مهدی خبازی کناری
چکیده
به لحاظ معرفت شناسی، پوپر متعلق به نحلۀ عقلگرایی انتقادی و دریدا به رویکرد ساختارزدایی است. هر دوی این جریانها بر آن هستند که هر گونه بنیادگرایی فلسفی، اجتماعی، سیاسی، زبانی... را به پرسش بگیرند. آنها میخواهند بر فراز دوگانه رئالیسم و ایده آلیسم بایستند، اما در این مسیر هر کدام تعریف مختص خود را از ماهیت عقل و قلمرو آن ارائه میدهند. ...
بیشتر
به لحاظ معرفت شناسی، پوپر متعلق به نحلۀ عقلگرایی انتقادی و دریدا به رویکرد ساختارزدایی است. هر دوی این جریانها بر آن هستند که هر گونه بنیادگرایی فلسفی، اجتماعی، سیاسی، زبانی... را به پرسش بگیرند. آنها میخواهند بر فراز دوگانه رئالیسم و ایده آلیسم بایستند، اما در این مسیر هر کدام تعریف مختص خود را از ماهیت عقل و قلمرو آن ارائه میدهند. پوپر میان دو وجۀ ایجابی و سلبی عقل تمایز قائل میشود. وجۀ ایجابی عقل را بنیادگرایانه میداند که باید کنار گذاشته شود و وجه سلبی و منفی عقل را قوهای ضروری برای تبیین هر گونه فلسفۀ علمی میداند. در حالی که دریدا در قالب نقد به لوگوس محوری و متافیزیک حضور غربی، تمامیت ماهیت عقل را به پرسش میگیرد. این مقاله در ادامه رویکرد پوپر و دریدا را در فلسفۀ علم مورد مقایسه قرار می دهد و در ضمن آن، ماهیت فلسفه علم ساختارزدایانه را تشریح خواهد کرد.