ORIGINAL_ARTICLE
راهکاری در حل منازعة «لیوتار و هابرماس» در مورد «زبان و اجماع عمومی»
ژان فرانسوا لیوتار، متأثر از لودویگ ویتگنشتاین و نظریة بازیهای زبانی قائل به اصالت «تکثر و تفاوت» میشود. اما یورگن هابرماس به دنبال «اجماع عمومی» و سیطرة کلیتی انداموار بر جامعه است؛ هدفی که از نگاه ساختارگرایانة سوسوری به زبان توشهگیری میکند. این مقاله کوشیده است تا با نقد نگاه رادیکال لیوتار و نیز تفسیر وی از بازیهای زبانی و سپس نقد هابرماس، با تعدیلاتی در نظریات این دو فیلسوف، به دیدگاهی بینابین میان آن دو برسد. در این رهگذر، بهرهگیری از میانجی شانتال موفه، نظریة پیکارگرایی اجماعی، چالرز تیلور، ایدة چندفرهنگگرایی، بهعنوان دو فیلسوف متأثر از ویتگنشتاین، مسبب تحقق آشتیآفرینیِ این مقاله میان دو دیدگاه لیوتار و هابرماس شده است. سؤال اصلی این است که چه نسبتی میان تلقی ویتگنشتاینی از زبان و تلقی ضدویتگنشتاینی از زبان و اجماع عمومی وجود دارد؟ فرضیة (مدعا) اصلی میگوید که این نسبت، ملازمه نیست.
https://wph.atu.ac.ir/article_7291_b0ad2f1de410e6c7fd79bff27c05d248.pdf
2016-09-22
7
28
10.22054/wph.2016.7291
اجماع
چندفرهنگگرایی
پیکارگرایی اجماعی
کثرت
هادی
آجیلی
hadiajili@yahoo.com
1
هیات علمی دانشگاه علامه
LEAD_AUTHOR
محسن
سلگی
soroushenoo@yahoo.com
2
پژوهشیار و آموزشیار دانشگاه علامه طباطبایی، گروه علوم سیاسی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نلسون گودمن: مسئلة وجودشناسانۀ ارزش هنر
این مقاله به بررسی مسئلۀ وجودشناسانة ارزش هنر در فلسفة نلسون گودمن میپردازد، به عبارت دیگر، این مسئله که ’طبق نظریۀ شناختگرایی گودمن، روابط میان ویژگی (های) ارزشمند یک اثر هنری با خود آن اثر از چه نوع است؛ در وهلة اول، از طریق بررسیِ (1) انواع روابط میان ویژگیهای ارزشمند اشیاء با خود آنها، (2) انواع روابط میان ویژگیهای ارزشمند آثار هنری با خود آثار، و (3) موضع گودمن دربارة مسئلة دستوری ارزش هنر، مقدمات حل مسئلة فوق را فراهم میکند. و در وهلة بعد، معلوم میسازد که گرچه گودمن در مسئلة دستوریِ ارزش هنر یک شناختگرا شمرده میشود، و موضع شناختگرایی در مسئلهی وجودشناسانة، یک موضع ضدذاتگرایانه است، اما چنین نیست که ضدذاتگراییِ او دقیقاً واجد همان مؤلفههایی باشد که شناختگرایی بدانها قائل است. گودمن، در این باور که ارزشِ شناختی اسناد شده به هنر، (1) متکثر است و (2) خاص هنر نیست، با شناختگرایی همقول است. اما در این که این ارزش (3) میان همهی آثار هنری مشترک است و (4) رابطۀ میان آن با خود آثار از نوعِ درونی است با شناختگرایی اختلاف دارد. با این حال، این اختلاف که گودمن را به موضع ذاتگرایی نزدیک میکند سبب عدول وی از موضع ضدذاتگرایی نمیشود، زیرا هرچند به اشتراک ارزشِ شناختی در میان همۀ آثار هنری قائل است، اما، این ارزشِ مشترک را خاص هنر نمیداند.
