خسرو باقری؛ زهره خسروی
چکیده
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه ...
بیشتر
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه شناختی و نظیر آن، مورد اعتنای اساسی قرار گیرد. البته، سخن گفتن از رفتارهای اضطراری در فرد یا پیش بینی ناپذیری نتایج اعمال درهم تنیده افراد در حالت اجتماعی، با دیدگاه عاملیت آدمی در نظریه اسلامی عمل قابل جمع است؛ مشروط بر آنکه سخت هسته مذکور، در بنیاد پذیرفته شده باشد. دیدگاه هابرماس نیز عاملیت آدمی را مورد توجه جدی قرار داده است. در نظریه وی، دو الگوی عمل قصدی – عقلانی و عقلانیت کارکردی در سیستم مطرح است. این دو الگو منجر به قبول دو دستگاه مفهومی و دو سبک روش شناختی در بررسی وی گردیده است. ویژگیهای این دو دستگاه مفهومی و سبک روش شناختی، مانع از آن میشود که بتوان میان آنها پیوستگی قائل شد. این از آنرو است که تغییر منظر از «دیدگاه بازیگر» به «دیدگاه تماشاگر»، کیفیت موضوع مورد مطالعه را هم تغییر میدهد در مقایسه دو دیدگاه باید گفت که دیدگاه هابرماس در مورد تبیین سیبرنتیکی سیستم اجتماعی، نمونهآی از تبیینی است که اساساً مبتنی بر مفروضاتی متفاوت با انسان شناسی اسلامی است. این از آنرو است که تبیین سیبرنتیکی، به نحوی که هابرماس اظهار میکند، از اساس بیاعتنا به قصد و آگاهی عاملان است. در این نوع تبیین، نظر بر آن است که خود سیستم، موجودیتی عینی دارد و بهعلاوه، قوانین خاصی برای تحول خود دارد که با منطق پسخوراند صورت میپذیرد و آگاهی و قصد عاملان، دخالتی در این منطق ندارند.