per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
7
31
10.22054/wph.2010.5786
5786
Research Paper
فهمِ هنری بیبدیل است تلقی هنری هیدگر؛ عرصة پیوند آراء فلسفی هنر
The Artistic Understanding is Unique. Heidegger’s Artistic Conception, an area for conjoining of Philosophical Views about the Art
احمد علی حیدری
heydari@atu.ac.ir
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
نگارنده در این مقاله ابتدا به مختصات فهم هنری که خصائصی ممتاز دارد اشاره کرده و کوشیده است به پرسش «هنر چیست؟» پاسخی در خور عرضه کند. از آنجا که پاسخ مذکور متضمن مؤلفة ارزش در تعریف هنر است، وی بهاختصار به جایگاه ارزش در تلقی متفکران صاحبنامی چون کانت، هگل، آدورنو و هیدگر میپردازد و سپس به این جمعبندی میرسد که تلقی هنری هیدگر بهرهمند از ویژگیهایی است که با استمداد از آن میتوان زمینههایی مناسب فراهم آورد از برای پیوند و مذاکره میان بدیلهای مختلفی که دربارة ارزش هنر و آثار هنری فلسفهپردازی کردهاند و احیاناً آراءشان بهدشواری قابل جمعاند.
In this paper, it is tried to consider the characteristics of the artistic understanding and to propound a proper answer to the question that “what is the art?” Since, this answer involves the element of value, the status of this element in the views of thinkers such Kant, Hegel, Adorno and Heidegger are considered. The main conclusion of the paper is that Heidegger’s artistic conception enjoy characteristics relying on which we can prepare an area for conjoining different philosophical views about the value of the art and the works of art that gathering them together may seem very problematical.
https://wph.atu.ac.ir/article_5786_fb6a2bb4b360d0fbae4ac8e2f41bf5bc.pdf
هنر
تجربة زیباییشناختی
ارزش هنری
فلسفة هنر کانت
فلسفة هنر هگل
آدورنو
فلسفة هنر هیدگر
حقیقت
art
aesthetics
Aesthetical Experience
Artistic value
Kant
Hegel
Adorno
Heidegger
truth
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
33
47
10.22054/wph.2010.5787
5787
Research Paper
نقد سه استدلالِ گودلی در فلسفۀ ذهن
Critique of Three Gödelian Arguments in Philosophy of Mind
محمد صالح زارع پور
1
محمدعلی حجتی
hojatima@gmail.com
2
دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس
هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
برخی فیلسوفان برای اثبات ناممکن بودن مدل کردن ذهن با ماشین از قضیۀ گودل و نتایج آن استفاده کردهاند. در فلسفۀ ذهن استدلالات مبتنی بر قضیۀ گودل را استدلالات گودلی مینامند. در این مقاله قصد داریم که سه استدلال گودلی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. این استدلالها به ترتیب توسط رودی روکر، جان راندولف لوکاس و راجر پنروز ارائه شدهاند. تلاش میکنیم تا نشان دهیم: (الف) بخشی از استدلال روکر مقبول و بخشی از آن مردود است؛ (ب) استدلال لوکاس به کلی مردود است؛ و (پ) بخشی از استدلال پنروز مقبول و بخشی از آن مشکوک است.
Some philosophers apply Gödel incompleteness theorems to show that modeling the mind by means of a machine is not possible. Arguments based on these theorems are called Gödelian arguments in philosophy of mind. In this article, we want to criticize three Gödelian arguments. These arguments have been presented, respectively, by Rudy Rucker, John Randolph Lucas and Roger Penrose. We try to show that: (a) some parts of Rucker’s argument are and some other parts of it are not sound; (b) Lucas' argument is absolutely failed; and (c) some parts of Penrose’s argument are sound and some other parts of it are doubtful.
