ORIGINAL_ARTICLE
گذار از خلیج ناپیمودنی میان قلمرو طبیعت و قلمرو اخلاق؛ معنا و نحوهی تحقق آن در زیباشناسی کانت
کانت در نقد اول اصول متافیزیک طبیعت را و در نقد دوم اصول متافیزیک اخلاق را ترسیم کرد. چون این دو نوع اصول از هم متمایز بودند میان طبیعت و اخلاق گسستی پدید آمد که کانت از آن به خلیج یا مغاک تعبیر کرد و تأکید ورزید که ناپیمودنی است؛ یعنی اگر فقط نقدهای اول و دوم را لحاظ کنیم باید به ثنویت یا دوپارگیِ مطلقِ سوبژکتیویته گردن بنهیم. اما در نقد سوم این وظیفه را بر عهده میگیرد که امکان گذار میان این دو پاره را تبیین کند و سوژه را به وحدت برساند.
در این مقاله میکوشیم معنای این سخن را که میان طبیعت و اخلاق گذار رخ میدهد تبیین کنیم و در وهلۀ دوم نشان میدهیم که این گذار چگونه رخ میدهد. اما قبل از آن، باید تعابیر استعاری «خلیج» یا «مغاک» را به تعابیر منطقی برگردانیم تا صورتبندی مسئله به شکل درست خود درآید. به محض انجام این کار «معنا»ی گذار و چیستی آن روشن میشود. برای ترسیم نحوۀ تحقق آن باید مفاهیم زیبا و والا را پیش بکشیم. گذار در امر زیبا در سه پدیده انجام میشود: علاقۀ عقلی به زیبا، پدیدۀ نبوغ و نمادبودن زیبا برای اخلاق؛ که هر سه بر اساس غایتمندی صورت طبیعت انجام میشوند. اما در امر والا که بیصورت است باید از این غایتمندی فراتر رفت. معلوم خواهد شد که والا از دو جنبه امکان گذار را نمایش میدهد: با پیش آوردن ایدۀ انسانیت و اخلاق و
دیگر با بازنمود زیباشناختی قوۀ عقل «بهعنوان هم نظری و هم عملی» که چیزی جز وحدت نیست.
https://wph.atu.ac.ir/article_9939_a6e187b45e9545375193d4430064359b.pdf
2019-09-23
7
31
10.22054/wph.2019.40440.1700
کانت
قوۀ داوری
گذار
طبیعت
اخلاق
زیبا و والا
علی اکبر
احمدی افرمجانی
a.a.ahmadi.a@gmail.com
1
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
عبدالله
سالاروند
salarvand901@gmail.com
2
گروه فلسفه، دانشکده الهیات، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
احمدی، علیاکبر. (1392). دوران نقادی، تحلیل کانت از مدرنیته و نقد آن از دیدگاه مرتضی مطهری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.
1
جیمز، دیوید. (1395). زیباشناسی هگل، هنر اسطوره و جامعه، ترجمۀ عبدالله سالاروند، تهران: انتشارات نقش جهان.
2
دلوز، ژیل. (1394). فلسفۀ نقادی، رابطۀ قوا، ترجمۀ اصغر واعظی، تهران: نشر نی.
3
کانت، ایمانوئل. (1393). نقد قوۀ حکم، ترجمۀعبدالکریم رشیدیان، تهران: نشر نی.
4
ونتسل، کریستیان هلموت. (1395). زیباشناسی کانت، مفهومها و مسئلههای اصلی، ترجمۀ عبدالله سالاروند، تهران: انتشارات نقش جهان.
5
Allison, Henry. (2012). Essays on Kant. Oxford: Oxford University Press.
6
Guyer Paul, Wood Allen, editors. (2001). Critique of the Power of Judgement. The Cambridge Edition of the Works of Immanuel Kant. Cambridge: Cambridge University Press.
7
Guyer, Paul. (2005). Kant's system of nature and freedom: Selected essays. Oxford: Oxford university press.
8
Kant I. (1998). Critique of Pure Reason. Trans. and eds. Paul Guyer and Allen W. Wood. New York: Cambridge University Press.
9
Kant I. (2000). Critique of the Power of Judgment. New York: Cambridge University Press.
10
Kant I. (1790). Kritik der Urteilskraft [Critique of judgment]. Berlin: Lagarde und Friederich.
11
Pries, Christine. (1995). Übergänge ohne Brücken: Kants Erhabenes zwischen Kritik und Metaphysik. Berlin, Germany: Akademie Verlag.
12
ORIGINAL_ARTICLE
کارکردهای من استعلایی کانت
من استعلایی کانت سوژۀ نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل میدهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروریترین و بنیادیترین رکن معرفتشناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هرگونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی میکند. یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم دربارۀ من استعلایی، کارکردهای آن در معرفتشناسی کانت است. این مقاله چهار مورد از کارکردهای من استعلایی کانت را با استناد به دیدگاههای کانت در نقد عقل محض استخراج کرده است که عبارتند از: 1- من استعلایی به شناختهای ما کلیت میبخشد. 2- من استعلایی به شناختهای ما ضرورت میبخشد. 3- من استعلایی به شناختهای ما امکان میبخشد. 4- من استعلایی به واسطۀ فرایند و کنش ترکیب به شناختهای ما وحدت میبخشد. در پایان به این نکته دست یافتیم که کارکرد وحدتبخشی به خاطر بنیادین و اساسی بودن فرایند ترکیب در معرفتشناسی کانت، اساسیترین کارکرد من استعلایی است.
https://wph.atu.ac.ir/article_10113_c22be13251d66e818b7564da2687f8f1.pdf
2019-09-23
33
61
10.22054/wph.2019.37482.1650
من استعلایی
کلیت
ضرورت
امکان
وحدت
ترکیب
کانت
مسعود
امید
masoud_omid1345@yahoo.com
1
دانشگاه تبریز
LEAD_AUTHOR
بهزاد
حسن پور
behzadhassanpour1@gmail.com
2
دبیر آموزش و پرورش
AUTHOR
استرن، رابرت. (1393). کانت و آموزۀ تألیف، ترجمۀ مهدی محمدی اصل، تهران: بیدگل.
1
بونژور، لورانس. (1388). دفاع از خرد ناب، ترجمۀ رضا صادقی، تهران: علمی و فرهنگی.
2
کانت، ایمانوئل. (1370). تمهیدات، ترجمۀ غلامعلی حداد عادل، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
3
کورنر، اشتفان. (1380). فلسفۀ کانت، ترجمۀ عزتالله فولادوند، تهران: خوارزمی.
4
گاش، جالی. (1386). نظریۀ کانت دربارۀ تألیفی پیشینی، ترجمۀ یوسف نوظهور، دانشگاه تبریز.
5
یوئینگ، ای. اس. (1388). شرحی کوتاه بر نقد عقل محض کانت، ترجمۀ اسماعیل سعادت خمسه، تهران: هرمس.
6
Allison, Henry. E. (2004). Kant's Transcendental Idealism, New Haven: Yale University Press.
7
Caygill, Haward. (1994). A Kant Dictionary, Oxford: Blackwell Reference.
