علی پایا
چکیده
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در ...
بیشتر
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در حد واقعبینانهای محدود ساخت: ریختن بحری به عظمت پدیدار مدرنیته در ظرف تنگ یک مقالۀ کوتاه، حذفها و سادهسازیها را ناگزیر میسازد. این نوشتار در عین حال به هیچ روی ادعای گزاف حل دشواریهای نظری مسئلۀ پیچیدۀ تجربۀ مدرنیته در ایران را ندارد. در واقع، اگر نتیجۀ بحث کنونی تاباندن اندک پرتویی به برخی از زوایای تازۀ این مسئله و جلب توجه مخاطبان به شماری از جنبههایی باشد که تاکنون کمتر بدان عنایت شده و از این رهگذر زمینه برای تأمل از منظرهایی نو دربارۀ مسئله فراهم شود، مقصودی که نگارنده در این مکتوب در پی آن است حاصل آمده است.
علی پایا
چکیده
چارچوبهای مفهومی کنشگران بر نوع شناخت آنان از امور تأثیرگذار است. در خصوص پدیدار علم تجربی (اعم از علوم فیزیکی، زیستی، انسانی، و اجتماعی)، هر یک از دو رهیافت رئالیستی و ضد رئالیستی تصویر متفاوتی از معرفت علمی را ترویج میکنند. این دو گروه دربارۀ معیارهای معرفت مرتبه دوم و چارچوبهای مفهومی نظریههایی که میباید برای ارزیابی علم ...
بیشتر
چارچوبهای مفهومی کنشگران بر نوع شناخت آنان از امور تأثیرگذار است. در خصوص پدیدار علم تجربی (اعم از علوم فیزیکی، زیستی، انسانی، و اجتماعی)، هر یک از دو رهیافت رئالیستی و ضد رئالیستی تصویر متفاوتی از معرفت علمی را ترویج میکنند. این دو گروه دربارۀ معیارهای معرفت مرتبه دوم و چارچوبهای مفهومی نظریههایی که میباید برای ارزیابی علم مورد استفاده قرار گیرد، با یکدیگر اختلاف نظرهای اساسی دارند. شماری از رئالیستها که میتوان آنها را به اعتبار دعاویشان رئالیستهای متواضع یا حداقلی نامید، بر این نکته تأکید میورزند که هر نظریۀ معتبر دربارۀ علم تجربی میباید اولاً، شماری از اهداف بنیادی و اساسی را برای علم تجربی و فعالیت علمی تعریف کند. ثانیاً، مجموعهای از قواعد متدولوژیک را پیشنهاد دهد که به شیوهای مؤثر راه را برای رسیدن به اهداف تعریفشده هموار کند. و ثالثاً، استدلالهای معتبری ارائه دهد که روشن سازد اهداف تعریفشده و قواعد متدولوژیک پیشنهادی از بدیلهایی که در این زمینه عرضه شدهاند برترند. ضد رئالیستها مدعیاند که رویکرد آنان در قبال علم تجربی از رویکرد مورد نظر رئالیستها موفقتر است و تصویر دقیقتری از علم و فعالیت علمی ارائه میدهد. به اعتقاد شماری از ضد رئالیستها، هدف علم میباید عبارت باشد از دستیابی به کفایت و توانایی تجربی. این گروه تأکید میورزند که نقش اصلی نظریههای علمی، بر خلاف آنچه رئالیستها ادعا میکنند، دستیابی به معرفت دربارۀ امور زیرینبنیاد نیست بلکه نقش نظریههای علمی، سازماندهی و انتظام بخشیدن به دادههای تجربی و کسب معرفت در تراز پدیدارهای مشهود است. در داوری میان دو اردوگاه رقیبِ رئالیسم و ضد رئالیسم در علم میباید به سه پرسش اساسی توجه کرد: نخست، عالَم میباید چگونه باشد تا معرفت علمی نه تنها امکانپذیر گردد که از بالاترین شانس پیشرفت برخوردار شود؟ دوم، هدف و ساختار علم چگونه باید باشد تا آن را به فعالیتی موفق بدل سازد، یعنی معرفت مربوط به پدیدارها و امور زیرین را در اختیار آدمی قرار دهد؟ و سوم، متدولوژی چگونه باید باشد تا شانس موفقیت علم را به حداکثر برساند؟ در مقالۀ حاضر با بهرهگیری از آراء شماری از فیلسوفان علم و محققانی که به جنبههای اجتماعی علم توجه داشتهاند، کوشش خواهد شد تا پاسخهایی خرسندکننده برای پرسشهای فوق ارائه شود. نکتۀ اصلی مورد تأکید در استدلالهای مقاله آن خواهد بود که نوعی رهیافت رئالیستی، که عقلگراییِ نقّاد را با تجربهگراییِ هدفمند ترکیب میکند نهتنها به دانشمندان و افراد عادی در درک بهتر علم کمک میکند بلکه برنامۀ تحقیقاتی قدرتمندی برای پیشبرد بهینۀ علم نیز در اختیار محققان قرار میدهد.