https://wph.atu.ac.ir/article_5787_90a755eb4cc139817aaa24438beadb0a.pdf
اینهمانی ذهن و ماشین
نظام صوری
قضیۀ گودل
استدلالهای گودلی
رودی روکر
جان لوکاس و راجر پنروز
mind-machine identity
formal system
Gödel theorem
Gödelian arguments
Rudy Rucker
John Randolph Lucas and Roger
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
49
69
10.22054/wph.2010.5788
5788
Research Paper
«ماهیت تکنولوژی» در فلسفة هیدگر
The "Nature of Technology" in Heidegger's Philosophy
محمدرضا اسدی
asadi@atu.ac.ir
1
محد مهدی موسوس مهر
2
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
دانشجوی دانشگاه علامه طبابایی
هیدگر از نخستین متفکرانى است که در تکنولوژى به بررسى شأن وجودى تکنولوژى، روح حاکم بر آن و نسبت آن با علم جدید و هنر پرداخت. در این مقاله سعی برآن است تا تصویر دقیقتری از «ماهیت تکنولوژی» در نزد هیدگر ارائه شود و ارزیابی مناسبتری نسبت به بدبینانه یا خوشبینانه بودن فلسفه تکنولوژی او به عمل آید. به نظر هیدگر، «ماهیت تکنولوژی» اصلاً چیز فنی نیست. او از معنای ابزاری تکنولوژی عبور میکند و به دنبال درک «ماهیت تکنولوژی» از طریق فرهنگ یونانی است. برای این منظور، مفهوم تکنولوژی را بر اساس تفسیر خاصی از علیت که مبتنی بر ظهور است، طرح میکند. بر این اساس، تکنولوژی نوین ظهور است اما نه اصیلترین و برترین ظهور وجود چون در آن تبیین و تفسیر و شناسایی جهان مقصود نیست بلکه مقصود تغییر جهان است. «ماهیت تکنولوژی» اگرچه بدون بشر و نسبت او با هستی موضوعیت پیدا نمیکند، اما در عین حال، چنین نامستوریای انسان را در سلطه خود میآورد و او را کنترل میکند و راه چاره برای انسان، برقراری نسبت آزاد با تکنولوژی است. این گونه فهم «ماهیت تکنولوژی» مؤید این است که هیدگر بر ضد تکنولوژی نیست، بلکه در نظر او، نباید تکنولوژی باعث غفلت انسان شود.
Heidegger is one of the earliest thinkers who, in technology, studied the existential status of technology, its dominant gist, and its relation to the modern science and art. This articles aims to show a more precise image of Heidegger's "nature of technology" and present a more proper assessment on the pessimistic or optimistic quality of his philosophy of technology. Heidegger believes that the "nature of technology" is not technical in any way. He passes over the instrumental meaning of technology and seeks an understanding of the "nature of technology" through Greek culture. Therefore, it introduces the concept of technology on the basis of a special interpretation of causality that is based on aletheia. Upon this basis, the modern technology is aletheia, but not the best and the most original aletheia of existence, because it aims to change the universe, rather than to elucidate, interpret and define it. Though the"nature of technology" cannot be meaningful without reference to man and his relation to the universe, such an aletheia dominates human being and controls him. The solution for human is to have a free relation to technology. This understanding of the nature of technology proves that Heidegger is not against technology, but he argues that it should not cause our negligence.
https://wph.atu.ac.ir/article_5788_15c6fda85af0bcdb36aec00e141f53dd.pdf
هیدگر
تکنولوژی
علّیت
نامستوری
گشتل
Heidegger
Technology
Causality
aletheia
ge-stell
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
71
80
10.22054/wph.2010.5789
5789
Research Paper
کانت، آغازگر مابعدالطبیعه زمان
Kant, the Founder of Metaphysics of Time
مهدی طاهریان
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
تصور غالب بر این است که کانت بحث زمان را فقط در حسیات استعلائی و در تحلیل استعلائی در بحث شاکله مطرح کرده است، ولی این تصور چندان درست نیست، حقیقت این است که سراسر فلسفه نقادی کانت به خصوص نقد عقل محض، بحث زمان است. در واقع کانت در نقد عقل محض نوعی خاص از مابعدالطبیعه را بنیان میگذارد که میتوان آن را مابعدالطبیعه زمان نامید و بدینگونه او موضوع مابعدالطبیعه را از وجود به زمان تغییر میدهد. در واقع کانت معتقد است که انسان موجودی زمانی است و بر این اساس، فقط میتواند در امور زمانی و به نحو زمانی فکر کند.
