و انسان قرابتی را که تا پیش از دورة جدید وجود داشته است، احیا کند، چرا که از جمله مهمترین ویژگیهای دورة جدید، سوبژکتیویسم (اصالت فاعل شناسا) است که ...
بیشتر
در تفکر جدید، آدمی به فاعل شناسا تبدیل شده است و جهان به امتداد صرف و متعلّق شناسایی. حاصل این تفکر، جدایی بین عالم و آدم و بیگانگی آدمی از جهان است. تلاش هیدگر آن است که بار دیگر بین جهان و انسان قرابتی را که تا پیش از دورة جدید وجود داشته است، احیا کند، چرا که از جمله مهمترین ویژگیهای دورة جدید، سوبژکتیویسم (اصالت فاعل شناسا) است که خود باعث شده تا این بیگانگی معنایی مضاعف پیدا کند. لذا وی بهویژه در دورة متأخر تفکر خویش میکوشد تا با تأمل در معانی حقیقت، سکنی گزیدن، ساحت قدس، زبان و عالم بر این دوگانگی غلبه کند. عالم در نظر او واجد چهار وجه است: فانیان (انسانها)؛ قدسیان؛ آسمان؛ زمین. آدمی با فراخوانده شدن از سوی هستی در زمین، زیر آسمان و در قرب ساحت قدس سکنی میگزیند.
حسن جعفری
چکیده
فلسفۀ دین تفسیری معقول و منطقی از تجربه و زبان دینی است. فلسفۀ دین تا آنجا که به اندیشه دربارۀ دین مربوط میشود، با فلسفه درهم آمیخته است. تفکر فلسفی همواره خردگرا و به طرزی ژرف معقول بوده است. فلسفۀ دین تحلیلی عقلانی از تجربۀ دینی و مسئلۀ زبان دین است. در فلسفۀ دین، همچنانکه در تفکر غربی و الهیات مسیحی بسط یافته است، ممکن است دو پرسش ...
بیشتر
فلسفۀ دین تفسیری معقول و منطقی از تجربه و زبان دینی است. فلسفۀ دین تا آنجا که به اندیشه دربارۀ دین مربوط میشود، با فلسفه درهم آمیخته است. تفکر فلسفی همواره خردگرا و به طرزی ژرف معقول بوده است. فلسفۀ دین تحلیلی عقلانی از تجربۀ دینی و مسئلۀ زبان دین است. در فلسفۀ دین، همچنانکه در تفکر غربی و الهیات مسیحی بسط یافته است، ممکن است دو پرسش عمده به نمایندگی از پرسشها و مسائلی که با استفادۀ دینی از زبان همراه میشوند، تشخیص داده شود: ما چگونه باید معنای اصطلاحاتی را بفهمیم که برای اطلاق کردن چیزهای خاصی به خداوند به کار میبریم؟ آیا این عبارات و اصطلاحات دربردارندۀ معانیِ یکسانی است وقتی آنها را برای خداوند یا در مورد مخلوقات استفاده میکنیم؟ مسئلۀ دیگر این است که خداوند به طرزی بنیادین و بینهایت متفاوت از انسانها و دیگر مخلوقات است و به نظر میرسد ممکن نباشد که این واژهها و عبارات هم دربارۀ خداوند و هم مخلوقات به معنای یکسانی صادق باشد. در سالیان اخیر، شماری از تحلیل گفتمانهای خداشناختی ارائه شده است. از این رو، این مقاله با مطرح ساختن تفسیر نمادین، که به نوبۀ خود بسطیافتۀ نمادگرایی در متون و آداب دینی است، به کاستن مسائل و مشکلات زبان دینی میپردازد. بنابراین، گام نخست این مقاله شامل مروری بر مسئلۀ زبان دین و تأملات فیلسوفان و خداشناسان بر آن است. سپس، ارتباط بین نمادگرایی و تفسیر و عملکرد آنها به نحوی تحلیلی بررسی میشود.
احمدعلی حیدری
چکیده
از منظر هیدگر در پرسش از معنای هستی از راه مخاطب پرسش، نحوه خاص این موجود را در ربط با وجود درمییابیم و به جانب آنچه که وجود نام دارد، ارتقاءمییابیم. ویژگی ربط مخاطب پرسش (دازاین) بهوجود در دای دازاین به عبارت درآمده است. دا- زاین از آن جهت که مشتمل بر وجود است، سیری در آفاق وجودی و اشکال مختلف آن دارد و به سبب دا، فرصتی مییابد ...
بیشتر
از منظر هیدگر در پرسش از معنای هستی از راه مخاطب پرسش، نحوه خاص این موجود را در ربط با وجود درمییابیم و به جانب آنچه که وجود نام دارد، ارتقاءمییابیم. ویژگی ربط مخاطب پرسش (دازاین) بهوجود در دای دازاین به عبارت درآمده است. دا- زاین از آن جهت که مشتمل بر وجود است، سیری در آفاق وجودی و اشکال مختلف آن دارد و به سبب دا، فرصتی مییابد تا به مبادی این کثرات رجوع کند. هیدگر با استمداد از روش پدیدار شناختی، مقومات دا را برمیشمرد. کوشش برای نشان دادن مناسبات میان دا و لوازمش در مرکز توجه این مقاله قرار گرفته است. دا در فلسفه متقدم هیدگر رراهی از جانب کثرات عالم به مبدأی است که از آن به ترس آگاهی یاد کرده است و دا در فلسفه متأخر هیدگر فارغ از کثرات وجودی در نسبت مستقیمتری با وجود، دازاین و دیگر انحاء وجودی را میفهمد. عناصر فلسفه هیدگر در دور هرمنیتیکی که واسطه آن دا است به هم میپیوندد. با این ملاحظه شاید تعابیر هیدگر متقدم و متأخر در حق این اندیشمند ناصواب باشد.
قاسم پورحسن
چکیده
هدف این نوشتار، در اسباب و زمینههای تحولات در زبان و تغییراتی که در پیوند زبان و فهم ظهور کرده است. مقاله در صدد توصیف صرف از آراء و نظرات فیلسوفان عمده زبانی در غرب نیست. در جستار حاضر کوشش میشود تا جستجویی نقادانه از علل و اسباب گذار از زبان تکوینی به زبان تألیفی و سپس زبان هستی شناسانه صورت گیرد. مهمترین سبب در تبدیل شدن زبان بهعنوان ...
بیشتر
هدف این نوشتار، در اسباب و زمینههای تحولات در زبان و تغییراتی که در پیوند زبان و فهم ظهور کرده است. مقاله در صدد توصیف صرف از آراء و نظرات فیلسوفان عمده زبانی در غرب نیست. در جستار حاضر کوشش میشود تا جستجویی نقادانه از علل و اسباب گذار از زبان تکوینی به زبان تألیفی و سپس زبان هستی شناسانه صورت گیرد. مهمترین سبب در تبدیل شدن زبان بهعنوان موضوعی فلسفی در آغاز سده بیستم، تغییر زبان از «ابزار» به زبان به مثابه «دانش» است. پژوهش در تفاوتهای زبان تکوینی یا زبان بهعنوان تصویرگر واقعیات «Facts» با زبان کارکردی به منزله سازنده فهم و فکر و سپس پیوند زبان و هستی در فلسفه هایدگر و گادامر که مهمترین چرخش و تغییر در زبانشناسی فلسفی محسوب میشود، اساسیترین قصد نوشتار حاضر است.