8
Dicker, Georges. (2004). Kant's Theory of Knowledge, Oxford: Oxford University Press.
9
Kant, Immanuel. (1964). Critique of Pure Reason, translated by Norman Kemp Smith, London: Macmillan.
10
Kitcher, Patricia. (1990). Kant's Transcendental Philosophy, Oxford: Oxford University Press.
11
Leibniz, Gottfreid; Wilhelm, Freiherr Von. (1990). The Monadology, translated by George Montgomery. USA: Doubleday Dell Publishing Group, Inc.
12
Paton, H.J. (1936). Kant's Metaphysics of Experience, London: George Allen and Unwin Ltd. vol 1-2.
13
Strawson, P.F. (1995). The Bounds of sense. London: Routledge.
14
Waxman, Wayne. (2005). Kant and the Empiricists. Oxford: Oxford University Press.
15
ORIGINAL_ARTICLE
تبیین و بررسی وحدت اشیاء از جمله انسان با اتکاء بر صورتگرایی توماس آکوئیناس؛ تفسیر نخست: اوصاف به منزله قوا
ادربرگ بهعنوان یکی از صورتگرایان تحلیلی مایل است با اتکاء بر آموزههای آکوئیناس، وحدت شئ را به صورت نسبت دهد. بهنظر وی این مهم تنها درگرو آن است که خود صورت واحد باشد نه مرکب. ما در این مقاله نشان دادهایم که هرچند میتوان با این ادعای ادربرگ همراۀ کرد اما متافیزیک خاص او توان آن را ندارد که پشتوانه چنین آموزهای قرار گیرد. بدینمنظور ابتدا بر تبیین وی از صورت تمرکز کردیم، سپس استدلال او را بر وحدت صورت بیان کردیم و نشان دادیم که این استدلال دارای نقاط ضعف عدیده است. درادامه استدلال مختار را بر وحدت صورت که برگرفته از ارسطو است، تبیین کردیم. در پایان نشان دادیم که حتی اگر از ضعفهای استدلال ادربرگ بر وحدت صورت چشمپوشی کنیم و مدعای او را بر واحد بودن صورت بپذیریم، متافیزیک وی نمیتواند پشتوانۀ این نظریه قرار گیرد.
https://wph.atu.ac.ir/article_10118_aab7c52232bd524f43a2f570433d46e1.pdf
2019-09-23
63
83
10.22054/wph.2019.32175.1559
ارسطو
آکوئیناس
ادربرگ
صورتگرایی
وحدت صورت
استدلال تسلسل
مهدی
امیریان
mehdiamiriyan@gmail.com
1
پژوهشگر پسادکتری دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
امیریان، م؛ کرباسی زاده، ا؛ مروارید، م. (1397). «رابطۀ اجزاء اشیاء از جمله انسان در پرتو مسئلۀ وحدت با اتکاء بر نظریه ساختارگرایی». تازههای علوم شناختی، شمارۀ دوم (پیاپی 78)، 69-83.
1
Aquinas, S. (1981). Summa Theologica., F. o. Province, New York: Christian Classics.
2
Aristotle. (1984). The Complete Works of Aristotle: The Revised Oxford Translation. (J. Barnes, Ed.) princeton: Princeton University Press.
3
Callus, D. A. (1961). The Origins of the Problem of the Unity of Form. In J. Weisheipl, The Dignity of Science: Studies in the Philosophy of Science Presented to William Humbert Kane (pp. 121-149). Washington: The Thomist Press.
4
Fine, K. (1994). Essence and modality. Philosophical Perspectives 8: 1-16.
5
Koslicki, K. (2006). "Aristotle's mereology and the status of form". Journal of Philosophy 103 (12): 715-736.
6
Oderberg, D. S. (2007). Real essentialism. New York and London: Routledge.
7
ORIGINAL_ARTICLE
خاستگاه ضرورت فلسفی از دیدگاه علامه طباطبائی و تفاوت آن با صدرالمتالهین
تردیدی نیست که هم صدرالمتألهین و هم علامه به ضرورت فلسفی در خارج قایل هستند و فلسفه خویش را با ضرورت آغاز میکنند. اساساً ضرورت، اصل و مبنای جمیع موجودات و حقایق در عالم خارج است بلکه عین خارجیّت اشیاء است. موجودی که سهمی از ضرورت ندارد سهمی از خارجیّت و واقعیّت نیز ندارد. اما اختلاف صدرالمتألهین و علامه بدینجا بر میگردد که منشأ این ضرورت چیست و از کجا نشأت گرفته است؟ هر کدام از ایندو فیلسوف ضرورت را از یک شیئی انتزاع میکنند. صدرالمتألهین ملاک ضرورت را از وجود و علامه از اصل واقعیت اشیاء میگیرد. به عبارت دیگر مبنای ضرورت فلسفی اشیاء نزد صدرالمتألهین وجود و نزد علامه اصل واقعیّت است. صدرالمتألهین فلسفه را با وجود شروع میکند و علامه با اصل واقعیّت اشیاء آغاز میکند. در این مقاله نخست پیرامون این موضوع میپردازیم که فرق منشأ انتزاع ضرورت فلسفی نزد صدرالمتالهین و علامه از کجا نشأت گرفته و سپس چه ثمرات و آثار عینی و فلسفی بر این دو نظر مترتّب میشود و هدف ما در این مقاله آن است که اختلافات میان ایندو نظر را به تفصیل و جزئیات مطرح کنیم.
https://wph.atu.ac.ir/article_10373_c7b3f3c117c75d432066bf5a4016ccec.pdf
2019-09-23
85
108
10.22054/wph.2019.18915.1329
اصالت وجود
اصل واقعیّت
ضرورت فلسفی
اثبات واجب
اولین مسئلۀ فلسفه
پرسش از واقعیّت یا وجود
مرتضی
پویان
morteza.pouyan@gmail.com
1
دکتری فلسفه و حکمت اسلامی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
LEAD_AUTHOR
سهروردی. (1331). مجموعه مصنفات شیخ اشراق. المجلد الثانی، تهران: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران.
1
شیرازی، محمد بن ابراهیم. (1981م). الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، لبنان- بیروت: دار احیاء التراث العربی.
2
شیرازی، محمد بن ابراهیم. (1346). الشواهد الربوبیه، مشهد: چاپخانه انتشارات مشهد.
3
شیرازی، محمد بن ابراهیم. (بیتا). المشاعر. مشهد: انتشارات زوار.
4
شیرازی، محمد بن ابراهیم. (1352). المسایل القدسیه، مشهد: چاپخانه انتشارات مشهد.
5
مصباح یزدی، محمد تقی. (1363). تعلیقه علی نهایه الحکمه، تهران: انتشارات الزهراء.
6
طباطبائی، سیدمحمدحسین. (1981م). تعلیقه علی الحکمه المتعالیه، لبنان- بیروت: دار احیاء التراث العربی.