It is prevalently perceived that Kant considered the debat of time only in transcendental aesthetic and schematism of categories of understanding, but this imagination is not absolutely correct. It is right that Kant's whole critical philosophy, especially critique of pure reason, is the debat of time. In fact, Kant in Critique of Pure Reason, founded a sort of metaphysics which can be called metaphysics of time and on this base he changed subject of metaphysics from being to time. Indeed, Kant believes that Human is a temporal being so he can only think about temporal subjects in a choronological manner
https://wph.atu.ac.ir/article_5789_891c35398cc9c4d3dc37750aacee8076.pdf
تفکر
زمان
ضرورت
کلیت
متافیزیک
معرفت
woman
Feminism
Religion
Islam
man
alimony
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
81
107
10.22054/wph.2010.5790
5790
Research Paper
هگل و مشکل معناداری زبان دین
Hegel and the Problem of Meaning in Religious Language
قاسم پورحسن
ghasemeporhasak@yahoo.com
1
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
گرچه شهرت چنان است که مسئله معناداری زبان، گزارهها و مدعیات دینی از دهه بیست سده بیستم مطرح گردید لیکن بررسی نزاعهای متفکران و مکاتب الهیاتی و فلسفی نشان میدهد که این مناقشه یکی از موضوعات مهم و تأثیرگذار در تاریخ تأملات فلسفی- دینی به شمار میآید. از دوره تسلط رهیافت الهیات سلبی(نخستین رویکر در معناداری زبان دین) تا واپسین نظریه یعنی کارکردگرایی(دیدگاه آلستون از پیروان ویتگنشتاین متأخر) روشهای گوناگون و گاه متضادی ارائه گردید. در یک تقسیمبندی کلان با سه روش سنتی و سه روش جدید در زبان دین مواجه هستیم. فلسفه دین هگل در کدام روش و رهیافت قرار دارد؟ الهیات سلبی از دوره افلاطون آغاز و با فلوطین به نحو نظاممند پایهگذاری گردید. (ر.ک.: Plotinus, 1966, vol. 2) و سپس با گزاره معروف دیونوسیوس آریوپاگی مبنی بر اینکه «هیچ سلب و ایجابی را به خدا نمیتوان نسبت داد» (Dionysius, 1920, ch. 4&5) تبیین و تکمیل شد. از الهیات سلبی تا الهیات تمثیلی آکویناس هزار سال گذشت که مهمترین پرسش آکویناس در زبان دین طرح شد. وی در اثر معروفش «جامع الهیات» سؤال میکند که آیا انسان میتواند با زبان متعارف و طبیعی و با محدودیتهای مربوط به عالم انسانی، از دین، خالق، امر نامتناهی و امور متعالی سخن معنادار بیان کرده و کسب معرفت نماید؟ وی بیان تمثیلی را تنها روش سخن گفتن معنادار دربارۀ دین و خدا برمیشمارد (Aquinas, 2006, I. C.32-3). آکویناس دو رویکرد را در نظریه تمثیل پایهگذاری کرد: تمثیل اسنادی و تمثیل تناسبی. هگل با بیان این گزاره که زبان دین اندیشه تصویری و استعاری است (هگل، 1382، 599) به نظریه تمثیلی نزدیک است اما گرایش هگل به تمثیل إسنادی است که خداوند به نحو حقیقی واجد محمولات و صفات بوده و از طریق خداست که سایر موجودات واجد این محمولات میشوند. لذا هگل خداوند را عینی وجود تلقی میکند که هدف همه ادیان ایجاد خودآگاهی انسان برای فهم جدایی از مطلق و کوشش(عبادت و پرستش در باور هگل) در اتحاد با اوست. به زعم هگل آگاهی در درون خود، سبب میشود که خدا را در آن بشناسد و با او اتحاد یابد (همان، ص 665). به دلیل اهمیت بسیار تمثیل إسنادی است که متفکران مهمی چون فردریک فره (Frederich Ferre) اعتقاد دارند که اساس نظریه آکویناس در الهیات تمثیلی بر تمثیل إسنادی است (Ferre, 1967. Vol. 1, p. 95). سومین روش سنتی، دیدگاه جان دانس اسکوتوس معاصر آکویناس میباشد. کاستیهای الهیات تمثیلی او را واداشت که به اشتراک معنوی یا زبان تکمعنا (univocal) میان زبان انسانی و زبان دین روی آورد. اسکوتوس معتقد بود که ما وحی و دین معنادار و معرفتبخش داریم لذا باید آنها را در ساختار زبانی فهم کنیم. (Scouts, 1983, p. 604) وی نظریه سکوت و سلبی را که از آگوستین سرچشمه گرفت و تا دیدگاه اشتراک لفظی (equivocal) بسط یافت، بهطور قاطع رد کرد. در سده بیستم سه گرایش عمده در زبان دین و معناداری آن شکل گرفت: نهضت پوزیتیویسم، نظریه ابطالپذیری و بالاخره نظریه بازیهای زبانی ویتگنشتاین متأخر که هر سه رویکرد در مقاله جهت ایضاح منطق درونی روشها مورد بررسی قرار میگیرند. پرسش اساسی مقاله این است: اندیشههای هگل در حوزه دین را در کدام رویکرد میتوان قرار داد؟ آیا برای هگل مشکل معناداری زبان دین مطرح بود؟ هگل بر فرض توجه به معناداری زبان دین، گزارهها و مدعیات دینی را معرفتبخش میداند؟ بدون توجه به دستهبندیهای سهگانه دین در اندیشه هگل و تمرکز آراء او بر محتوا و حقیقت مطلق در مسیحیت میتوان از معناداری زبان دین در اندیشه هگل سخن گفت؟ آیا اندیشه تمثلی یا تصویری زبان دین در تفکر هگل، همانندی با الهیات تمثیلی و خاصه تمثیل إسنادی آکویناس دارد یا خیر؟ فرضیه اساسی نوشتار آن است که هگل قائل به معناداری و معرفتبخشی دین بوده و با زبان انسانی میتوانیم سخن معنادار دربارۀ دین و امر متعالی بر زبان بیاوریم.
Despite the prevalent opinion that the question of religious language and propositions' meaning has manifested in the beginning of the twenty century; an inquiry in outlooks of thinkers who dispute this subject indicates that this problem is one of the most influential approaches in the history of religious-philosophical thoughts. From the negative theology to the last paradigm, i. e. of Alston's functionalism, many approaches have been introduced. In a macro classification, we may confront with six methods in religious language: three classic methods and three modern ones. Which one of these approaches would include Hegel’s philosophy of religion? The main questions of this essay are: 1-Is the problem of religious language meaning considered as the main question in Hegelian philosophy? 2-Which approach has been disposed by Hegel in religious domain? 3-Supposing meaning for religious language in Hegel, whether religious statements are knowledgeable? 4-Despite classifying religion in three types in Hegel philosophy and his concentration on the content and absolute truth in Christianity; could it be possible to consider meaning for religious language in Hegel's thoughts? 5-Is there any resemblance between representation (Vorstellung) theory of Hegel and analogical theology of Aquinas specifically in proportional allegory? The main hypothesis of this article is that Hegel considers meaning and knowledge for religious language and we may speak about religion and ultimate (Transcendent) being by human language in meaningful way
https://wph.atu.ac.ir/article_5790_abf0b7c497332ee80a9b1c48f4eaef30.pdf
هگل
دین
مسیحیت
معناداری
معرفتبخشی
گزارههای دینی
Hegel
religion. Christianity
meaningful
religious propositions and statements
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
109
130
10.22054/wph.2010.5791
5791
Research Paper
نقد و بررسی نظریة اعتمادگرایی فرایندی در «باور موجه چیست؟»
A Critical Analysis of Process Reliabilism in "What is justified belief?"
عبدالله انصاری
1
جلال پیکانی
j_peykani@pnu.ac.ir
2
هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
هیئت علمی دانشگاه پیام نور
آلوین گلدمن در مقالة «باور موجه چیست؟» به اختصار یکی از جنجالیترین و در عین حال تأثیرگذارترین نظریههای توجیه – یعنی نظریة اعتمادگرایی فرایندی- را صورتبندی کرده است. در نوشتار حاضر ابتدا تلاش خواهد شد تا نظریة گلدمن در قالبی ساده و همهفهم بیان شود. سپس نقاط قوت و ضعف این قرائت از اعتمادگرایی فرایندی مورد سنجش قرار خواهد گرفت. ایراد شیطان دکارتی، ایراد کلیت یا شمول، نداشتن دلیل برای اعتمادپذیر دانستن فرایند و وضعیت باورهای حاصل از دروننگری از مهمترین ایرادات وارد بر این قرائت از اعتمادگرایی است. بررسی اعتبار و اهمیت این ایرادات بخش دیگری از این مقاله را تشکیل خواهد داد. در پایان نشان داده خواهد شد که اعتمادگرایی فرایندی توانایی حل پارهای از مسائل معرفتشناختی، نظیر مسائل گتیه، را دارد.
