دانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Reactive Attitudes: A New Solution
for the Problem of Free Willرفتار بازتابی؛ رویکردی نو در حل مسألۀ آزادی اراده718385FAفخر الساداتعلویدانشگاه اصفهانمحمد علیاژه ایدانشگاه اصفهانJournal Article20110525Throughout the history of thought, free will and determinism have sparked offheated and controversial philosophical debates. Changed in form due to time lapse and mankind’s developments, the long-helddebate still addresses the same questions. Opposing the traditional view that free will and determinism are in constant conflict, some philosophers have put forward the idea that they are compatible. Among them, one can refer to P. F. Strawson who is also known for formulating the idea of reactive attitudes. In his groundbreaking work,Freedom and Resentment, he seeks to focus on reactive attitudes of mankind in his daily life. Stemming from mankind’s nature and representing his need for respect and goodwill, these attitudes are inseparable from his interactions and form an adequate basis for holding others responsible. This paper seeks to shed some light on Strawson’s approach to free will and determinism.<em>مسألة جبر و اختیار، در طول تاریخ اندیشه، همواره از اهمّ مسائل فلسفی و شاید </em><em><br /> </em><em>پر</em><em>بحث</em><em></em><em>ترین وچالش</em><em></em><em>برانگیزترین آن</em><em></em><em>ها بوده است، بهطوری</em><em></em><em>که گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری صرفاً صورت بحث را متحول ساخته ولی اساس مسأله همچنان باقی است. درحالی</em><em></em><em>که اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویة مسأله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند، گروهی از فلاسفه توانستند با طرح اندیشة سازگاری آزادی و جبر پرتوی تازه بر شیوۀنگرش به این مسأله بیفکنند. "پیتر استراسون" یکی از این فلاسفة سازگارانگار، و بنیان</em><em></em><em>گذار رویکرد رفتار بازتابی در موضوع جبر و اختیار است. وی در اثر نوآورانه</em><em></em><em>اش آزادی و آزردگی می</em><em></em><em>کوشد به</em><em></em><em>جای گرفتار نمودن خود در نزاع</em><em></em><em>های بی</em><em></em><em>حاصل جبرگرایانه و آزادی</em><em></em><em>گرایانه، محور تأملات خود را عکس</em><em></em><em>العمل</em><em></em><em>ها و به تعبیر خودش رفتارهای بازتابی ما در زندگی جاری و معمول</em><em></em><em>مان قرار دهد. چنین رفتارهایی –که برخاسته از بطن طبیعت ما و بیانگر نیاز نوع بشر به احساس حدی از احترام و ارادة نیک ازسوی دیگران است- به</em><em></em><em>عنوان عناصر جدانشدنی تعاملات انسانی، اساسی کافی را برای مسئول دانستن افراد فراهم می</em><em></em><em>نمایند؛ حال چه موجبیتی در کار باشد یا نباشد. در این مقاله سعی نموده</em><em></em><em>ایم به روشن</em><em></em><em>سازی ابعاد مختلف رویکرد استراسون بپردازیم.</em>https://wph.atu.ac.ir/article_385_1f8aa08b7b9843aea67424e43d36ee14.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Dialectical Theologyالهیات دیالکتیکی1934386FAشمس الملوکمصطفویدانشگاه آزاد واحد تهران شمالJournal Article20110501Swiss reformed theologian and thinker, Karl Barth (1886-1968) is regarded as the founding father of neo-orthodoxy in Protestantism. In the post-World War world where religion was under constant attack by critics, people had lost their faith in God, and liberal orthodoxy had degraded religion to a historical phenomenon and a guarantee for moral values, Barth developed “dialectical theology” in order to save religion. This article seeks to take a brief look at the claims made by liberal theology and Barth’s criticisms against it, present dialectical theology as a replacement for liberal theology and shed light on Barth’s role in the history of modern thought.<em>کارل بارت (1968-1886) متفکر و متاله سویسی، مؤسس نهضت نو ارتدوکس (راست دینی جدید) در مسیحیت پروتستان است. وی در شرایطی که دین در معرض شدیدترین حملات نقادانه مخالفین قرار داشت و جنگهای جهانی یأسی دهشتبار بر دل و جان مردم مستولی گردانده و رابطه معنوی آنها را با خـداوند سست نموده بود <br /> و در شرایطـی که سلطه تفکرات لیبرالی حاکم بر الهیات، دین را تا حد یک <br /> پدیدهی تاریخی و ضامنی برای ارزشهای اخلاقی تنزل داده بود، به نجات <br /> ایمان برخاست و این مهم را با درانداختن طرحی نو و ارائه روشی بدیع و از طریق نگاهی به سنت، به انجام رساند که در این راستا یکی از مهم ترین آموزههای وی، ‹‹الهیات دیالکتیکی››بود.این مقاله بر آن است که ضمن نگاهی مختصر به مدعیات الهیات لیبرال آئین پروتستان و نقدهای بارت بر آن، الهیات دیا لکتیکی را بهعنوان جایگزینی برای الهیات لیبرال معرفی کرده و اختلافهای اساسی آن را با الهیات لیبرال روشن سازد و ازاین طریق نقش کارل بارت را در تاریخ تفکر معاصر معلوم نماید. </em>https://wph.atu.ac.ir/article_386_9d2bf8ee7f57c24991c9c5c39d9dbc69.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923"Art" and "Truth" in Adorno's