7
سبزواری، هادی. (۱۹۸۱م). تعلیقه علی الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
8
ORIGINAL_ARTICLE
ارزیابی دیدگاه لوئیس در مسئلۀ تمایز روابط علّی از غیر علّی
مسائل علّیت طبیعی، بهویژه مسئلۀ تمایز روابط علّی از غیرعلّی، یکی از پرمناقشهترین مسائل فلسفی در میان فیزیکدانان و فیلسوفان سدۀ اخیر میباشد. لوئیس، در پاسخ به این مسئلۀ بنیادی، از دو رویکرد مختلف هستیشناختی و معرفتشناختی بهره میگیرد. او ابتدا با یک رویکرد هستیشناسانه شاخصۀ وابستگی علّی را بهعنوان فصل ممیز روابط علّی از غیرعلّی مطرح میکند و سپس با یک رویکرد معرفتشناسانه، قالب شرطیهای خلاف واقع را برای آزمودن این معیار بهکار میگیرد. اما بررسی رویکرد هستیشناسی او نشان میدهد که شاخصۀ مزبور، شرط ممانعت از غیر را ندارد و وابستگیهایی مانند وابستگی عرض به موضوع و غیره را نیز شامل میشود. در مقابل، نظام هستیشناسی صدرایی، با ارائۀ فصل ممیزی خاصتر موسوم به «وابستگی ذاتی»، گسترۀ روابط علّی را از سایر وابستگیهای وجودی که در پیدایش مقارن یکدیگرند، جدا میسازد. نظریۀ معرفتشناسی او نیز ضمن مواجه با نقدهایی مانند عدم تفکیک علت اصلی از شرایط پیشزمینه، دربرگرفتن گسترۀ محدودی از علتها و ...، کارایی لازم را نیز در فرایند علتیابی و کشف روابط علّی، در اختیار اهل علم قرار نمیدهد؛ در حالیکه، نظام معرفتی صدرایی، با مبنا قرار دادن علم حضوری به عنوان علم حقیقی انسان، در مقام کشف روابط علّی معیار بهتری را ارائه میدهد که برغم اشکالاتی که بر آن وارد شده است، به نظر نویسنده میتواند نتیجههای عملی خوبی به ارمغان آورد.
https://wph.atu.ac.ir/article_10121_c9596931428ee8a35937b72655f25f1a.pdf
2019-09-23
109
135
10.22054/wph.2019.41331.1715
علیّت طبیعی
لوئیس
شرطیهای خلاف واقع
وابستگی علّی
علم حضوری
مریم
حیدری
aem_heydari@yahoo.com
1
فلسفه/ دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی/ شهر تهران/ ایران
LEAD_AUTHOR
حمیدرضا
آیت اللهی
hamidayat@gmail.com
2
فلسفه/ دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی علامه طباطبائی/ تهران/ ایران
AUTHOR
جوادی آملی، عبدالله. (1375). رحیق مختوم، شرح حکمت متعالیه، ج 1/1، قم: اسراء.
1
خاکبان، سلیمان. (1395). «تأملی در منشأ تصور علیت»، پژوهش های فلسفی – کلامی، سال هفدهم، (4). شماره ۴، دوره ۱۷، 51-66.
2
ذکیانی، غلامرضا. (1383). «تأملی در منطق ریاضی (نگرش تابع ارزشی)»، مقالات و بررسیها، دفتر ۷۶ (۲). شماره۴، دوره۳۷، 31-52.
3
شیرازی، صدرالدین محمد. (1382). الشواهد الربوبیه، با حواشی ملاهادی سبزواری، مقدمه و تصحیح سید جلالالدین آشتیانی، قم: بوستان کتاب.
4
طباطبایی، سید محمدحسین. (1381). نهایه الحکمه، ترجمه و شرح علی شیروانی، ج ۳، قم: بوستان کتاب.
5
عبودیت، عبدالرسول. (۱۳۸۵). درآمدی به نظام حکمت صدرائی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
6
عبودیت، عبدالرسول. (۱۳۸9). خطوط کلی حکمت متعالیه، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
7
کاپلستون، فردریک. (1376). تاریخ فلسفه: از بنتام تا راسل، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، تهران: سروش.
8
مصباح یزدی، محمدتقی. (1378). آموزش فلسفه، ج۱ و۲، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
9
مطهری، مرتضی. (1368). مجموعۀ آثار استاد شهید مطهری، ج 6، تهران: قم: صدرا.
10
موحد، ضیاء. (1383). درآمدی به منطق جدید، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
11
موحد، ضیاء. (1374). «شرطیهای خلاف واقع و قانونهای علمی»، فصلنامۀ پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، (2): دوره ۲، ۲۱-۳۰.
12
موسوی، سیده زهرا. (1382). «ارتباط شرطیهای خلاف واقع با برخی مسائل فلسفی»، حکمت سینوی، (22): دوره 7، 9-28.
13
Hart, H. L. A. and A. M. Honore. (1959). Causation in the Law. Oxford: Clarendon Press.
14
Lewis, D. (1973). Counterfactuals, Oxford: Blackwell.
15
Lewis, D. (1986a). “Counterfactuals and Time”. in Philosophical Papers 2, Oxford: Oxford University Press, pp. 1-67
16
Lewis, D. (1986b). “Causation”. in Philosophical Papers 2, Oxford: Oxford University Press, pp. 159–171.
17
Lewis, D. (1986c). “Postscripts to Causation”. in Philosophical Papers 2, Oxford: Oxford University Press, pp. 172-213.
18
Mackie, J.L. (1973). Truth, Probability and Paradox: Studies in Philosophical Logic, Oxford: Oxford University Press.
19
Menzies, P. (2001). “Counterfactual Theories of Causation”. The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2017 Edition), Edward N. Zalta (ed.), <https://plato.stanford.edu/archives/ win2017/entries/causation-counterfactual/>.
20
Moore, M. (2009). Causation and Responsibility: An Essay in Law, Morals, and Metaphysics, Oxford: Oxford University Press.
21
Schaffer, J. (2003). “The Metaphysics of Causation”, The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Fall 2016 Edition), Edward N. Zalta (ed.), <https://plato.stanford.edu/archives/fall2016/entries/causation-metaphysics/>.
22
Sosa, Ernest & Michael Tooley. (1993). Causation, Oxford: Oxford University Press.
23
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی مبانی و ابعادی از الهیات ایدئالیستی جوسایا رویس
در این نوشتار با رجوع به مبانی اندیشه رویس، الهیات او تبیین و تحلیل میشود. رویس تحت تأثیر ایدئالیسم شخصگرا، انسان را بخشی از فرایند کیهانی میداند که اهدافِ حقیقتِ زنده و عینی (خداوند) را محقق میسازد. به نظر او ایدئالیسم قابلیت این را دارد که تفسیری نوین از الهیات مسیحی ارائه دهد؛ به طوری که با زندگی پویای انسان معاصر همخوانی داشته باشد. در فلسفه رویس امکان ارائه الگویی برای تعامل علم و دین هست، زیرا او با تمایز گذاردن میان تجربه حسی روزمره و تجربه سازمان یافته علمی، تمام تجارب ممکن و بالفعل را ابژههای ذهن مطلق الهی میداند و تلاش علمی بشر در زمینه اختراعات و اکتشافات را موجب عینیت بخشیدن امکانات نهفته در علم الهی میداند. رویس حتی تعهد وفادارانه دانشمندان و صاحبان مشاغل به جامعه بشری را نوعی از تجربه دینی (در معنای موسّع) میداند و تصویر جدیدی از کلیسای نامرئی ارائه میدهد.
https://wph.atu.ac.ir/article_10124_ae7a2a65edc61aa6765731d0978553f2.pdf
2019-09-23
137
164
10.22054/wph.2019.39985.1689
جوسایا رویس
ایدئالیسم شخصگرا
پراگماتیسم
الهیات
کلیسای نامرئی
وفاداری
علی
سنایی
sanaee@semnan.ac.ir
1
استادیار دانشگاه سمنان- گروه ادیان و عرفان
LEAD_AUTHOR
سجویک، پیتر. (1396). دکارت؛ مروری بر فلسفه اروپایی تا دریدا. ترجمه محمد رضا آخوندزاده. تهران: نشر نی.