https://wph.atu.ac.ir/article_7292_abc26352d8fd829ea73154948915b100.pdf
2016-09-22
29
40
10.22054/wph.2016.7292
ارزش
مسئلۀ وجودشناسانه
ذات گرایی
ضدذات گرایی
شناخت گرایی
علی اکبر
احمدی افرمجانی
a.a.ahmadi.a@gmail.com
1
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
LEAD_AUTHOR
احمد
رحمانیان
ahmad.rahmanian@ut.ac.ir
2
مدرس/دانشگاه
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
فضیلت، علم و سعادت مبنای اخلاق دکارت
این مقاله دربارۀ نظام اخلاقی در منظومۀ فکری دکارت است. در مرحلۀ اول این نوشتار میخواهیم نشان دهیم که حتی اگر بپذیریم دکارت یک نظریۀ منسجم و نظاممند اخلاقی پرورش نداده و بهطور خاصتر کتابی مستقل و صریح درخصوص فلسفۀ اخلاق ننوشته است، اما دغدغههای اخلاقی دارد و میان انواع سبکهای زندگی و رفتارهای مختلف تفاوت جدی مینهد. او در آثار گوناگون خود به اصول و مبانیای اشاره میکند که ما میتوانیم براساس آنها، نظریۀ اخلاقی منسجمی به دکارت نسبت بدهیم. در مرحلۀ بعد، میخواهیم به ماهیت و ساختار نظر اخلاقی دکارت اشاره کنیم. در این مسیر، ضمن بررسی مختصر دیگر تفسیرهای موجود، تفسیر مورد نظر خود را از اخلاق دکارتی شرح میدهیم و مؤلفههای مهم و اساسی آن را بیان میکنیم. همچنین، در ضمن بحث، به این مطلب نیز اشاره میکنیم که رأی او به چه گروهی از فیلسوفان اخلاق متأخر شباهت بیشتری دارد. همانطورکه خواهیم دید، اخلاق دکارت چهار مؤلفۀ اصلی دارد: فضیلت، علم، محدودیت معرفت و سعادت. اینها چهار مؤلفۀ بنیادینیاند که بهنظر میرسد توضیح اخلاق دکارت، بدون آنها ناقص و حتی نادرست باشد.1
https://wph.atu.ac.ir/article_7293_4b7fa4681697ca1f27bca2c06a5a0346.pdf
2016-09-22
41
60
10.22054/wph.2016.7293
انفعالات نفس
فیزیولوژی
فضیلت
سعادت
آرامش خاطر
حمزه حجت
حاتم پوری
kasrahatampour@gmail.com
1
دانشگاه علامه طباطبایی
LEAD_AUTHOR
محمدرضا
اسدی
asadi@atu.ac.ir
2
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
نظریۀ گلوآن ها؛ مدلی برای وحدت وجود ابن عربی
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف این رویکرد، در این مقاله ما سعی خواهیم کرد تا تناقضهای وحدت وجود را بپذیریم و نشان دهیم که میتوان معناشناسیای از نظریۀ وحدت وجود ابن عربی با حفظ تناقضهای این نظریه ارائه کرد. برای این کار از نظریۀ گلوآنهای پریست استفاده خواهیم کرد. نظریۀ گلوآنها به مسئله وحدت پاسخ میگوید؛ یعنی این مسئله که چه چیز موجب وحدت اشیاء میشود و اجزای متکثر یک شیء چگونه کلی واحد را بر میسازند. این نظریه، نظریهای تناقض باورانه است؛ یعنی حاوی تناقضهایی صادق است و اصل عدم تناقض در آن معتبر نیست. بنابراین معناشناسی آن مبتنی بر منطقی فراسازگار؛ یعنی LP است. پس از ارائۀ خوانشی تناقض باور از وحدت وجودِ ابن عربی و توضیح نظریۀ گلوآنها، ترجمه ای از وحدت وجود ابن عربی به نظریۀ گلوآنهای پریست ارائه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که چگونه نظریه گلوآنها میتواند تناقضهای وحدت وجود را توضیح دهد. در این مقاله دغدغه ما رابطۀ حق و خلق و یا به عبارت دیگر وجود و موجودات است. از این رو به جنبههای دیگر نظریۀ وحدت وجود نخواهیم پرداخت.
