علیرضا نظری؛ فاضل اسدی امجد
چکیده
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه ...
بیشتر
اوژن یونسکو در نمایش خود با نام قاتل شرایط واقعی زندگی انسان را به تصویر میکشد. وی زندگی و مرگ، هستی و نیستی و تنزل او به مرتبه نیستی را به روی صحنه می اورد. او در پی رویارویی انسان با شرایط واقعی زندگی است. پس وجود انسان را باید تعارض بین تمایلات افسارگسیخته و بی پایان ادمی با هستی در بند و محدود او دانست. مقاله حاضر در پی بررسی دیدگاه اوژن یونسکو پیرامون تنهایی انسان در این دنیای بیگانه، دلهره های نهفته در اعماق وجودش و تقلای وی برای زنده ماندن است که در چهارچوب مفاهیم اگزیستانسیالیستی کرکگارد تحلیل خواه شد. برای پی بردن هر چه بهتر به این مفاهیم و مطابقت انها با نمایش، بخش هایی از نمایش ارایه شده است. هدف از این بررسی لمس هرچه بهتر شرایط پیچیده ای است که انسان هر روز در حال رویارویی با ان است. درک این واقعیت که نیستی قبل از هستی افسار بر گردن انسان انداخته و هیچ گاه او را رها نمی کند برای برانژه، شخصیت اصلی نمایش دشوار است. او شرایط واقعی زندگی بشر را تجربه میکند:زندگی همزمان در شادی و زیر سایه مرگ.
زکیه آزادانی؛ سید محمدرضا بهشتی
چکیده
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در ...
بیشتر
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در نسبت با مفهوم جهان مطرح میکنند. در اینجا آزادی بهمثابه بنیادِ هر بنیانگذاری، هرگونه مواجهه و نسبتبرقرارکردن انسان با جهان و بدینسان طرحافکنی و ساخت آن را ممکن میکند. سرانجام، از سال 1931 به بعد، مفهوم آزادی بیش از هر چیز با مفهوم هستی گره میخورد و بهمثابه شرط امکان آشکارشدن حقیقت یا نامستوری تبیین میشود. اکنون، آزادی مقدم بر هرگونه آزادی ایجابی و سلبی، بر مجالیافتگی1 برای نامستورسازی موجود دلالت میکند و انسان آزاد بهمثابۀ محل و مجال ظهور هستی معرّفی میشود.