1
کاپلستون، فردریک. (1375). تاریخ فلسفه از فیشته تا نیچه ( ج 7). ترجمۀ داریوش آشوری. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و سروش.
2
کاپلستون، فردریک. (1396(. تاریخ فلسفه یونان و روم( ج 1). ترجمۀ جلالالدین مجتبوی. تهران: انتشارات سروش و علمی فرهنگی.
3
Anderson, Doglas. (2004) .“Idealism in American Thought” in Armen T. Marsoobian and John Ryder(eds). The blackwell Guide To American Philosophy. Malden: Blackwell Publishing.
4
Cady, Linell Elizabeth. (1988). “Royce and Postmodern Theology” in American Journal of Philosophy & Theology. Vol.9, No.3. pp:149-164.
5
Doterer, Donald William.(1986). “Josiah Royce’s Philosophy of Loyalty: A Hermeneutical Tool For Pauline Theology” in American Jounal of Theology & Philosophy .Vol.7, No.3. pp. 149-163
6
Heidegger, Martin. (1969). Identity & Difference. Tr by Joan Stambaugh. New York and London: Harper & Row publishers
7
Long, Eugene Thomas. (2000). Twenth century Western Philosophy of Religion (1900-2000). Volume 1(ebook), Berlin:Springer science and Business Media. B.V
8
Monsman, Diana. (1940). “Royce’s conception of experience and of the self” in The philosophical review. Vol. 49, No.3, pp: 325-345.
9
Nuyaen, A.T. (1991). “Postmodern Theology and Postmodern Philosophy” in Journal of Philosophy of Religion .30. Netherlands: Kluwer Academic Publishers.30: 65-76.
10
Royce, Josiah. (1885).The Religious Aspect of Philosophy; A Critique of Conduct and of Faith. Boston and New York: Hughland. Mifflin and Company Date of Available (1/26/2019)
11
royce-edition.iupui.edu/docu/1885.pdf
12
Royce, Josiah. (1904). The world and individual; Nature, Man and the moral order, second series. London: Macmillan and Co.
13
Royce, Josiah. (1908). The Philosophy of Loyalty. Mass Norwood: The Macmillan Company, J.S Cushing co -Berwick and Smith co. Date of Available (1/26/2019)
14
www.iupui.edu/~iat/royce/wp-content/uploads/2016/08/Philosophy-of-Loyalty.pdf
15
Royce, Josiah. (1912). The sources of Religious Insight, Lectures delivered before Lake Forest College on The Foundation of the Late William Bross. Edinburgh: Trustees of Lake Forest university. Date of Available (1/26/2019)
16
www.iub.edu/~iat/royce/wp-content/uploads/.../Sources-of-Religious-Insight-text.pdf
17
Royce, Josiah. (1913).The Problem of Christianity, Lectures Delivered at The Lowell Institute in Boston and at Manchester College.Volume 1 and 2. Oxford: The Macmillan Company. Date of Available (1/26/2019)
18
Volume1: https://www.are.na/block/4087991
19
Volume2: royce-edition.iupui.edu/wp-content/.../1913-The-Problem-of-Christianity-Vol.-II.pdf
20
Royce, Josiah; Conte, Joseph Le; Howison, G.H. (1898). Conception of God; A philosophical discussion concerning the nature of the divine idea as a demonstratable reality, London: Macmillan and Co.
21
ORIGINAL_ARTICLE
«زبان پدیدهشناختیِ» ویتگنشتاین؛ چیستی، خاستگاه و چراییِ ارائه و طرد آن
ویتگنشتاین در سال 1928، در مقطعی کوتاه، طرحی را دنبال میکرد که خود از آن با عنوان «زبان پدیدهشناختی» نام میبَرد. کشف برخی کاستیها در کلیت رساله (از جمله «مسئلۀ ناسازگاری رنگها») او را بر آن داشته بود که با ارائۀ سمبولیسمی جدید این کاستیها را رفع کند، اما او پس از مدتی از این طرح دست میکشد و آن را ناممکن یا دستکم غیرضروری میشمرد. در این مقاله سعی میکنیم به چند پرسش مهم در این باره پاسخ دهیم: این زبان پدیدهشناختی چیست؟ خاستگاه آن کجاست؟ دلایل ارائه و طرد آن چیست؟ ویتگنشتاین به دو معنا از «زبان پدیدهشناختی» سخن میگوید؛ یک بار بهعنوان توصیف محضِ پدیده (در مقابل زبان فیزیکیِ متعارف) و دیگر بار بهعنوان مطالعۀ امکانهای معناداری. خاستگاهِ نخستین معنا را میتوان به نظریهپردازان فیزیک بازگرداند. یکی از دلایل اصلی ویتگنشتاین برای طرح این زبان توضیحی قابل قبول دربارۀ مسئلۀ ناسازگاری رنگها بود، مسئلهای که منطقِ تابع- صدقی رساله را به خطر میانداخت. ویتگنشتاین در پی نشانهگذاریای مکمل بود و گمان میکرد که راهحل در «پژوهش منطقی خود پدیدهها»ست. او پیشنهادهایی اولیه ارائه میکند (از جمله اینکه اعداد را در صورت گزاره وارد کنیم)، اما هر چه پیشتر میرود خود را از توسل به مفاهیم و واژههای زبان متعارف ناگزیرتر میبیند و سرانجام از این طرح دست میکشد. حال او از «تحلیل پدیده» به «تحلیل گرامر» روی میآورد که هدفش جداسازیِ وجوه ذاتی و غیرذاتی زبان از یکدیگر است.
https://wph.atu.ac.ir/article_10126_d33424fcf7eb9a1597802ff204ef9b7e.pdf
2019-09-23
165
193
10.22054/wph.2019.36421.1630
زبان پدیدهشناختی
زبان متعارف
مسئلۀ ناسازگاری رنگها
فضای بصری
گرامر
حسن
عرب
h_arab@sbu.ac.ir
1
گروه فلسفه، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
LEAD_AUTHOR
حسین
واله
h_valeh@sbu.ac.ir
2
گروه فلسفه، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
AUTHOR
Anscombe, G. E. M. (1963). An Introduction to Wittgenstein’s Tractatus (2. ed.). New York: Harper Torchbooks.
