حسین کلباسی اشتری
چکیده
تمامی مورخان و پژوهشگران حوزة فلسفة اسلامی اذعان دارند که قرن یازده ه.ق (دورة صفوی) دورة شکوفایی فلسفة شیعی ایران و ظهور شخصیتهایی چون میرداماد، شیخ بهایی، ملاصدرا، و میرفندرسکی بود. در میان آنها، ابوالقاسم میرفندرسکی کمتر از بقیه شناخته شده است و جنبههای علمی و عملی زندگی او به تفصیل مورد بررسی قرار نگرفتهاند. از همه مهمتر، مکتب مورد ...
بیشتر
تمامی مورخان و پژوهشگران حوزة فلسفة اسلامی اذعان دارند که قرن یازده ه.ق (دورة صفوی) دورة شکوفایی فلسفة شیعی ایران و ظهور شخصیتهایی چون میرداماد، شیخ بهایی، ملاصدرا، و میرفندرسکی بود. در میان آنها، ابوالقاسم میرفندرسکی کمتر از بقیه شناخته شده است و جنبههای علمی و عملی زندگی او به تفصیل مورد بررسی قرار نگرفتهاند. از همه مهمتر، مکتب مورد علاقة اوست که با توجه به ابعاد معنوی و فکری او، و همچنین با توجه به سبک زندگی صوفیانهاش، نمیتوان آن را در مکاتب فلسفی، شهودی و عارفانة رایج در آن زمان دستهبندی کرد. او از سویی کتابهای قانون و شفای ابن سینا را تدریس میکرد و از سوی دیگر بسیار به زندگی دراویش و حتی سبک زندگی مرتاضان هندی علاقهمند بود. به علاوه، اشعار به جا مانده از او تحت عنوان «قصیدههای یایی» (قصیدههایی که به حرف یاء ختم میشوند) عمدتاً دلالت دارند بر اینکه او گرایشهایی عارفانه، اشراقی-افلاطونی و نوافلاطونی داشت. این اشعار موجب شدند که دربارة آراء و مکتب فکری مورد علاقة او ماجراهای مختلف و حتی متناقضی نقل گردد. از این رو، تشخیص گرایش فکری و سبک عملی او دشوار و حتی ناممکن به نظر میرسد. در یکی از تحلیلهایی که در این زمینه صورت گرفته است، آراء و رویکرد میر التقاطی و خودش نقطة تلاقی نگرشهای نظری و عملی مختلف و حتی متناقض توصیف شده است. در این مقاله، نگارنده کوشیده است با صرف نظر از «قصیدههای یایی» و تفاسیر مربوط به آن، گرایشهای فکری میرفندرسکی، و شاید هم نظام فلسفی او را بر مبنای سه نمونه از آثار وی توصیف و تحلیل نماید