محمد عنبرسوز؛ یوسف نوظهور
چکیده
بباروخ اسپینوزا، فیلسوف عقلگرای قرن هفدهم، توجه ویژهای به شناخت و معرفتشناسی دارد. بر اساس نظر اسپینوزا، شناخت انواع و مراتبی دارد که معتبرترین آنها شناخت شهودی است و از همین رهگذر، او به بحث از شهود، متعلق آن و ویژگیهایش میپردازد. جستار حاضر، ضمن بررسی اقسام شناخت در اندیشه اسپینوزا، به واکاوی مفهوم و متعلق شهود در نظر ...
بیشتر
بباروخ اسپینوزا، فیلسوف عقلگرای قرن هفدهم، توجه ویژهای به شناخت و معرفتشناسی دارد. بر اساس نظر اسپینوزا، شناخت انواع و مراتبی دارد که معتبرترین آنها شناخت شهودی است و از همین رهگذر، او به بحث از شهود، متعلق آن و ویژگیهایش میپردازد. جستار حاضر، ضمن بررسی اقسام شناخت در اندیشه اسپینوزا، به واکاوی مفهوم و متعلق شهود در نظر او خواهد پرداخت. همچنین مقاله پیش رو، بر اساس دو دسته از تفاسیر، نشان خواهد داد که در سیر تفکر اسپینوزا، تغییری در متعلق معرفت شهودی صورت میپذیرد که ناشی از گذر اندیشه اسپینوزا از تقسیم معرفت بر مبنای صورت شناسایی به تقسیم آن بر اساس محتوای شناسایی است. این تغییر در انتقال اسپینوزا از رساله اصلاح فاهمه به کتاب اخلاق نمایان میشود و مفسران بر سر آن اختلافاتی دارند؛ بنابراین شهود موردنظر اسپینوزا در هر دو اثر، امری استنتاجی، بیواسطه و بیقاعده است؛ اما متعلق آن در رساله اصلاح فاهمه صفت و حالت و در اخلاق تنها حالت -یا ذوات اشیاء جزئی- است.