1
Baz, A. (2018). “Phenomenology, Language, and the Limitations of the Wittgensteinian Grammatical Investigation”. Wittgenstein and Phenomenology. Kuusela, O & Ometiță, M. (eds.). New York: Routledge. 116-40.
2
Blank, A. (2002). “Wittgenstein's Tractatus and the Problem of a Phenomenological Language”. Philosophia 29 (1-4). 329-31.
3
Boltzman, L. (1905). „Über die Entwicklung der Methoden der theoretischen Physik in neuerer Zeit“, Populäre Schriften, Leipzig: Verlag von Johann Ambrosios Barth. 198-227.
4
Copi, I. M. & Beard, R. W. (1966). Essays on Wittgenstein’s Tractatus. New York: The MacMillan Company.
5
Dobler, T. (2011). Wittgenstein on Grammar and Grammatical Method (a PhD Dissertation in University of East Anglia).
6
Engelmann, M. L. (2013). Wittgenstein's Philosophical Development: Phenomenology, Grammar, Method and the Anthropological View. Hampshire: Palgrave Macmillan.
7
Engelmann, M. L. (2017). “What Does a Phenomenological Language Do? (Revisiting ‘Some Remarks on Logical Form’ in Its Context)”. Colours in the Development of Wittgenstein’s Philosophy. Marcos Silva and others (ed.). Palgrave Macmillan. 95-125.
8
Gier, N. (1981). Wittgenstein and Phenomenology: A Comparative Study of the Later Wittgenstein, Husserl, Heidegger, and Merleau-Ponty. Albany: State University of New York Press.
9
Gier, N. (1990). “Wittgenstein's Phenomenology Revisited”. Philosophy Today, 34 (3). 273-88.
10
Glock, H-J. (1996). Wittgenstein Dictionary. New Jersey: Wiley-Blackwell.
11
Glock, H-J. (2005). “Ramsey and Wittgenstein: Mutual Influences”. F. P. Ramsey: Critical Reassessments. Frápolli, M. J. (ed.). London: Continuum. 41-69.
12
Hintikka, J. & Hintikka M. B. (1986). Investigating Wittgenstein. Oxford: Basil Blackwell.
13
Hintikka, J. (1996). Half-Truths and One-and-a-Half-Truths. Springer: Netherlands.
14
Husserl, E. (1968). Phänomenologische Psychologie: Vorlesungen Sommersemester 1925. Herausgegeben von Walter Biemel. Dordrecht: Springer Science+Business Media.
15
Kuusela, O. & Ometiță, M. (eds.). (2018). Wittgenstein and Phenomenology. New York: Routledge.
16
McManus, D. (2018) “Phenomenology, Logic, and Liberation from Grammar”. Wittgenstein and Phenomenology. Kuusela, O & Ometiță, M. (eds.). New York: Routledge. 47-70.
17
Medina, J. (2002). The Unity of Wittgenstein’s Philosophy (Necessity, Intelligibility, and Normativity). Albany: State University of New York Press.
18
Monk, R. (2014). “The Temptations of Phenomenology: Wittgenstein, the Synthetic a Priori and the ‘Analytic a Posteriori”. International Journal of Philosophical Studies, 22 (3). 312-340.
19
Munson, Th. (1962). “Wittgenstein's Phenomenology”. Philosophy and Phenomenological Research, 23 (1). 37-50.
20
Noë, R. A. (1994). “Wittgenstein, Phenomenology and What It Makes Sense to Say”, Philosophy and Phenomenological Research, 54 (1). 1-42.
21
Park, B-Ch. (1998). Phenomenological Aspects of Wittgenstein's Philosophy. Springer: Netherlands.
22
Ramsey, F. P. (1950). “Critical Notice of L. Wittgenstein’s Tractatus Logico-Philosophicus (1923)”. The Foundation of Mathematics and other Logical Essays. Braithwaite R. B. (ed.). London: Routledge and Kegan Paul Ltd.. 270-86.
23
Reeder, H. P. (1989). “Wittgenstein Never was a Phenomenologist”. Journal of the British Society for Phenomenology, 20 (3). 257-76.
24
Ricreur, P. (1976). “Husserl and Wittgenstein on Language”. Analytic Philosophy and Phenomenology. Durfee, H. A. (ed.). Netherlands: Martinus Nijhoff. 87-95.
25
Rump, J. M. (2013). The Phenomenological Dimension of the Theory of Meaning: A Critical Inquiry Through Husserl and Wittgenstein (a PhD Dissertation in Emory University).
26
Soulez, A. (1989). “Wittgenstein and Phenomenology or Two Languages for One Wittgenstein”. Grazer Philosophische Studien, 33/34. 157-83.
27
Spiegelberg, H. (1968). “The Puzzle of Wittgenstein's Phänomenologie (1929-?) (with Supplement 1979)”. The Context of the Phenomenological Movement (1981). Dordrecht: Springer Science+Business Media. 202-28.
28
Stern, D. G. (1991). “The ‘Middle Wittgenstein’- From Logical Atomism to Practical Holism”. Synthese, 87. 203-26.
29
Stern, D. G. (2007). “Wittgenstein, the Vienna Circle, and Physicalism: A Reassessment”. The Cambridge Companion to Logical Empiricism. Richardson A. & Uebel Th. (eds.). New York: Cambridge University Press. 305-31.
30
Van Peursen, C. A. (1959). “Edmund Husserl and Ludwig Wittgenstein”. Philosophy and Phenomenological Research, 20 (2). 181-97.
