محمد حسن امامی؛ امیر نصری
چکیده
برلینت، جریان علمزیباشناسی دردو قرنگذشته را مبتنی بر دیدگاه سنتیِ تحسین زیباشناسی میداند. ایندیدگاه بر دو ستون "بیعلقگی" و"تامل"استوار است. نگرش بیعلقگی رهاییبخش انسان از روزمرگی و امکان حضورآزادانه او در کنار ابژه یا بازنمایی آن است که منجر به توجه به زیبایی میشود. برلینت با آشکارسازی برخی از دردسرهای ...
بیشتر
برلینت، جریان علمزیباشناسی دردو قرنگذشته را مبتنی بر دیدگاه سنتیِ تحسین زیباشناسی میداند. ایندیدگاه بر دو ستون "بیعلقگی" و"تامل"استوار است. نگرش بیعلقگی رهاییبخش انسان از روزمرگی و امکان حضورآزادانه او در کنار ابژه یا بازنمایی آن است که منجر به توجه به زیبایی میشود. برلینت با آشکارسازی برخی از دردسرهای هنرزیبا در زیباشناسی سنتی، میپرسد، چرا فهم هنر در زیباشناسی سنتی به الگویی برای تحسین از طبیعت بدل میگردد؟. دنیای ابژهها در زیباشناسی سنتی براحتی قابل کنترل و محدودشدن است، در حالیکه عینیت بخشیدن به محیطزیست بسیاردشوارتر از هنراست. بدین منظور پرسش دیگری مطرح میکند، آیا میتوان نتیجهگرفت به علم زیباشناسی جداگانهای برای طبیعت نیازمندیم؟ و چگونه بواسطه تنها مرجعِ بیعلقگی، بسیاری ازعلاقمندی که در زندگی واقعی تجربه میگردد، بکناری نهاده میشوند. زیرا در بیشتر مواقع تجربه ما در تحسینطبیعت، از مرزهای یک ابژه موردتأمل فراتر میرود و از محدودیت در مرزهای خاص امتناع میورزد.برلینت، با سرنخ قرار دادن امروالا برای شناسایی زیباشناسی متمایز برای طبیعت، استدلال میکند جهتی که زیباشناسیطبیعت، ما را به آن سوق میدهد مشارکت با اوست. و با ارائه زیباشناسیمشارکتی، نهتنها تحسین ما از طبیعت را تغییرمیدهد بلکه ماهیت تحسین را نیز متحول میکند. هرچند ضرورت عبور از بیعلقگی در زیباشناسیمشارکتی پرسش برانگیز باقی میماند.این تعریف از مرزهای زیباشناسی امکاندیگری برای مواجه انسانِمصرفگرا با طبیعت که درحال تجربه تغییراتاقلیمی متاثر از جهاندوگانه سوژه-ابژه است، فراهممینماید و آثار هنرمحیطیکریستو و ژان-کلود به منزله مفادی برای این امکان، همدلی با زیباشناسیمشارکتی را بیش از پیش آشکار میسازد.
فلسفه
محمد حسن امامی؛ محمدحسن امامی؛ امیر نصری
چکیده
آرنولدبرلینت با تمرکزبر تجربهحسی در زیباشناسی که همواره با احساس مثبت همراه نیست، به تحلیل پرسش چرائی و چگونگی منفیبودن ارزشهایزیباشناختی میپردازد تا گستره دامنه زیباشناسی از امر"زیبا" و کاربرد آن در حوزههنری فراتر رود. و چون زیباشناسی برای برلینت امری تجربی است، برای گشودگی این دامنه، حالات زیباشناسی(ایجابی و سلبی) ...
بیشتر
آرنولدبرلینت با تمرکزبر تجربهحسی در زیباشناسی که همواره با احساس مثبت همراه نیست، به تحلیل پرسش چرائی و چگونگی منفیبودن ارزشهایزیباشناختی میپردازد تا گستره دامنه زیباشناسی از امر"زیبا" و کاربرد آن در حوزههنری فراتر رود. و چون زیباشناسی برای برلینت امری تجربی است، برای گشودگی این دامنه، حالات زیباشناسی(ایجابی و سلبی) را مقولهبندی نمینماید و به شناسائی حالات زیباشناسی میپردازد. بنابراین برلینت تجربیات حسی را که دارای ارزش مثبت نیستند با عنوان "تحت زیبایی" نامگذاری میکند.
برلینت با معرفی مشخصههای نقدِمنفی در حوزههنر، گستردهگی زیباشناسیسلبی و اشکالگوناگون آنرا در نسبت با نقدهنری آشکار مینماید. یکی از اینگونهها همان چیزی است که معمولا "ذوق بد" نامیده میشود. با تبیین نسبت بین اخلاق و زیباشناسیسلبی، امکان ارزیابی اجتماعی و اخلاقی از ابژههای هنری و آلودگیهای زیستمحیطی پیشروی مخاطبین قرارمیگیرد و با عبور از زیباشناسی ایجابی موضوعی نوین تحت عنوان "زیباشناسیسلبی فراتر از هنر" و تعمق درباب بحران محیطزیست برای مطالعه فراهم مینماید.
