سیده معصومه موسوی
چکیده
مفهوم آزادی یکی از محوریترین مفاهیم در فلسفة کانت است که هم در عقل نظری و هم عقل عملی نقشی تعیینکننده دارد. به این معنا که از منظر برخی مفسران، فاعلیت و خودانگیختگی عقل در شناخت نظری، در حقیقت تعبیری دیگر از خودقانونگذاری و آزادی است. از سوی دیگر، در عقل عملی، مفهوم آزادی نقشی محوری دارد. به این معنا که عقل عملی به عنوان امکان تعینبخشی ...
بیشتر
مفهوم آزادی یکی از محوریترین مفاهیم در فلسفة کانت است که هم در عقل نظری و هم عقل عملی نقشی تعیینکننده دارد. به این معنا که از منظر برخی مفسران، فاعلیت و خودانگیختگی عقل در شناخت نظری، در حقیقت تعبیری دیگر از خودقانونگذاری و آزادی است. از سوی دیگر، در عقل عملی، مفهوم آزادی نقشی محوری دارد. به این معنا که عقل عملی به عنوان امکان تعینبخشی به ارادة فارغ از نظام علی طبیعی، در حقیقت همان آزادی است. اما چالشی مهم پیشروی این مفهوم بنیادین در فلسفة کانت وجود دارد. این چالش به بیان هگل این است که این آزادی «استعلایی» است؛ به این معنا که منتزع و بریده از واقعیت است و کانت هرگز نتوانست این بنیادینترین مفهوم فلسفة خویش را اثبات کند و صرفا آن را به عنوان مفروضی برای برپا کردن نظام اندیشة خویش به نحو استعلایی فرض گرفت. در این مقاله میکوشیم ضمن تقریر این چالش، امکان پاسخگویی به آن را از مسیر خوانش آثار تاریخی کانت به محک آزمون بگذاریم. در این راستا در مقدمه، به تقریر نقد استعلایی بودن مفهوم آزادی میپردازیم. در گام بعد میکوشیم نشان دهیم که چگونه کانت در فلسفة تاریخ خود کوشید نشان دهد آزادی نه ایدهای مفروض، که واقعیتی است که در دل تاریخ به ظهور میرسد. در بخش نتیجهگیری کفایت این خوانش را به سنجش میگذاریم.
سیده معصومه موسوی؛ محمد رضا بهشتی
چکیده
در این مقاله میکوشیم به نقد و بررسی آراء آلن وود به منظور حل معضل صورتگرایی در اخلاق کانت بپردازیم. وود از جمله مفسران کانت است که سالها با معضل صورتگرایی دست به گریبان بوده است. او زمانی این اشکال را تا حدودی به اخلاق کانت وارد میدانست و در دورهای میکوشید در قامت مدافع، پاسخی درخور برای حل این چالش ارائه کند. در بخش مقدمه ...
بیشتر
در این مقاله میکوشیم به نقد و بررسی آراء آلن وود به منظور حل معضل صورتگرایی در اخلاق کانت بپردازیم. وود از جمله مفسران کانت است که سالها با معضل صورتگرایی دست به گریبان بوده است. او زمانی این اشکال را تا حدودی به اخلاق کانت وارد میدانست و در دورهای میکوشید در قامت مدافع، پاسخی درخور برای حل این چالش ارائه کند. در بخش مقدمه از مسیر تشریح مبانی نظری لازم برای ورود به مسئله، اهمیت این چالش برای داوری در خصوص نظام اخلاقی کانت را روشن میکنیم و نشان میدهیم که معضل صورتگرایی چرا و چگونه پدید آمد. در بخش دوم به نحوه مواجهۀ وود با این معضل میپردازیم و موضع نهایی او را در مقام مدافع به سنجش خواهیم گذاشت. در ادامه به نقدهایی میپردازیم که پاسخ وود قادر به پاسخگویی به آنها نیست؛ نقدهایی که از سوی رابرت پیپین و از رویکردی هگلی به این پاسخها طرح شده است. در بخش نتیجهگیری نشان میدهیم که چرا نسبت دادن نظریه ارزش به کانت در حل معضل صورتگرایی ناکام میماند. علاوه بر این، به امکان پاسخگویی به نقدهای پیپین از طریق خوانشی متفاوت به اختصار میپردازیم. خوانشی که مدعی است با محوریت بخشیدن به فلسفۀ تاریخ و فلسفۀ دین کانت، میتوان مضامین لازم برای پر کردن قانون اخلاق تهی و سوژۀ صرفاً معقول اخلاق کانت را فراهم آورد. مضامینی که با پیوند دوبارۀ سوژۀ اخلاقی به جهان بیرون و هویت انضمامی او، در حل چالش صورتگرایی راهگشا خواهند بود.
علی اکبر عبدل آبادی
چکیده
در این مقاله خواهم کوشید که با روشی تحلیلی ـ انتقادی، ابتدا با تکیه بر تحلیل انتقادی هنری سیجویک از اخلاق مبتنی بر فهم عرفی ــ که وی آن را «شهودگروی جزمینگرانه» نامیده است ــ و نیز با بیان اصول اخلاقیای که وی آنها را بدیهی و کاملاً معتبر دانسته است، تحلیلی از مفاد شهودگروی اخلاقی وی به دست دهم و سپس با تأمّلاتی انتقادی در ...
بیشتر
در این مقاله خواهم کوشید که با روشی تحلیلی ـ انتقادی، ابتدا با تکیه بر تحلیل انتقادی هنری سیجویک از اخلاق مبتنی بر فهم عرفی ــ که وی آن را «شهودگروی جزمینگرانه» نامیده است ــ و نیز با بیان اصول اخلاقیای که وی آنها را بدیهی و کاملاً معتبر دانسته است، تحلیلی از مفاد شهودگروی اخلاقی وی به دست دهم و سپس با تأمّلاتی انتقادی در اصول اخلاقی بدیهی و کاملاً معتبر مورد نظر سیجویک نشان دهم که آیا آن اصول به راستی اصولی بدیهی و کاملاً معتبرند یا اینکه فاقد بداهت و اعتبار مطلقاند و سیجویک آنها را به خطا اصولی بدیهی و کاملاً معتبر انگاشته است؟