Aesthetic Theory«هنر» و «حقیقت» در نظریة زیباشناختی آدورنو3560388FAنوشینشاهندهدانشگاه علامه طباطباییحسینعلینوذریدانشگاه آزاد اسلامی واحد کرجJournal Article20110122Adorno's conception about the roles that art can play in various areas of human's life is absolutely different from the dogmatic thoughts of the traditional culture and philosophy. According to Adorno, the most important function of art consists in its "critical" approach and "redemptionary" character for analyzing and criticizing the structures of domination and suppression in the society. Hence, Adorno's emphasis on the critical theory of art and its role in transforming social consciousness relies on what he calls the "truth content" of art and artwork. Adorno's main motivation for questioning the relation of "art" and "truth" goes back to the social role of art and the epistemological function it would have. In this paper, some of Adorno's central ideas and notions, regarding the "truth content" theme, especially in his Aesthetic Theory will be discussed.<em>باور "آدورنو" به نقشهایی که هنر میتواند در بسترهای مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزماندیشیهایی است که فرهنگ و فلسفة سنتی تاکنون آن را به</em><em></em><em>مثابه کارکردهایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد آدورنو، مهمترین کارکرد و نقشی که هنر میتواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهاییبخشی» آن در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب است. از همین</em><em></em><em>رو، باور او به نظریة انتقادیِ هنر دربارة جامعه و نقش هنر در تغییر آگاهی اجتماعی به آن چیزی باز میگردد که وی آن را «محتوای معطوف به حقیقت» هنر و اثر هنری مینامد. مهمترین چالشی که آدورنو را برای این نقد و تفحص برمیانگیزد، پرسش از رابطۀ «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتیای است که هنر میتواند داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهمترین و اصلیترین ایدهها و مفاهیم اندیشه</em><em></em><em>ورزی آدورنو بهمنظور روشنتر شدن موضوع «محتوای معطوف به حقیقت هنر»، در کتاب نظریة زیباشناختی وی، مورد بحث قرار میگیرد. </em>https://wph.atu.ac.ir/article_388_1b45482c1823125ae8794d923ba54e66.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Nietzsche’s Dionysian Approach
to Life and Death"نیچه" و رویکرد دیونوسوسی به زندگی و مرگ6182390FAحمیدرضامحبوبی آرانیدانشگاه تهرانJournal Article20110704According to Schopenhauer, man’s encounter with death and suffering has turned him into a metaphysical animal, that is, a being in search for a meaning or justification for his suffering and death. Nietzsche agrees on this point with Schopenhauer. The author of this paper seeks to show how Nietzsche attempts through his different works, which represent different stages of his thinking, to come up with a meaning for death, or at least some consolation. The German scholar first begins with the Apollonian and the Dionysian solutions, in The Birth of Tragedy, which the author elaborates on in the second part of the current paper and shows why Nietzsche prefers the second over the first. In his middle works, Nietzsche abandons his early solution and makes way for some momentary experiments. Then, he returns to the Dionysian approach which is, according to the author’s claim, his ultimate solution or consolation in the face of death in his later works, although this time not based on a metaphysical foundation as it was in his first book. <em>در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که به</em><em></em><em>معنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آن</em><em></em><em>هاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و