فلسفه
ذات یا «بود» عالم از دیدگاه شوپنهاور و کارکرد معرفتی هنر در آن با تأملی در فلسفه افلاطون

سیمین اسفندیاری

دوره 19، شماره 76 ، دی 1402

https://doi.org/10.22054/wph.2022.68025.2081

چکیده
   شوپنهاور این عالم را پدیداری می‌داند که تجلی شئ فی‌نفسه است و شئ فی‌نفسه یا به عبارتی «بود» عالم، چیزی نیست جز اراده که باطن جهان و نه چیزی برتر از جهان است. جهان فلسفی او از سه مرتبه‌ی اراده، ایده و پدیدارها تشکیل شده است. اراده بنیاد و اساس فلسفه شوپنهاور را شکل می‌دهد که هستی ظهور آن است. شوپنهاور ایده را ناب‌ترین تصویرِ ...  بیشتر

فلسفه
نیچه و یونان باستان: فیلسوف ــ ‌هنرمند به‌مثابۀ بنیادگذار فرهنگِ والا

امین درستی؛ احمد علی حیدری

دوره 19، شماره 73 ، فروردین 1402، ، صفحه 59-82

https://doi.org/10.22054/wph.2023.72486.2141

چکیده
  در اندیشۀ نیچه فرهنگ، فلسفه و هنر یونان باستان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. او علی‌رغمِ نگاه به‌شدت نقادانه و رادیکالی که به‌کل سنت فرهنگی غرب دارد، همواره فرهنگ یونان باستان را به‌مثابۀ والاترین فرهنگ بشری می‌ستاید. این ستایش پیامد مهم‌ترین دغدغۀ نیچه است: «درمانِ بحرانِ فرهنگِ مدرن با آفرینشِ فرهنگی والا». ایدۀ بنیادین ...  بیشتر

هیدگر و فروکاهی شأن هنر در زمانة ما

مرجانه سوزن کار؛ محمدرضا ریخته گران؛ شمس الملوک مصطفوی

دوره 16، شماره 64 ، دی 1399، ، صفحه 69-91

https://doi.org/10.22054/wph.2021.48642.1798

چکیده
  هیدگر ذات هنر را در کار نشاندن حقیقت می­داند و معتقد است آنچه هنر را به عنوان هنرِ (اصیل) ممکن می­کند، ذات هنر است. به باور او هنر که روزگاری - در یونان باستان- با تحقق حقیقت پیوند داشت و از این­رو، از امکان وجودی برخوردار بود، با آغاز عصر متافیزیک و طی چندین مرحله، پیوند خود را با ذاتش گسسته و از امکان وجودی دور شده است. به عبارتی ...  بیشتر

نقد و بررسی نسبت هنر با حقیقت در فلسفۀ هگل

نوش آفرین شاهسون؛ محمد جواد صافیان؛ غلامعلی حاتم

دوره 16، شماره 61 ، فروردین 1399، ، صفحه 41-61

https://doi.org/10.22054/wph.2020.43831.1739

چکیده
  نسبت بین هنر و حقیقت در تاریخ تفکر غرب لااقل از هنگام طرح مباحث نظری راجع به هنر از زمان افلاطون و ارسطو مطرح بوده است. در دوران جدید نیز فیلسوفان به این نسبت اندیشیده‌اند. می‌دانیم که در دورۀ جدید و با تأسیس زیبایی‌شناسی  توسط بومگارتن بین حقیقت و هنر به‌کلی جدایی و مفارقت حاصل شد و این مفارقت با کانت قطعیت پیدا کرد. اما پس از او ...  بیشتر

بررسی انتقادی نهاد موزه؛ با ابتنای بر اندیشه‌ها‌ی پدیدارشناسانة موریس مرلوپونتی

نادر شایگان فر؛ زینب صابر

دوره 11، شماره 43 ، مهر 1394، ، صفحه 113-136

چکیده
  موریس مرلوپونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی است که در یک سلسله از مقاله­ها و گفتارها آثار هنری و مفاهیم مرتبط با حوزة هنر را با به­کاربردن روش پدیدارشناسی مورد تأمل قرار داده است. او با توجه به ادبیات موجود در این زمینه و پیشینة پدیدارشناسانة بحث در باب هنر  سعی دارد بر بحث ادراک و رابطة آن با هنر تأکید کند، و  نقش هنر را از منظری ...  بیشتر

تقریر هایدگر از ایدئالیسم افلاطونی به عنوان خاستگاه استتیک

احمد رحمانیان؛ شمس الملوک مصطفوی

دوره 8، شماره 31 ، مهر 1391، ، صفحه 121-138

https://doi.org/10.22054/wph.2012.5855

چکیده
  یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که ...  بیشتر

سادرشیا و میمسیس: بررسی تطبیقی حکمت هنر هندی و فلسفة هنر یونانی با تکیه بر آرای فلوطین

حسن بلخاری

دوره 6، شماره 22 ، تیر 1389، ، صفحه 35-54

https://doi.org/10.22054/wph.2010.5801

چکیده
  حکمت شرقی و فلسفة یونانی در برخی از بنیادی‌ترین مبانی نظری، وجوه مشترکی با هم دارند، همچون ایده و نظریة وحدت وجود که هم شاه‌بیت معانی در اوپانیشادها (بزرگترین کتاب حکمت هندو) است و هم در اندیشه‌های فلاسفة بزرگی چون هراکلیت (کاپلستون، 1368، 55)، افلاطون و فلوطین حضوری بارز دارد.1 سروپالی رادا کریشنان، متفکر بزرگ هندی، برخی از این اشتراکات ...  بیشتر

فهمِ هنری بی‌بدیل است تلقی هنری هیدگر؛ عرصة پیوند آراء‌ فلسفی هنر

احمد علی حیدری

دوره 6، شماره 21 ، فروردین 1389، ، صفحه 7-31

https://doi.org/10.22054/wph.2010.5786

چکیده
  نگارنده در این مقاله ابتدا به مختصات فهم هنری که خصائصی ممتاز دارد اشاره کرده و کوشیده است به پرسش «هنر چیست؟»‌ پاسخی در خور عرضه کند. از آنجا که پاسخ مذکور متضمن مؤلفة ارزش در تعریف هنر است، وی به‌اختصار به جایگاه ارزش در تلقی متفکران صاحب‌نامی چون کانت، هگل، آدورنو و هیدگر می‌پردازد و سپس به این جمع‌بندی می‌رسد که تلقی هنری ...  بیشتر