شیرزاد پیک حرفه
چکیده
خیر و شر گاه چنان بیرحمانه و تراژیک درهم تنیدهاند که آدمی را با یک دوراهی اخلاقی وحشتناک روبهرو میکنند: از یکسو، بیعملی و عدمدخالت او منجر به ایذای شدیدی خواهد شد و از سویدیگر دخالتش برای کاهش یا رفع ایذا مستلزم انجام ایذایی ـ هرچند کوچکتر از ایذای پیشین ـ از جانب او خواهد بود. راهحل پیامدگرایان برای چنین مواردی همواره ...
بیشتر
خیر و شر گاه چنان بیرحمانه و تراژیک درهم تنیدهاند که آدمی را با یک دوراهی اخلاقی وحشتناک روبهرو میکنند: از یکسو، بیعملی و عدمدخالت او منجر به ایذای شدیدی خواهد شد و از سویدیگر دخالتش برای کاهش یا رفع ایذا مستلزم انجام ایذایی ـ هرچند کوچکتر از ایذای پیشین ـ از جانب او خواهد بود. راهحل پیامدگرایان برای چنین مواردی همواره همان اصل «بیشترین خیر برای بیشترین تعداد» است. آنها بر اساس این اصل، آدمی را در همة موارد نهتنها مجاز؛ بلکه ملزم به انجام ایذا برای کاهش کمّی و کیفی سرجمع کلی آن میدانند. اما این راهحل، دستِکم در قرائت حدأکثرگرا از آن، با داوریهای جاافتاده و شهودهای اخلاقی ما در تضاد است. از سویدیگر، بیعملیِ ناپیامدگرایانه ناشی از التزام بیقید و شرط و همیشگی به پارهای از محدودیتهای مطلق و غیرقابل نقض، در مواردی که خودداری از انجام ایذایی خُرد منجر به وقوع ایذایی فربه و سترگ میشود، بسیار خسارتخیز است و چندان با داوریهای جاافتاده و شهودهای اخلاقی ما سازگار نیست. به همیندلیل، ناپیامدگرایان کوشیدهاند در چنین مواردی، که هیچ راه گریز و شق ثالثی وجود ندارد با استفاده از «استدلال نتیجةدوگانه» دفع افسد به فاسد کنند. این مقاله، پس از معرفی آبشخور اصلی «استدلال نتیجةدوگانه» در آرای "ثامس آکوئیناس" و تبیین تقریرهای جدید آن در آرای "ژان پییِر گری یسوعی"، "جوزف منگن" و "دایرةالمعارف کاتولیک جدید"، میکوشد با تحلیل شروط چهارگانه آن و تدقیق و تعدیل آنها تقریری جدیدتر، دقیقتر و سادهتر از آن ارائه کند و یکی از نتایج مهم آن را در اخلاق کاربردی نشان دهد.