از</em><em>اینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای اندیشهورزی او هستند، میکوشد معنا و یا دستکم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راهحل آپولونی و دیونوسوسی، راه</em><em></em><em>حلهایی هستند که نیچه در نخستین اثرش میپرورد و در دومین بخش مقاله نشان دادهام که چرا نیچه راه</em><em></em><em>حل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح میدهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده میشوند و نیچه راههایی دیگری را میپیماید که اندکی بعد آن</em><em></em><em>ها را ترک میگوید. ادعای نویسنده آن است که راه</em><em></em><em>حل دیونوسوسی در</em><em>نهایت راه</em><em></em><em>حلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند این</em><em></em><em>بار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز میگردد. </em>https://wph.atu.ac.ir/article_390_c30badf73fb2e5fe45154f5ab1168c48.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Environmental Ethics: Some Prerequisite Conceptual Analysesاخلاق زیستمحیطی؛ برخی واکاویهای پیشنیاز8396391FAروح اللهرمضانیدانشگاه شهید بهشتی تهراناحمد علی اکبرمسگریدانشگاه شهید بهشتی تهرانJournal Article20110108This article covers some conceptual analyses made about basic issues in environmental ethics. The analyses were partly concerned with the significance and efficacy of philosophical efforts regarding environmental issues and partly with the methods, arguments, concepts, and ideas common in this field of philosophy. The findings led the researchers to conclude that a principlistic attitude is inevitable, and a doer-based or action-based attitude, instead of the common subject-based attitude, towards ethical duties would pave the way for extending human duties to non-human beings. Moreover, a right-based conception of duty would better explain our duty towards non-human beings while “right” is understood according to the notion of “need” rather than “value”.<em>این نوشتار عهدهدار انجام واکاویهایی است که هر بحثی در اخلاق زیستمحیطی بهنحوی مبتنیبر آنهاست: این واکاویها تا اندازهای به جایگاه، اهمیت، و نتیجهبخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازهای به روشها، پیشانگاشتها، مفهومها، استدلالها، و دیدگاههای مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافتها نتایجی ایجابی بهدست خواهد آمد. استدلال خواهد شد که رویکرد اصولنگر که به اصول حاکم بر رفتار اخلاقیِ میپردازد، گریزناپذیر است. در ادامه با پیشنهاد رویکردی فاعلبنیاد یا کنشبنیاد بجای رویکرد موضوع بنیاد، از شکلی از کلگرایی دفاع میشود که درجهبندیِ وظایف را نادیده نمیگیرد. همچنین، ضمن واکاویِ مفاهیم پایهایِ اخلاق همچون «ارزش»، «وظیفه» و «حق»، نشان داده خواهد شد که با ابتناء وظیفة انسان در قبال طبیعت بر انگارة «حق»، بجای انگارة ارزش، گرههای نظری در اخلاق زیستمحیطی بهتر گشوده خواهد شد. </em>https://wph.atu.ac.ir/article_391_70510fd493b58def33513c4014fe68ed.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Kristeva's Hermeneutics and
Intertextualityسیمای تأویل در آیینة بینامتنیت کریستوایی97114392FAمهدیغیاثونددانشگاه تهرانJournal Article20110612The present article gives a brief overview of "intertextuality” in order to show the consequences of this concept on reading, understanding, and interpreting of texts. Drawing the picture of hermeneutics in the mirror of intertextuality requires the discussion of the concept of text. For Kristeva, any text is the absorption and transformation of other texts; hence, she calls it a production. In this way, the act of reading plunges us into a network of textual relations and to interpret a text, to discover its meaning, or meanings, is to trace those relations. So in Kristeva's hermeneutics, assertions of objectivity, scientific rigors, methodological stability, and other highly rationalistic-sounding terms are replaced by an emphasis on uncertainty, indeterminacy, and some other ideas like the "death of author".