علی پایا
چکیده
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهرهگیری از شماری از تفکیکهای فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاههای پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بودهاند مورد نقادی قرار میگیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده میشود که برخلاف نظر پوزیتویستها، اولاً همه علوم به ...
بیشتر
مقاله حاضر متشکل از سه بخش اصلی است. در بخش نخست با بهرهگیری از شماری از تفکیکهای فلسفی، منطقی و تجربی، دیدگاههای پوزیتیویستی و هرمنیوتیستی درباره علم و فناوری که طی دو قرن اخیر از دامنه تأثیر زیادی برخوردار بودهاند مورد نقادی قرار میگیرند. از رهگذر این نقادی توضیح داده میشود که برخلاف نظر پوزیتویستها، اولاً همه علوم به فیزیک و ریاضی قابل تحویل نیستند و ثانیاً علم و فناوری از سنخ واحدی به شمار نمیآیند؛ و برخلاف نظر هرمنیوتیستها، اولاً علوم انسانی و اجتماعی تافتهای به کلی جدا بافته از علوم فیزیکی و زیستی نیستند و ثانیاً فناوری برخلاف علم فاقد ذات و جوهر (در اصطلاح فلسفی) است.
در بخش دوم با استفاده از نتایج بهدست آمده در نخستین بخش به توضیح این نکته پرداخته میشود که علم و فناوری علیرغم ارتباط بسیار نزدیکی که با یکدیگر دارند، از جهات مهمی از هم متمایزند. همین تمایزهای اساسی منجر به آن میشود که محصول تکاپوهای علمی واجد خصلت کلیت و عمومیت باشد، حال آنکه فرآوردههای تکنولوژیک رنگ ظرف و زمینههای محلی را به خود میگیرند. به همین منوال، در حالیکه در علوم کوشش میشود تا از تأثیرات ناشی از نظامهای ارزشی و/ یا ایدئولوژیک تا حد امکان احتراز شود، در حوزه فناوری آموزههای حاصل از ارزشها از اهمیت بسیار برخوردارند.
در سومین و آخرین بخش مقاله با ارائه توضیحات بیشتر درباره شباهتها و تفاوتهای علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید میشود که علوم انسانی و اجتماعی با علوم فیزیکی و زیستی، بر این نکته تأکید میشود که علوم انسانی و اجتماعی دارای خصلتی دوگانهاند: این علوم از یکسو «علم» محسوب میشوند و از سوی دیگر «فناوری» به شمار میآیند. این خصلت دوگانه موجب میشود که امکان عام تولید فناوریهای انسانی – اجتماعیای بومی و حتی دینی موجود باشد. اما این نکه در عین حال در بردارنده دو نتیجه بسیار مهم است. نخست آنکه «علم دینی» یا «علم بومی» مفاهیمی سازگار نیستند. دیگر آنکه استفاده از امکان عامل تولید «فناوریهای انسانی – اجتماعی بومی و یا احیاناً دینی» به منظور دستیابی به محصولات و فرآوردههای خاص، نیازمند شناخت دقیق از ظرفیتها و استعدادهای محیطها و زمینههای معین است و در غیاب این درک دقیق، این احتمال قوت مییابد که کوششهایی که در این قلمرو صورت میگیرد و سرمایهگذاریهایی که به انجام میرسد، ضایع و تباه گردد، یا نتایج نامطلوب و خلاف انتظار ببار آورد.
علی پایا