https://wph.atu.ac.ir/article_7294_69466058b76687d0d9a9d204fe178849.pdf
2016-09-22
61
74
10.22054/wph.2016.7294
وحدت وجود
ابن عربی
تناقض
نظریه گلوآنها
پریست
بهنام
ذوالقدر
behnam.zolqadr@gmail.com
1
دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه تربیت مدرس،
LEAD_AUTHOR
داوود
حسینی
davood.hosseini.c@gmail.com
2
استادیار دانشگاه تربیت مدرس
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
«بدنمندی» در پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس
در رویکرد پدیدارشناسانه، بدن فارغ از قواعد و استدلالات عقلی، پدیداری تلقی میشود که سوژه را در معرض تجربه قرار میدهد. در این رویکرد بحث بر سر نسبت سوژه با بدن و جهان، نه بر بنیاد هستی شناسی سوژه و نه بر اساس شناخت او از جهان، بلکه بر اساس تجربه و مجاورت او با جهان است. این مقاله ضمن پرداختن به پدیدارشناسی هوسرل، مرلوپونتی و لویناس، با تمرکز بر بدن و مفهوم بدنمندی، نقاط اشتراک و نیز تفاوت رویکرد در اندیشۀ این فیلسوفان را تحلیل میکند. پژوهش پیش رو با تکیه بر نقطه نظرات فیلسوفان ذکر شده در صدد پاسخگویی به سوالات در هم تنیده ای است که همگی بدنمندیِ سوژه گره خورده اند. در این پژوهش درصدد دانستن این هستیم که سوژۀ بدنمند به چه نحوی خود، جهان و دیگری را درک میکند. به اختصار میتوان گفت: بدن، واسطه، وسیله و شیوه ای برای درک جهان نیست، بلکه بدنمندی وضعیت زیستن حیاتی ما در جهان و امکان زیستن اخلاقی ما با دیگری است. این مقاله با رویکرد پدیدار شناسانه، با شیوۀ توصیفی- تحلیلی با مقایسۀ نقادانه فیلسوفان، در پی پاسخ به پرسش های پژوهش است.
https://wph.atu.ac.ir/article_7295_eb1c536aa1d964852a64640f250e57fb.pdf
2016-09-22
75
98
10.22054/wph.2016.7295
بدنمندی
پدیدارشناسی
هوسرل
مرلوپونتی
لویناس
مهدی
خبازی کناری
mkenari@yahoo.com
1
هیئت علمی دانشگاه مازندران
LEAD_AUTHOR
صفا
سبطی
safasebti@yahoo.com
2
دانشجو دکترا . دانشگاه الزهرا
AUTHOR
ORIGINAL_ARTICLE
بررسی نسبت شناخت و شهرزیستی از رهگذر بازخوانی پیوند فوسیس و لوگوس در اندیشۀ ارسطو
«فوسیس» یکی از مهمترین واژگان فلسفی ارسطو است، تا جاییکه میتوان آن را پایه و موضوع شناخت، از دیدِ وی دانست. این واژه رامیتوان در فلسفۀ او از دو دریچۀ شناختِ انسانی و شناخت راستین نگریست، و بسته به اینکه موضوع کدامیک از این دو باشد، مفهومش متفاوت خواهد بود. بررسی فوسیس در نسبت با دانش انسانی، به پیوند آن با یکیدیگر از واژگان مهم فلسفۀ ارسطو؛ یعنی لوگوس، و در پی آن، به پیوند شناخت و شهرزیستی در زندگی انسانی رهمیبرد، و از رهگذر این پیوندها دانسته میشود. اما بررسی آن در نسبت با شناخت راستین، فراتر از پیوندهای یادشده، به حقیقتِ راستین چیزها ره میبرد. با نگاه آموزههایی از فلسفۀ ارسطو، میتوان گفت که نهتنها انسان میتواند با گذر از زیستِ انسانی به زیستِ خدایی، حقیقت راستین چیزها را دریابد، [بل]که داشتن چنین دریافتی، پیششرط هرگونه رویارویی و پژوهش دربارۀ چیزها است. بههمینرو، میتوان گفت انسان، از پیش، با حقیقت آشنا است.
https://wph.atu.ac.ir/article_7296_99124e670959431dfb7b2389b640dadf.pdf
2016-09-22
99
119
10.22054/wph.2016.7296
ارسطو
فوسیس
لوگوس
شناخت
شهرزیستی
بهنام
فولادی
tahamarash@yahoo.com
1
دانشگاه اصفهان
LEAD_AUTHOR
سعید
بینای مطلق
said_binayemotlagh@yahoo.ir
2
دانشگاه اصفهان
AUTHOR
یوسف
شاقول
y.shaghool@gmail.com
3
دانشگاه اصفهان
AUTHOR