فلسفه
سیده ملیکا سفیداری؛ امیر نصری
چکیده
روسو در اعترافات به دنبال نمایش خود با تمام خصوصیات حقیقی و طبیعی آن است. او ادعا میکند که خود حقیقی و طبیعی او تنها با در نظر داشتن زنجیرة احساساتش، فهم منشأ این احساسات و مشخص کردن تمایز بین آنها از جهت اصیل یا غیراصیلبودن قابلفهم است. روسو برای رفع اتهام فریب و خودفریبی، نتیجهگیری نهایی در خصوص کیستی خود را به خوانندگان ...
بیشتر
روسو در اعترافات به دنبال نمایش خود با تمام خصوصیات حقیقی و طبیعی آن است. او ادعا میکند که خود حقیقی و طبیعی او تنها با در نظر داشتن زنجیرة احساساتش، فهم منشأ این احساسات و مشخص کردن تمایز بین آنها از جهت اصیل یا غیراصیلبودن قابلفهم است. روسو برای رفع اتهام فریب و خودفریبی، نتیجهگیری نهایی در خصوص کیستی خود را به خوانندگان واگذار میکند. علاوه بر آن، روسو باور دارد که تنها خوانش معتبر از جانب خوانندگان توجه به زنجیرة احساساتش بهعوض ساخنار و نسبت رویدادها است. در این نوشتار، با استفاده از تحلیل ریکور از ساختار و طرح روایت، هویت روایی و فن شعر ارسطو مشخص میشود رویدادها در اعترافات در فرم هماهنگیِ ناهماهنگ و ژانر تراژدی پیکربندی شدهاند. این ساختار روایت شکلی از خوانش را به خواننده تحمیل میکند که متفاوت از خوانشِ مدنظر روسو است. به این معنا که بر مبنای تحلیل ریکور از هویت روایی، شخصیت روسو برای مخاطب اعترافات بر مبنای زنجیرة رویدادهای روایی شکل میگیرد و نه بر مبنای زنجیرة احساسات روسو.
سید رحمان مرتضوی؛ امیر نصری
چکیده
کربن در طرح عام تطبیقی خود، جایگاهی ویژه برای فلسفۀ تطبیقی هنر قائل است؛ فلسفۀ تطبیقی هنر با نشان دادن مشترکات انضمامیتر فرهنگهای دینی، امکان برابر نهی آنها و کشف تناظرات موجود را سهلتر میکند؛ این رویکرد با روش «تأویل باطنی» یا پدیدارشناسی (البته پدیدارشناسی به معنایی کربن مراد میکند) میسر خواهد بود؛ این تأویل باطنی ...
بیشتر
کربن در طرح عام تطبیقی خود، جایگاهی ویژه برای فلسفۀ تطبیقی هنر قائل است؛ فلسفۀ تطبیقی هنر با نشان دادن مشترکات انضمامیتر فرهنگهای دینی، امکان برابر نهی آنها و کشف تناظرات موجود را سهلتر میکند؛ این رویکرد با روش «تأویل باطنی» یا پدیدارشناسی (البته پدیدارشناسی به معنایی کربن مراد میکند) میسر خواهد بود؛ این تأویل باطنی مبتنی بر دریافت خاصی از زمان و حقیقت است که فهم به معنای واقعی کلمه که چیزی جز «وعی» نخواهد بود را ممکن میسازند. به رأی کربن ما با این تأویل باطنی میتوانیم بدون درافتادن به دام تناقضگویی، قرابتهای موجود میان اجزاء یک اثر هنری در گوشهای از عالم را با ساختارهای مشابهی که در مکانهای دیگر یافتنی هستند، مقایسه کنیم و تطبیق دهیم؛ کاری که در صورت توفیق مهیا کننده زمینههای گفتگو در دیگر عرصهها نیز خواهد بود. تلاش ما بر این بوده است تا با بررسی این تلاش تطبیقی کربن، به فهمی از الگویی که بر مبنای آن، این «فلسفه تطبیقی هنر» رخ میدهد، دست یابیم؛ کاری که با طرح نمونههایی از نوشتههای کربن که در این چهارچوب قرار میگیرند، صورت پذیرفته است؛ ازاینرو نوشتار حاضر با معرفی عناصر روش شناسانهای آغاز میشودکه هانری کربن در تدوین فلسفه تطبیقی هنر به کار میبندد و با پژوهشی در تحلیلهای او در این چهارچوب پایان خواهد پذیرفت.