ملیحه ابویی مهریزی
چکیده
مقاله حاضر پاسخی به این پرسش اساسی است که چرا زبان نزد افلاطون از اهمیت فراوانی برخوردار است. او در محاورههای متعددی مانند ثئایتتوس و سوفیست، به این موضوع میپردازد؛ و در کراتولوس «زبان» جنبة محوری مییابد. همچنین میان زبان و مابعدالطبیعة افلاطون ارتباط ناگسستنی وجود دارد. بنابرایندر این مقاله ارتباط بین زبان و مابعدالطبیعة ...
بیشتر
مقاله حاضر پاسخی به این پرسش اساسی است که چرا زبان نزد افلاطون از اهمیت فراوانی برخوردار است. او در محاورههای متعددی مانند ثئایتتوس و سوفیست، به این موضوع میپردازد؛ و در کراتولوس «زبان» جنبة محوری مییابد. همچنین میان زبان و مابعدالطبیعة افلاطون ارتباط ناگسستنی وجود دارد. بنابرایندر این مقاله ارتباط بین زبان و مابعدالطبیعة افلاطون نیز واکاوی میشود. ادعای محوری این که این پیوند چنان عمیق است که میتوان گفت کل دیدگاه افلاطون دربارة زبان حول دیدگاه وی درباب هستیهای واقعی، یعنی مُثُل، شکل میگیرد؛ و بر همین اساس است که به نقادی دیدگاههای رایج زمان خویش دربارة زبان، مانند قراردادگرایی و طبیعتگرایی، میپردازد. به عبارت دیگر، افلاطون ضمن تحلیل دو موضع متقابلِ قراردادگرایی و طبیعتگرایی نشان میدهد که نمیتوان از طریق مطالعۀ نامها به کشف طبیعت چیزها نائل شد.
ایمان شفیع بیک
چکیده
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد ...
بیشتر
این مقاله کوششی است در تبیین دیدگاه افلاطون دربارة معرفتبخشیِ زبان در محاورة کراتولوس. افلاطون در این محاوره دو رویکردِ قراردادگرایی (مبنی بر اینکه تنها قرارداد است که درستیِ هر واژه را تعیین میکند) و طبیعتگرایی (یا ذاتگرایی، مبنی بر اینکه هر واژه از طبیعت یا ذات مدلول خود حکایت دارد) را دربارة درستیِ واژگان بررسی و سپس رد میکند. همچنین، او به ریشهشناسیِ شماری از واژگان یونانی رو میآورد و گویی از این کار مرادی جز این ندارد که ثابت کند نباید در پیِ معرفتِ راستین، به پژوهش دربارة واژگان توسل جست. او در پایان محاوره به این نتیجه میرسد که باید به روشی مستقل از واژگان در جستوجوی معرفت بود. این نتیجهگیریِ سلبی، بهویژه به سبب اختصار آن در مقایسه با حجم محاوره، به تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه افلاطون در پرتو دیگر آثار او دامن زده است. دستاورد این مقاله این است که افلاطون در کراتولوس هرگونه روش متکی بر زبان را در کسب حقیقت محض ناکارآمد مییابد.