31
Wittgenstein, L. (1929). “Some Remarks on Logical Form”. Proceedings of the Aristotelian Society, Supplementary Volumes, Vol. 9, Knowledge, Experience and Realism. 162-71. (RLF)
32
Wittgenstein, L. (1954). “Wittgenstein's Lectures in 1930-33” (from the Notes of G. E. Moore, II). Mind (new series). 251. 289-316. (M)
33
Wittgenstein, L. (1980). Wittgenstein's Lectures, Cambridge, 1930-32 (from the Notes of John King and Desmond Lee). The University of Chicago Press. (LWL)
34
Wittgenstein, L. (1986). Wittgenstein Conversations 1949-1951. Bouwsma O. K., edited with an introduction by Craft, J. L. & Hustwit, R. E.. Indianapolis: Hackett Publishing Company. (WC)
35
Wittgenstein, L. (1998). The Blue and Brown Books. Oxford: Blackwell. (BB)
36
Wittgenstein, L. (2002). Tractatus Logico-Philosophicus, with an Introduction by Bertrand Russell. Pears, D. F. & McGuiness, B. F. (trs.). London: Routledge. (T)
37
Wittgenstein, L. (2004). The Big Typescript. Luckhardt, C.G. & Aue, M.A.E. (trs.). Oxford: Blackwell. (BT)
38
Wittgenstein, L. (2013). Philosophische Grammatik (WA B. 4) Herausgegeben von R. Rhees. Frankfurt am Main: Surkamp. (PG)
39
Wittgenstein, L. (2015). Ludwig Wittgenstein und der Wiener Kreis (Gespräche, aufgezeichnet von Friedrich Waismann). Aus dem Nachlaß herausgegeben von McGuiness, B. F. (WA B. 3). Frankfurt am Main: Surkamp. (WWK)
40
Wittgenstein, L. (2015). Philosophische Bemerkungen (WA B. 2) Aus dem Nachlaß herausgegeben von R. Rhees. Frankfurt am Main: Surkamp. (PB)
41
Wittgenstein, L. (2015). Werkausgabe, B. 8 (Bemerkungen über die Farben, Vermischte Bemerkungen und ...). Surkamp: Frankfurt am Main. (WA)
42
Wittgenstein, L. (2015). Wittgenstein’s Manuscripts, in The Wittgenstein Archives at the University of Bergen (WAB). Available on http://wab.uib.no/ (MS)
43
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی جاودانگی نفس و نسبت آن با سعادت از نظر اسپینوزا در مقایسه با دیدگاه ملاصدرا
مسئلۀ «جاودانگی» را (بهعنوان یک امر فطری) میتوان از ابعاد مختلف وحیانی، عرفانی، عقلی و فلسفی مورد پژوهش قرارداد. در این مقاله، ازمنظر فلسفی به بررسی انتقادی نفسشناسی و جاودانگی در اندیشه باروخ اسپینوزا با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه پرداختهشده است. اسپینوزا همچون صدرالمتألهین معتقد به خلود و بقای نفس است؛ با این تفاوت که از یکسو منکر جوهریت نفس است و ازسوی دیگر قائل به شمول-ناپذیری و اکتسابیبودن جاودانگی است. بنابراین حصول جاودانگی نزد اسپینوزا، متوقف بر احراز شرایط و رفع موانع است. براین اساس، تنها نفوسی به تجربه ابدیت نائل میشوند که شرایط لازم جاودانگی را در خود ایجاد کنند. ملاصدرا اما طبق مبانی خود معتقد است که جاودانگی یک امر تکوینی و ذاتی برای نفس بوده و درنتیجه همه افراد را در برمیگیرد.
استنباط و تبیین عوامل حصول جاودانگی و نسبت آن باسعادت انسان در اندیشۀ اسپینوزا، در مقایسه با دیدگاه صدرالمتألهین، از مباحث مهم این نوشتار است. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی با رویکرد انتقادی است.
https://wph.atu.ac.ir/article_10116_2cb6a326c82fae1e65b3a962a1fa1cf2.pdf
2019-09-23
195
230
10.22054/wph.2019.33735.1590
اسپینوزا
نفس
جاودانگی
سعادت
حکمت متعالیه
مهدی
گنجور
ganjvar78@gmail.com
1
استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
ابنسینا، حسین عبدالله. (1406ق). الشفاء (الطبیعیات؛ کتاب النفس)، قم: منشورات مکتبه آیه الله المرعشی النجفی.
1
ارسطو. (1366). دربارۀ نفس، ترجمه و تحشیه علیمراد داوودی، تهران: حکمت.
2
ارسطو. (1378). دربارۀ نفس، ترجمۀ علی مراد داوودی، تهران: انتشارات حکمت.
3
اسپینوزا، باروخ. (1366). اخلاق، ترجمۀ محسن جهانگیری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
4
افلاطون. (1337). دورۀ آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران: خوارزمی.
5
اکبری، رضا. (1382). جاودانگی، قم بوستان کتاب.
6
اوئن، اچ. پی. (1380). دیدگاههایی دربارۀ خدا، ترجمۀ حمید بخشنده، قم: اشراق.
7
بریه، امیل. (1385) تاریخ فلسفه قرن هفدهم، ترجمه اسماعیل سعادت، تهران: انتشارت هرمس.
8
پارکینسون، جی. ایچ. آر. (1381). عقل و تجربه از نظر اسپینوزا، ترجمۀ محمدعلی عبداللهی، قم: بوستان کتاب.
9
خراسانی، شرف الدین. (بی تا). نخستین فیلسوفان یونان، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
10
جرجانی، میر سید شریف. (1370). التعریفات، تهران: ناصر خسرو.
11
دولوز، ژیل. (1392). اسپینوزا؛ فلسفه عملی، ترجمۀ پیمان غلامی، تهران: دهگان.
12
سهروردی، شیخ شهاب الدین. (1373). مجموعۀ مصنفات (4جلد)، تصحیح دکتر سید حسین نصر، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
13
شجاری، مرتضی، نوظهور، یوسف، فنی اصل، عباس. (1393). «جاودانگی نفس ازدیدگاه ابن میمون و اسپینوزا»، نشریۀ پژوهشهای فلسفی، دورۀ 8 ، شمارۀ 15: 203-219.
14
فروغی، محمدعلی. (1384). سیر حکمت در اروپا، تلخیص و تدوین عزت صفری، تهران: سنا.
15
کاپلستون، فردریک. (1362). تاریخ فلسفه (جلد 1)، ترجمۀ سیدجلال الدین مجتبوی، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
16
کاپلستون، فردریک. (1373). اسپینوزا، ترجمۀ سید محمد حکاک، تهران: حکمت.
17
گاتری، دبلیو. کی. سی. (1375). تاریخ فلسفه یونان (جلد2)، ترجمۀ مهدی قوام صفری، تهران: فکر روز.
18
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1380). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه (جلد2)، تصحیح و تحقیق و مقدمه مقصود محمدی به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
19
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1381الف). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه (جلد6)، تصحیح و تحقیق و مقدمه: احمد احمدی به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
20
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1381ب). المبدأ و المعاد(جلد2)، تصحیح و تحقیق محمد ذبیحی و جعفر شانظری به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
21
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1382الف). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه (جلد 9)، تصحیح و تحقیق و مقدمه رضا اکبریان به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
22
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1382ب). الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح و تحقیق مصطفی محقق داماد به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
23
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1383 الف). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه (جلد3)، تصحیح و تحقیق و مقدمه مقصود محمدی به اشراف استاد سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
24
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1383 ب). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه(جلد4)، تصحیح و تحقیق و مقدمه مقصود محمدی به اشراف استاد سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
25
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1383ج). الحکمه المتعالیه فی الاسفارالاربعه العقلیه(جلد8)، تصحیح و تحقیق علی اکبر رشاد به اشراف استاد سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
26
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1384). شرحا لاصوال الکافی(جلد 1)، تصحیح و تحقیق و مقدمۀ رضا استادی به اشراف استاد سیدمحمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
27
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1386). مفاتیح الغیب (جلد 2)، تصحیح و تحقیق و مقدمۀ نجفقلی حبیبی به اشراف سیدمحمد خامنه ای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
28
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1389الف). مجموعۀ رسائل فلسفی صدرالمتألهین (جلد 1)، به اشراف استاد سید محمد خامنهای، تصحیح و تحقیق و مقدمه سید محمد یوسف ثانی و حامد ناجی اصفهانی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
29
ملاصدرا، محمد بن ابراهیم شیرازی. (1389ب). تفسیر القرآن الکریم(جلد 1)، تصحیح: محمد خواجوی با مقدمۀ آیت الله سید محمد خامنهای، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
30
نوظهور، یوسف. (1379). عقل و وحی و دین و دولت در فلسفۀ اسپینوزا، تهران: پایا.
