ایمان شفیع بیک
چکیده
نوشتههای آغازین افلاطون حول محور نوعی معرفت میگردند که متعلَقِآنفضیلتهای اخلاقی است. دیدگاهِ معرفتشناختیِ این نوشتهها نظر را با عمل گره میزند؛ چراکه بر اساس آن، معرفت به فضیلتِ اخلاقی، ما را در عمل نیز اخلاقی، و جهل به آن، ما را مبتلا به رذیلت میسازد. اراده نیز از معرفت پیروی میکند؛ بهگونهای که اگر کسی نیکی را بشناسد، ...
بیشتر
نوشتههای آغازین افلاطون حول محور نوعی معرفت میگردند که متعلَقِآنفضیلتهای اخلاقی است. دیدگاهِ معرفتشناختیِ این نوشتهها نظر را با عمل گره میزند؛ چراکه بر اساس آن، معرفت به فضیلتِ اخلاقی، ما را در عمل نیز اخلاقی، و جهل به آن، ما را مبتلا به رذیلت میسازد. اراده نیز از معرفت پیروی میکند؛ بهگونهای که اگر کسی نیکی را بشناسد، خواهان آن خواهد بود؛ ازاینرو، هیچکس به خواست خود بدی نمیکند. همچنین، سعادت آدمی در گرو معرفت است؛ زیرا برخورداریهای مادی تنها در صورتی که بهدرستی به کار روند، خیر به بار میآورند و معرفت کاربرد درست آنها را به ما مینماید. حتی فضیلتهای اخلاقی، اگر با معرفت همراه نباشند، فضیلت راستین نیستند. پس، معرفت شرط اصلی کسب فضیلت و سعادت است. در نوشتههای یادشده، روش دیالکتیک سقراطی برای دستیابی به معرفت اخلاقی آزموده، و ثابت میشود که با این روش بهدشواری میتوان به چنان معرفتی دست یافت. بااینحال، گامنهادن در این راه، زندگی و وجودِ فیلسوف را از فلسفة او جداییناپذیر میسازد.