محمدمحسن حائری؛ داوود حسینی
چکیده
در سالهای اخیر توجه خاصی به مساله تکثرگرایی منطقی شده است؛ عمده این مباحث در عکسل العمل به نظریه بیل و رستال درباره چگونگی تحقق بیش از یک منطق بوده است. نظریه ایشان این است که عدم تعین معنای اعتبار منطقی فراتر از تمایز میان اعتبار استنتاجی و اعتبار استقرایی است. مفهوم اعتبار استنتاجی نیر نامتعین است. این عدم تعین ریشه در عدم تعین امر ...
بیشتر
در سالهای اخیر توجه خاصی به مساله تکثرگرایی منطقی شده است؛ عمده این مباحث در عکسل العمل به نظریه بیل و رستال درباره چگونگی تحقق بیش از یک منطق بوده است. نظریه ایشان این است که عدم تعین معنای اعتبار منطقی فراتر از تمایز میان اعتبار استنتاجی و اعتبار استقرایی است. مفهوم اعتبار استنتاجی نیر نامتعین است. این عدم تعین ریشه در عدم تعین امر بنیادین دیگری است: عدم تعین حالت. حالتها همان صادق کننده مقدمات و نتیجه یک استدلال هستند. مثال روشن برای حالت، همان مدلهای تارسکی برای منطق کلاسیک است. ارتباط میان اعتبار استنتاجی و حالت چنین است: استدلالی معتبر است که در همه حالتها صدق-نگهدار باشد. حال، چون حالت امری نامتعین است، اعتبار منطقی نیز امری نامعین خواهد بود. در این مقاله استدلال خواهیم کرد که اگر نظریه بیل و رستال با تببینی درباره چگونگی جواز وقوع حالتهای هم-تراز تکمیل نگردد، چیزی بیش از توضیحی متعارف درباره چگونگی ساختن منطقهای مختلف نیست.
میثم زندی گوهرریزی؛ داود حسینی
چکیده
نظریه ابتنا ساختاری لایهبندی شده از واقعیات ارائه میدهد. اگر واقعیتهای شامل رابطه ابتنا را در نظریه وارد کنیم، وضعیت آنها در سلسلهمراتب واقعیتها چیست؟ طبق اصل خلوص این واقعیتها نمیتوانند بنیادین باشند چرا که شامل بخش غیربنیادین هستند. آنها ناگزیر باید بر واقعیتی دیگر مبتنی باشند. غیربنیادین بودن این واقعیتها، به ...
بیشتر
نظریه ابتنا ساختاری لایهبندی شده از واقعیات ارائه میدهد. اگر واقعیتهای شامل رابطه ابتنا را در نظریه وارد کنیم، وضعیت آنها در سلسلهمراتب واقعیتها چیست؟ طبق اصل خلوص این واقعیتها نمیتوانند بنیادین باشند چرا که شامل بخش غیربنیادین هستند. آنها ناگزیر باید بر واقعیتی دیگر مبتنی باشند. غیربنیادین بودن این واقعیتها، به همراه اصولی دیگر، منتج به تولید زنجیرهای از واقعیتهای شامل رابطه ابتنا میشود که میتواند خوشبنیادی رابطه ابتنا را تهدید کند. خوشبنیادی رابطه ابتنا به جهت اینکه مبناگرایی (وجود یک لایه بنیادین از واقعیتها) را تضمین میکند، مطلوب است. در این مقاله نظریههای رایج در مورد ابتنای ابتنا را شرح میدهیم و نیز رویکردهای متفاوت برای خوشبنیاد ساختن ابتنا را معرفی میکنیم. این نظریهها شامل یک نظریه فروکاستگرا به نام ذاتگرایانه ابتنا و دو نظریه که واقعیتهای شامل ابتنا را بر چیزی در نظریه مبتنی میدانند هستند. دو نظریه اخیر نظریه سرراست و نظریه صفر مبتنی نام دارند. در این مقاله نشان میدهیم دو نظریه سرراست و نظریه صفر مبتنی با تعاریف خوشبنیادی سازگار و درنتیجه مبناگرا هستند. در طرف مقابل نشان میدهیم نظریه ذاتگرایانه ابتنا طبق هیچکدام از تعریفها خوشبنیاد نیست. تلاش میکنیم اصلاحی از نظریه ذاتگرایانه ابتنا ارائه کنیم که بتواند خوشبنیادی را در خود داشته باشد. نشان میدهیم که این تلاش اگرچه تا حدی موفق است، هنوز ابهاماتی را باقی میگذارد.
داوود حسینی
چکیده
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که ...
بیشتر
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که در حضور فرضهای معقول و مورد پذیرش صدرا، «موجود» به معنای اشتقاقی بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر «وجود» بر چیزی صدق کند. سپس شواهدی ارائه خواهد شد که از نظر صدرا «وجود» بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر وجود موجود است. نتیجه معادلهای است بین صدق اشتقاقی «موجود» و موجودیت وجود. پس از آن شواهدی ارائه خواهد شد که طبق نظر صدرا «موجود» به لحاظ معنایی مشتق است. حاصل، استدلالی خواهد بود برای موجودیت وجود بر پایة صدق اشتقاقی «موجود». این استدلال در متون صدرا یا شارحانش نمونة مشابهی ندارد.
بهنام ذوالقدر؛ داوود حسینی
چکیده
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف ...
بیشتر
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف این رویکرد، در این مقاله ما سعی خواهیم کرد تا تناقضهای وحدت وجود را بپذیریم و نشان دهیم که میتوان معناشناسیای از نظریۀ وحدت وجود ابن عربی با حفظ تناقضهای این نظریه ارائه کرد. برای این کار از نظریۀ گلوآنهای پریست استفاده خواهیم کرد. نظریۀ گلوآنها به مسئله وحدت پاسخ میگوید؛ یعنی این مسئله که چه چیز موجب وحدت اشیاء میشود و اجزای متکثر یک شیء چگونه کلی واحد را بر میسازند. این نظریه، نظریهای تناقض باورانه است؛ یعنی حاوی تناقضهایی صادق است و اصل عدم تناقض در آن معتبر نیست. بنابراین معناشناسی آن مبتنی بر منطقی فراسازگار؛ یعنی LP است. پس از ارائۀ خوانشی تناقض باور از وحدت وجودِ ابن عربی و توضیح نظریۀ گلوآنها، ترجمه ای از وحدت وجود ابن عربی به نظریۀ گلوآنهای پریست ارائه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که چگونه نظریه گلوآنها میتواند تناقضهای وحدت وجود را توضیح دهد. در این مقاله دغدغه ما رابطۀ حق و خلق و یا به عبارت دیگر وجود و موجودات است. از این رو به جنبههای دیگر نظریۀ وحدت وجود نخواهیم پرداخت.