31
ولفسون، هاری آسترین. (1368). «مروری بر نتایج اساسی فلسفه اسپینوزا»، ترجمۀ احمد خوانساری، مجلۀ کیهان اندیشه، شمارۀ 24، صص74-88. (فاقد دوره؛ انتشار این مجله متوقف شده است).
32
یاسپرس، کارل. (1375). اسپینوزا، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران: طرح نو.
33
Dogobert, D. Runes. (1960). Dictionary of Philosophy, ed. by Dogobert D. Runes, New York: Philosophical Library.
34
Furley, David. J. (1922). Homer, in the Encyclopedia of Philosophy, vol.4, ed. by Paul Edwards, New York: Macmillan publishing company.
35
Jaspers, Karl. (1974). Spinoza, Translated by Ralph Manheim, New York: Harcourt Brace Jovanovich.
36
Maimonides, Rabbi Moses. (2010). Hilchot Teshuvah, “The Rules of Repentance”, Translated by Rabbi Yaakov Feldman. Enternet
37
Nadler, Steven. (2001). Spinoza's Heresy: Immortality and the Jewish Mind, London: Oxford University Press
38
Parkinson, G. H. R. (1954). Spinoza’s Theory of Knowledge, Oxford: Oxford University Press.
39
Ries, Julen. (1987). Immortality, Translated by David M. Weeks, in cyclopedia of Religion, vol.7, ed. By Mircea Eliade, New York: Macmillan Publishing co.
40
Spinoza, Benedict, de. (1951). A Theologico-Political Treaties, Translated by R. NewYork: Elwes.
41
Spinoza, Benedict, de. (1941). Spinoza’s short Treaties on God, Man & His Being, Translated and Edited by A. Wolf, London: Adam Charles. Blak.
42
Turner, William. (2007). History of Philosophy,vol.3, University of Notre Dame: Global vision publishing House.
43
Wolfson, Harry Austryn. (1967). The Philosophy of Spinoza, Cambridge: Harward University Press.
44
ORIGINAL_ARTICLE
مبانی معرفت شناختی عشق ازدیدگاه افلاطون و مولوی با تکیه بر محاورات ضیافت، فایدروس، ثئای تتوس و دیوان شمس
عشق از مباحث مشترک میان عرفان و فلسفه است. طبق دیدگاه افلاطون و ملاحظات عاشقانۀ مولوی ، عشق به عنوان یک منبع عقل االهی، مدرِک کل شمرده می شود. در مقالۀ پیش رو به شباهتهای این دو دیدگاه فلسفی و عرفانی در باب عشق میپردازیم. درتبارشناسی اندیشه و تجربۀ زیستۀ مولوی در ساحت عشق و نوع فهم کلی حاکم بر صورتبندی او از مفاهیم عاشقانه، نقب به بنیاد تاریخی، فلسفی این نوع نگرش، ضروری مینماید. در این مسیر، سایۀ اندیشه افلاطونی به عنوان خاستگاه و مرجعیت ارزشگذار فضیلتمحور در عرصۀ عشق، مطرح میشود. در این رویکرد تطبیقی فلسفه و عرفان در پدیدۀ عشق، جهت تعیین نقش معرفت حسی، عقلی و شهودی، با روش دیالکتیک افلاطون مواجه هستیم که در نُه محاورۀ مختلف از جمله فایدروس، ضیافت، جمهوری و ثئای تتوس بدان پرداخته است. با تکیه براین مباحث، ما درآثار مولوی بهویژه دیوان شمس، ضمن طرحوارههایی در غزل، با لایههای برهانی معرفتشناسانهای روبرو میشویم که با نگاه افلاطون در باب معرفت و عشق همپوشانی دارد و نشانگر تأثیرپذیری مولوی از نوع نگرش هستیشناسانه و فضیلتمحور افلاطون است.
https://wph.atu.ac.ir/article_10127_0cc4458d1a25fbd8576d4e30cb1a5f0e.pdf
2019-09-23
231
272
10.22054/wph.2019.38636.1664
افلاطون
مولوی
عشق
معرفت
دیالکتیک
دکترروح الله
هادی
1
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران
LEAD_AUTHOR
زهرا
مستفید کریق
zahramostafid@yahoo.com
2
مربی غیر رسمی دانشکده اصول دین / دبیر دبیرستان منطقه 7 تهران
AUTHOR
دکتر سید محمد رضا
حسینی بهشتی
3
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران
AUTHOR
اسپیگلبرگ. هربرت. (1391). جنبش پدیدارشناسی درآمدی تاریخی. ترجمۀ مسعود علیا. تهران: مینوی خرد.
1
استیس، والترت. (1392). عرفان و فلسفه، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، چاپ هشتم، تهران: سروش.
2
اشتراوس، لئو. (1396). مجموعه درسگفتارهای فلسفۀ سیاسی یونان باستان (ضیافت افلاطون به نزد لئو اشتراوس)، ترجمۀ ایرج آذر فزا، چاپ نخست، تهران: علمی فرهنگی.
3
افلاطون. (1380). دورۀ آثار افلاطون. ترجمۀ محمد حسن لطفی. چهار جلدی. چاپ سوم. تهران: خوارزمی. ( در متن عنوان های فارسی از مجموعه آثار افلاطون بر اساس این نسخه است).
4
بریه، امیل. (1967). تاریخ فلسفه در دورۀ انتشار فرهنگ یونانی و دورۀ رومی، ترجمۀ علی مراد داودی ، ج 2، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
5
تیلور، کریستوفرچارلز ویستن. (1395). تاریخ فلسفۀ راتلج، ترجمۀ مرتضوی، جلد 1، چاپ 3، تهران: نشر چشمه.
6
چیتیک، ویلیام. ( 1382). راه عرفانی عشق ، چاپ اول، تهران: نشر پیکان.
7
رشدی، راشد. (1393). «بررسی انتقال علوم یونانی به عربی». ترجمۀ حسن امینی. مجلۀ میراث علمی اسلام و ایران، سال سوم، شمارۀ دوم (پیاپی 6)، صص 109-124.
8
ستاری، جلال. (1374). عشق صوفیانه. تهران: مرکز.
9
سلطانی کوهستانی، مریم . و صدر مجلس، مجید. (1393). « اشراق و شهود از نگاه افلاطون». نشریۀ پژوهشهای فلسفی. دانشگاه تبریز. سال 8 ، شماره مسلسل 14، صص 1-26.
10
شفیع بیک، ایمان. ( 1392). «معرفت شهودی در فلسفۀ افلاطون ». جاویدان خرد، شمارۀ 24، صص 104- 81.
11
شفیعی کدکنی، محمد رضا. (1395). غزلیات شمس تبریز، مقدمه،گزینش و تفسیر، چاپ هشتم، تهران: سخن.
12
صاحب الزمانی، ناصرالدین. (1389). خط سوم، چاپ 22، تهران: انتشارات عطایی.
