پوریا گلشناس؛ یوسف نوظهور
چکیده
در این پژوهش میکوشیم این پرسش را پاسخ گوییم که معنای صدق در فلسفة کانت چیست و آیا میتوان در این فلسفه، معیاری برای نظریة صدق تعیین کرد یا نه. در گام نخست، با نظر به «تحلیل استعلایی[1] [آناکاویک ترافرازنده]» و بهویژه با تمرکز بر «استنتاج استعلایی [/تنقیح مناط][2]» در سنجش خرد ناب[3]، الگوی شناختیِ کانت را صورتبندی میکنیم. ...
بیشتر
در این پژوهش میکوشیم این پرسش را پاسخ گوییم که معنای صدق در فلسفة کانت چیست و آیا میتوان در این فلسفه، معیاری برای نظریة صدق تعیین کرد یا نه. در گام نخست، با نظر به «تحلیل استعلایی[1] [آناکاویک ترافرازنده]» و بهویژه با تمرکز بر «استنتاج استعلایی [/تنقیح مناط][2]» در سنجش خرد ناب[3]، الگوی شناختیِ کانت را صورتبندی میکنیم. برای صورتبندی دقیق این الگو، از تفسیر رابرت پاول ولف[4] بهره میگیریم. سپس، با نظر به مسائل جاری در معنیشناسیِ مدرن، میکوشیم سامان ارجاع[5] در این نظریة صدق را بررسی کنیم و در این راستا از تفسیر معناشناختی رابرت هانا[6]، کانتشناس معاصر بهره میگیریم. سرآخِر دلیل میآوریم که نظریة صدق در فلسفة کانت، مبتنی بر گونة ویژهای از اصل «انسجام[7]» است که آن را «نظریة انسجامگرویِ کانتی» نام میگذاریم. بدینترتیب، اگرچه قول مشهور بر آن است که کانت در سنجش، صدق را «همخوانی [/مطابقت][8]» دانسته است، نشان خواهیم داد که نظریة همخوانی صدق متضمن «واقعیتگروی استعلایی» است، درحالیکه نزد کانت واقعیت فینفسه را نمیتوانیم بشناسیم و تنها سامان واقعی مکانمند و زمانمند جهان تجربی را میشناسیم و همین سامانمندی است که ضرورت را در جهان تجربی تبیین میکند و مقوّم آن است؛ بنابراین ممکن نیست نظریة صدق در فلسفة کانت همخوانی یا مطابقت در معنای معمول آن باشد، بلکه نوع ویژهای از «انسجامگروی» است. در این متن هر جا که از سنجش نقلقول کردهایم، ترجمة فارسیِ میرشمسالدین ادیبسلطانی با عنوان «سنجش خرد ناب» را عیناً در متن گذاشتهایم.
[1]. Transcendental Analysis
[2]. Transcendental Deduction
[3]. Critique Of Pure Reason
[4]. Robert Paul Wolff
[5]. Reference
[6]. Robert Hanna
[7]. Coherence
[8]. Correspondence
داوود حسینی
چکیده
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که ...
بیشتر
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که در حضور فرضهای معقول و مورد پذیرش صدرا، «موجود» به معنای اشتقاقی بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر «وجود» بر چیزی صدق کند. سپس شواهدی ارائه خواهد شد که از نظر صدرا «وجود» بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر وجود موجود است. نتیجه معادلهای است بین صدق اشتقاقی «موجود» و موجودیت وجود. پس از آن شواهدی ارائه خواهد شد که طبق نظر صدرا «موجود» به لحاظ معنایی مشتق است. حاصل، استدلالی خواهد بود برای موجودیت وجود بر پایة صدق اشتقاقی «موجود». این استدلال در متون صدرا یا شارحانش نمونة مشابهی ندارد.
سید علی کلانتری
چکیده
بنا بر تزِ هنجارینگیِ باور، رابطهای هنجارین میان باور و محتوای آن وجود دارد. رابطۀ هنجارینِ مذکور را معمولاً توسط هنجاری که در ادبیات فلسفی «هنجار باور» مینامند صورتبندی میکنند؛ به این صورت که «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر p صادق باشد» (Shah, 2003, 2009). تمرکز ما در این مقاله، ناظر به موضوعی خاص راجع به تزِ هنجارینگی ...
بیشتر
بنا بر تزِ هنجارینگیِ باور، رابطهای هنجارین میان باور و محتوای آن وجود دارد. رابطۀ هنجارینِ مذکور را معمولاً توسط هنجاری که در ادبیات فلسفی «هنجار باور» مینامند صورتبندی میکنند؛ به این صورت که «شخص باید به p باور داشته باشد اگر و فقط اگر p صادق باشد» (Shah, 2003, 2009). تمرکز ما در این مقاله، ناظر به موضوعی خاص راجع به تزِ هنجارینگی باور به نامِ «استدلال هنجار غیر هدایتگر» بوده که توسط گلور ویکفورس (2009, 2010, 2013, 2015) صورتبندی شده است. گلور و ویکفورس با ارائۀ این استدلال ادعا کردهاند که هنجار باور فاقدِ نقش هدایت کنندگی برای فعل تولیدِ باور است، بر این اساس آنان نادرستیِ تز هنجارینگیِ باور را نتیجه گرفتهاند. هدف کلیدی ما در مقالۀ پیش رو، نقد مدعای آنها است. بدین منظور، پس از ارائۀ شرحی از تزِ هنجارینگی باور، دامنۀ افعالی را که بر اساسِ این تز توسط هنجار باور مقیّد میشود مشخص مینماییم. پس از نقد مدعای گلور و ویکفورس مقاله را با ارائۀ یک توضیح تحلیلی در مورد نحوۀ پیروی از هنجار باور مبتنی بر تز هنجارینگیِ باور به پایان خواهیم برد.