Process reliabilism is one of the most important, and impressive theories in epistemology that was formulated by Alvin Goldman in "What is justified belief?" in 1970s. In this paper, first, we describe process reliablism in a simple form. Then, we criticize this theory and explain it's advantages as well as it's dark points. Descartian evil demon problem, generality problem, lacking any reason for taking the process as a reliable process and the status of the beliefs results from introspection, are the most important problems of this version of the reliabilism. In other section of the paper, we explore the validity of these problems. Finally, it will be illustrated that process reliabilism has the capacity to solve some of the epistemic problems, such as Gettier counter examples.
https://wph.atu.ac.ir/article_5791_5f62e3bf2b183f407de887ce0de2451d.pdf
آلوین گلدمن
اعتمادگرایی فرایندی
درونیگرایی
برونیگرایی
شیطان دکارتی
ایراد کلیت
دروننگری
Alvin Goldman
process reliabilism
internalism
externalism
evil demon problem
generality problem
introspection
per
دانشگاه علامه طباطبائی
حکمت و فلسفه
1735-3238
2476-6038
2010-03-21
6
21
131
146
10.22054/wph.2010.5792
5792
Research Paper
تصویری از زندگی آرمانی در اندیشه رابرت م. آدامز
The Image of an Ideal Life in Robert M. Adams’ Thoughts
زهرا خزایی
1
هیئت علمی دانشگاهعلامه طباطبایی
آدامز متفکری مسیحی است که سعی دارد به شیوهای فلسفی، چارچوبی دینی برای اخلاق ارائه کند که به دلیل عدم ابتناء بر باورهای دین خاصی، با صور گوناگون اخلاق دینی سازگار باشد. در این چارچوب، الزامات اخلاقی بر مبنای باور به خداوند، که اصل مشترک همه ادیان الهی است، تفسیر میشوند؛ اما خدایی که خیر، زیبایی و عشق نامتناهی است، و دیگر موجودات به میزان شباهتشان با خداوند، خیر و شایسته تحسیناند. در اندیشه آدامز، عشق به خیر، رکن اساسی زندگی ایدئال یا آرمانی را تشکیل میدهد، و فضیلت یا علوی که فرد به واسطه آن به خیر التفات دارد، شرط تحقق آن میباشد. در نظریه اخلاقی وی، همه فضائل، اخلاقیاند و ذاتاً ارزشمند، و هر کدام به گونهای در ایجاد زندگی ایدئال نقش دارند. هدف این مقاله ارائه تصویری از زندگی ایدئال در اندیشههای آدامز است. به دلیل آنکه تحلیل این تصویر بدون پردازش نظریه اخلاقی وی، معنا و جایگاه خیر نامتناهی و فضیلت میسر نیست، از این رو، در مقاله حاضر به تبیین این سه مهم پرداخته میشود. در این رابطه بر نقش کثرتگرایانه ارزشها و التفات به خیر تأکید شده است.
Robert M. Adams is a Christian thinker who tries to propose, in philosophical methods, a theistic framework for ethics. Since it is not based on particular religious beliefs, it is compatible to different forms of theistic ethics, including forms of Jewish and Islamic as well as Christian ethics. So, in this framework, moral obligations are explained on belief in God, which is the common principle among all divine religions, as infinite Good, beauty and love, and other things are excellent and admirable insofar as they resemble God. In Adams’ thought, loving the Good has the fundamental role in making ideal life and the virtue or excellence is its necessary qualification. In his moral theory, all virtues are moral and intrinsically excellent, so everyone plays a role in creating ideal life. The aim of this article is to elucidate the image of a morally ideal life in Adams’ thoughts. Since the analysis of this image is not possible except to explain Adams’ moral theory and also his idea on the meaning and the status of infinite good and excellence, they will be elucidated here. In this regard, the pluralist role of values and focus on goodness are emphasized.
https://wph.atu.ac.ir/article_5792_c4bba4aa2c0fcbfd5674a704bd7ac5c5.pdf
رابرت م. آدامز
زندگی آرمانی
زندگی اخلاقی
خیر نامتناهی
فضیلت
علو
ideal life
moral life
Adams
infinite good
Virtue
excellence