<em>اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، میتوان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سوی</em><em></em><em>دیگر تحلیل او از متن میگذرد. پویایی سوژه از یک</em><em></em><em>سو سوژة در فرآیند و پویایی متن از <br /> سوی</em><em></em><em>دیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانهای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ثمرة این پویایی چیزی جز کنار رفتن مفاهیمی چون قطعیت معنا، اصالت، یکتایی آن نخواهد بود و تا حدود زیادی فضا برای تکثر خوانشها باز خواهد بود. این نوشتار در اندیشة آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در شکلگیری مفهوم بینامتنیت و بهطور کلی منظومة فکری کریستوا، نظیر مکالمهگرایی باختین، زبانشناسی سوسوری و آراء بارت در باب متن به ترسیم سیمای این هرمنوتیک مورد اشاره بپردازد. هرمنوتیک مذکور، نه پیشنهاد نوعی روش و نه ناظر به معنایی قطعی، یگانه و مؤلف محور است؛ بلکه بر وجوه تاریخی، متکثر و برخوردار از بستر اجتماعی و سیاسی و. . . متن و معنا تأکید کرده و گونهای فهم</em><em></em><em>شناسی مبتنی</em><em></em><em>بر زبانشناسی و روانشناسی ارائه میکند که کاملاً در یک فضای پساساختارگرایانه و پست مدرن طرح میشود.</em>https://wph.atu.ac.ir/article_392_9e4e25c54d6260cf17ffcdcbb8fce184.pdfدانشگاه علامه طباطبائیحکمت و فلسفه1735-323893520130923Common Epistemology and Its Natural Limitations for Analysis and Interpretation of Religious Epistemological Thoughtمعرفتشناسی متداول و محدودیتهای ذاتی آن برای تحلیل و تبیین اندیشههای معرفتی دینی، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق»115136394FAمحمد علیعباسیان چالشتریدانشگاه پیام نورJournal Article20110425As the psychological tendency to accept a proposition as true, belief has two aspects; on the one hand, it leads to practical consequences. When we hold a belief, other psychological tendencies emerge as a result. A belief can not only change our behavior but also affect our life to a large degree. This is called the “pragmatic” aspect of belief. On the other hand, a belief can lead or at least bring us closer to the truth or falseness of a preposition. It is called the “epistemological” aspect of belief in this paper. Ignoring the second aspect, epistemological philosophers only address truth or falseness and reason or process. In their viewpoint, it is only truth or falseness, reference to facts, permissibility or impermissibility, and reliability or unreliability that make a belief epistemologically significant. Therefore, epistemology fails to address such Islamic principles as “faith” , “atheism” , “polytheism” , and “discord”. As the main terms and notions stated in the Holy <em>Qur’an</em>, they are the combinations of the two aspects of belief and have to lose this feature to enter the realm of epistemological research.<em>«اعتقاد» به</em><em></em><em>عنوان گرایشی روانشناختی به صدق یک قضیه، به اعتباری، دارای دو وجه است: (1) از یک</em><em></em><em>سو اعتقاد به یک قضیه با خود پیامدها و لوازمی عملی را به</em><em></em><em>همراه میآورد. هنگامی که ما واجد یک اعتقاد میشویم مقارن با آن گرایشهای روانشناختی دیگری هم در ما پیدا میشوند. یک اعتقاد نه تنها میتواند رفتاری از ما را تغییر دهد، بلکه بیش از آن زندگی ما را تحت</em><em></em><em>تأثیر خود قرار دهد. ما این وجه از اعتقاد را وجه «عمل شناختی» آن مینامیم؛ (2) از سوی</em><em></em><em>دیگر یک اعتقاد میتواند ما را به صدق و کذب قضیهای رسانده یا دستکم به آن نزدیک سازد. فیلسوفان معرفتشناس با جدا ساختن وجه اخیر اعتقاد که ما آن را وجه «معرفتشناختی»، خواهیم نامید، از لوازم و پیامدهای عملی آن اعتقاد، منحصراً خود را به صدق و کذب و دلیل یا فرآیند، موصل به صدق و کذب محدود ساختهاند. از نگاه معرفتشناسان آنچه به یک اعتقاد ارزش و شأن معرفتی میدهد صدق و کذب، دلالت او بر واقعیات موجود در عالم، و موجًه و ناموجًه، یا موثق و ناموثق، بودن است، و نه پیامدها و لوازم عملی آن. معرفتشناسی با محدود ساختن خود به این وجه از اعتقاد در قلمرو اندیشههای بنیادی اسلام، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» به چیزی خنثی و بیخاصیت تبدیل میشود. اصطلاحات و اندیشههای بنیادی قرآن، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» که ترکیب و تلفیقی از وجوه معرفتی و عملشناختی هستند، دیگر نمیتوانند مورد تحلیل و مطالعه این نوع معرفتشناسی قرار بگیرند؛ مگر آنکه برخلافِ نگاه قرآنی به آنها، مرزبندی هویتی میان آنها برداشته شود و آنها به مفاهیمی با هویت معرفتی یکسان و واحد تبدیل شوند.</em>https://wph.atu.ac.ir/article_394_367e73c547ed588e0c76aa79326ea0b6.pdf