محمدعلی دیباجی
چکیده
یکی از مسائلی که جزء بنیادین حکمت محسوب میشود چگونگی فهمِ مابعدالطبیعه است. مسئله این است که چگونه و با چه وسیلهای میتوان به فهم مابعدالطبیعه نائل شد؟ ارسطو و فیلسوفان مشائی روش برهانی و عقل را راه حل مسئله میدانند. اما سهروردی در کنار برهان، از کشف و تأله سخن به میان میآورد و از همین جا روششناسی او متفاوت از روششناسی ...
بیشتر
یکی از مسائلی که جزء بنیادین حکمت محسوب میشود چگونگی فهمِ مابعدالطبیعه است. مسئله این است که چگونه و با چه وسیلهای میتوان به فهم مابعدالطبیعه نائل شد؟ ارسطو و فیلسوفان مشائی روش برهانی و عقل را راه حل مسئله میدانند. اما سهروردی در کنار برهان، از کشف و تأله سخن به میان میآورد و از همین جا روششناسی او متفاوت از روششناسی فیلسوفان متقدم وی میشود. تأله و کشف راه مشاهدۀ عالم غیرجسمانی است که میتواند با لباس برهان و استدلال به میدان مفاهمه آورده شود. مابعدالطبیعۀ سهروردی مابعدالطبیعهای است که مفاهیم و تصورات حسی، خیالی و عقلی به کار رفته در آن ابتدا با انواع تأله و کشفی که وی میگوید به دست میآید و سپس به صورت مُبَرهن در گزارههای فلسفی و حکمی به کار میرود. این متافیزیکپژوهی سهروردی در فلسفۀ او مستلزم روششناسی خاصی است که در این مقاله بدان پرداخته میشود؛ روششناسیای که در آن سخن از تأله و کشف است به عنوان طریقی جدید برای فهم مابعدالطبیعه و بهویژه بخشی از آن که ماوراءالطبیعه نامیده میشود. این روششناسی همچنین بهرهمند از زبان رمزی و نمادینی است که ظرفیت معانی فلسفی را دوچندان میکند و نشان میدهد که زبان رسمیِ فلسفی در نشان دادن ماهیت اشیاء، فهم مابعدالطبیعه و... ناتوان است.