13
قوام صفری، مهدی. ( 1381) الف. «آنامنسیس واسطورۀ گردش ارواح» . فصلنامۀ فلسفۀ دانشگاه تهران. شمارۀ 6 و 7، صص 90-75.
14
قوام صفری، مهدی. ( 1381) ب. آنانسیس . فصلنامۀ فلسفه دانشگاه تهران. شمارۀ 4 و 5، صص 131-113.
15
قوام صفری ، مهدی. ( 1386). «اشراق از نگاه افلاطون و سهروردی». مجلۀ ذهن، شمارۀ 31، صص 49-33.
16
کاپلستون، فردریک چارلز. (1393). تاریخ فلسفه، ترجمۀ جلال الدین مجتبوی ، جلد 1، چاپ 8، تهران: علمی فرهنگی؛ سروش.
17
گولپینارلی، عبد الباقی. (1390). مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیدههایی از آنها، ترجمۀ توفیق ه. سبحانی، چاپ دوم، تهران:کتاب پارسه.
18
مولوی، جلال الدین محمد بلخی. ( 1393). کلیات شمس. بر اساس چاپ بدیع الزمان فروزانفر، چاپ سوم، تهران: هرمس. ( درمتن با علامت اختصاری غ و یا قصیده آمده است )
19
مولوی، جلال الدین محمد بلخی. (1374). فیه مافیه. چاپ دوم، تهران: نشر مرکز.
20
نوسباوم، مارتا . سالومون ، رابرت . نوزیک ، رابرت . تامس ، لارنس . اَنِت ، بایر . راپاپورت ، الیزابت . ( 1395). دربارۀ عشق : ترجمۀ آرش نراقی . چاپ ششم، تهران: نشر نی.
21
همایی، جلال الدین. ( 1369). مولوی نامه، مولوی چه می گوید؟جلد 2، چاپ هفتم، تهران، مؤسسۀ نشر هما.
22
یاسپرس، کارل.( 1357). افلاطون، ترجمۀ محمد حسن لطفی. چاپ اول، تهران: خوارزمی.
23
یثربی، سید یحیی. ( 1392). زبانۀ شمس و زبان مولوی، چاپ دوم، تهران: امیرکبیر.
24
Cornford. F.m. (1967). The unwritten philosophy and other essays, Cambridge at the University press.
25
Plato Complete Works. (1997). Edited.with introduction and notes, by JOHN M. COOPER, Associate Editor, D.S. Hutchinson Hackett, Indianapolis/ Cambridge: Publishing Company.
26
(کلیۀ آثار افلاطون اعم از جمهوری و ثدای تتوس و ... که با عنوان انگلیسی در متن آمده بر اساس این ترجمۀ کوپر است )
27
Seth Benardet e. (1991). The Rhetorical of Morality and Philosophy, Plato, s Gorgias and Phaedrus, London: the University of Chicago press.
28
ORIGINAL_ARTICLE
نسبت تاریخنگاری با مسئلۀ مرجع در عکاسی نزد رولان بارت
تاریخنگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیتگرایی در تاریخنگاری و مسئلۀ وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنانکه بیشتر جستارهای معاصر که دربارۀ نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شدهاند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریانهای تاریخنگاری نوشته شدهاند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع دادهاند. اما نکتهای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئلۀ مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزۀ به ظاهر متفاوت تاریخنگاری و عکاسی نشان میدهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخنگاری عینی در تمام مسیر فکریاش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزههای مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئلۀ مرجع در عکاسی جستجو میکند در اصل همان مسئلۀ تاریخنگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایتهای تاریخی بر امکان عینیگرایی در تاریخنگاری تردیدهای جدی وارد میکند، در جستجو برای یافتن مرجع عکسها در حوزۀ نشانهشناسی، اسطورۀ «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش میکشد و بدین ترتیب رویکرد واقعگرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانهشناسی به پرسش میگیرد.
https://wph.atu.ac.ir/article_10114_714c1496768cb7151adfa8393e01ab5c.pdf
2019-09-23
273
296
10.22054/wph.2019.35127.1657
تاریخنگاری
اسطوره
مرجع
نشانهشناسی
عکاسی
رولان بارت
معصومه
میرسعیدی
mirsaeedi.masoomeh@gmail.com
1
گروه فلسفه هنر، دانشکده الهیات و فلسفه، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
AUTHOR
مالک
حسینی
malek.hosseini@yahoo.com
2
گروه فلسفه، دانشکده الهیات، حقوق و علوم سیاسی ، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی تهران، ایران،
LEAD_AUTHOR
شهلا
اسلامی
shahla.eslami78@gmail.com
3
گروه فلسفه، دانشکده الهیات، حقوق و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
AUTHOR
ایگرس، گئورگ. (1396). تاریخ نگاری در قرن بیستم: از عینیت گرایی تا چالش پسامدرن. ترجمۀ محمد ابراهیم باسط. چاپ اول. تهران: انتشارات سمت.
1
بارت، رولان. (1394). اسطوره، امروز، ترجمۀ شیریندخت دقیقیان، تهران: نشرمرکز.
2
بارت، رولان. (1393). «بلاغت شناسی تصویر»، نظریه عکاسی: گزیده ای از مهم ترین متون نظری عکاسی در قرن بیستم، ویراسته لیز ولز، ترجمه مجید اخگر، تهران: سمت.
3
بارت، رولان. (1389). پیام عکس، ترجمه راز گلستانی فرد، تهران: نشر مرکز.
4
بارت، رولان. (1390). درجه صفر نوشتار، ترجمه شیرین دخت دقیقیان، تهران: هرمس.
5
بارت، رولان. (1373). «گفتار تاریخی»، ترجمۀ فضلالله پاکزاد، شمارۀ 4، ارغنون، تهران.
6
چندلر، دانیل. (1387). مبانی نشانهشناسی، ترجمۀ مهدی پارسا، تهران: سورۀ مهر.
7
لوید، کریستوفر. (1379). «روش شناسی در تاریخ»، فلسفۀ تاریخ، روششناسی و تاریخنگاری، گردآوری و ترجمۀ حسینعلی نوذری، تهران: طرح نو.
8
نوذری، حسینعلی. (1379). «تاریخیگری یا مکتب اصالت تاریخ»، فلسفۀ تاریخ، روششناسی و تاریخنگاری، گردآوری و ترجمۀ حسینعلی نوذری، تهران: طرح نو.
9
Allen, Graham. (2003). Roland Barthes, London: Routledge.
10
Barthes, Roland. (1976). Mythologies, tr. Annette Lavers, London : Paladin 1976/1991.
11
Barthes, Roland. (1977). Image, Music, Text, tr. Stephen Heath, London: Fontana.
12
Clark, Elizabeth A. (2004). History, Theory, Text: Historians and the Linguistic Turn, Cambridge: Harvard University Press.
13
Koepnick, Lutz. (2004). “Photographs and Memories”, South Central Review, Politics and Aesthetics of Memory, vol. 21, no.1, pp.94-129.
14
Paschalidis, Gregory. (2004). “Images of History and the Optical Unconscios”, Historian, no.4, pp:33-44.
15