منیره طلیعه بخش؛ غلامحسین غلامحسین زاده؛ علیرضا نیکویی؛ مهدی معین زاده
چکیده
نحوهای که امروزه از سنت پرسش میشود و در آن اندیشه میرود، بیبنیاد (groundless) است. بیبنیادی شاخصۀ دوگانۀ سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، بهواسطۀ تجربۀ دقیقۀ «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بیبنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخگری، بنیادگرایی و سنتگرایی» سنت را امری سپریشده فهم میکند در حالی ...
بیشتر
نحوهای که امروزه از سنت پرسش میشود و در آن اندیشه میرود، بیبنیاد (groundless) است. بیبنیادی شاخصۀ دوگانۀ سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، بهواسطۀ تجربۀ دقیقۀ «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بیبنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخگری، بنیادگرایی و سنتگرایی» سنت را امری سپریشده فهم میکند در حالی که «هرمنوتیک فلسفی، تاریخمندی و سنتمندی» سنت را گذشته حاضر در اکنون میدانند. این رویکردها مستلزم قائل شدن به بنیاد و سرآغاز مغاکی/ عدمی و محدث، فهم زمان بهمثابۀ تکرار گذشته در حال و وجود بهمثابۀ وجودِ پیشِدست و در نتیجه مبتنی بر وقت، نقد و احضار هستند. در سنت اسلامی نخستین جرقههای این مواجهه اصیل را میتوان در نقد حقیقتِ آفاقی و سنتِ فرادست و تأکید بر کشف و شهود از سوی جریان تصوف و عرفان ردیابی کرد. عارفان حقیقت رویکرد خویش به سنت را «نقد» میدانستند که امری مقدم بر ارزیابی است و به فراخوانی وجودی حاضر اشاره دارد.
رضا دهقانی؛ حسین کلباسی اشتر
چکیده
یکی از درونمایههای اصلی اندیشة هایدگر بررسی تکون مابعدالطبیعه است که در راستای پرسش بنیادین در دورة موسوم به «چرخش»، از اهمیت محوری برخوردار میشود. در این مقاله به سه رهیافت هایدگر در باب تکون مابعدالطبیعه در این دوره خواهیم پرداخت. هایدگر این سه رهیافت را در سه کتاب مختلف تحت عنوان «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه»، «مابعدالطبیعه ...
بیشتر
یکی از درونمایههای اصلی اندیشة هایدگر بررسی تکون مابعدالطبیعه است که در راستای پرسش بنیادین در دورة موسوم به «چرخش»، از اهمیت محوری برخوردار میشود. در این مقاله به سه رهیافت هایدگر در باب تکون مابعدالطبیعه در این دوره خواهیم پرداخت. هایدگر این سه رهیافت را در سه کتاب مختلف تحت عنوان «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه»، «مابعدالطبیعه چیست؟» و «آموزة افلاطون در باب حقیقت» ارائه میدهد. در «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه» با تفسیر خاص کانت و بر اساس مفهوم استعلاء این کار را انجام میدهد. در «مابعدالطبیعه چیست؟» با بحث از مفهوم عدم و حال هیبت و در «آموزة افلاطون در باب حقیقت» با تفسیر تمثیل غار در «جمهوری» افلاطون به این موضوع میپردازد. با اینکه زمان انتشار این سه کتاب به هم نزدیک است، اما وی با سه رهیافت یا به عبارت بهتر، سه بحث ظاهراً متفاوت سعی میکند تا ریشههای مابعدالطبیعه را جستوجو کند. در دو کتاب اول وی در راستای طرح کانتی، هنوز در پی تأسیس اساسی برای مابعدالطبیعه است و ریشة آن را در خود دازاین میجوید، اما در کتاب اخیر به دنبال فراهم کردن مقدمات گذر از مابعدالطبیعه است و آن را یکسره فراموشی هستی میداند و طرح نظریة ایده توسط افلاطون را نقطة آغاز مابعدالطبیعه و فراموشی هستی تلقی میکند. در این مقاله سعی میشود ضمن بیان رهیافتی کلی، این سه رهیافت معرفی شوند و ضمن معرفی، اشتراک و اختلاف آنها با یکدیگر ارائه شود.
مرتضی حسینی
چکیده
در نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، موجـود زنده در انجام هر فعلـی غـایتی را دنبـال میکند. این غایت کـه صـرفاً نوعی اعتبار است، مطابَقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند، لذا هیچ نحوۀ وجود خارجی ندارند. تنها جایی که میتوان کمترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید، نتایج ...
بیشتر
در نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، موجـود زنده در انجام هر فعلـی غـایتی را دنبـال میکند. این غایت کـه صـرفاً نوعی اعتبار است، مطابَقی جز در ظرف وهم ندارد. از نظر ایشان امور عدمی نیز اغلب نوعی اعتبارند، لذا هیچ نحوۀ وجود خارجی ندارند. تنها جایی که میتوان کمترین شباهتی را در باب این نظریه میان علامه و شلایر ماخر دید، نتایج نظریۀ ایشان در بحث تفسیر متن مقدس است. شلایرماخر را پدر هرمنوتیک دانستهاند. او بر اساس راستکیشی نوین اشارات متافیزیکی کتاب مقدس را نه تمثیل که حتی استعاره دانسته است و اشارات متافیزیکی کتاب مقدس، برای مثال مسئلۀ شر، را عدمی میداند. استعاری دانستن امور عدمی نزد شلایرماخر با آنچه علامه اعتباری میخواند چندان قابل مقایسه نیست، هرچند تفاوتهای ژرفی بین این دو نظریه قابل بیان است که در بخش پایانی به آن خواهیم پرداخت.
احمدعلی حیدری
چکیده
از منظر هیدگر در پرسش از معنای هستی از راه مخاطب پرسش، نحوه خاص این موجود را در ربط با وجود درمییابیم و به جانب آنچه که وجود نام دارد، ارتقاءمییابیم. ویژگی ربط مخاطب پرسش (دازاین) بهوجود در دای دازاین به عبارت درآمده است. دا- زاین از آن جهت که مشتمل بر وجود است، سیری در آفاق وجودی و اشکال مختلف آن دارد و به سبب دا، فرصتی مییابد ...
بیشتر
از منظر هیدگر در پرسش از معنای هستی از راه مخاطب پرسش، نحوه خاص این موجود را در ربط با وجود درمییابیم و به جانب آنچه که وجود نام دارد، ارتقاءمییابیم. ویژگی ربط مخاطب پرسش (دازاین) بهوجود در دای دازاین به عبارت درآمده است. دا- زاین از آن جهت که مشتمل بر وجود است، سیری در آفاق وجودی و اشکال مختلف آن دارد و به سبب دا، فرصتی مییابد تا به مبادی این کثرات رجوع کند. هیدگر با استمداد از روش پدیدار شناختی، مقومات دا را برمیشمرد. کوشش برای نشان دادن مناسبات میان دا و لوازمش در مرکز توجه این مقاله قرار گرفته است. دا در فلسفه متقدم هیدگر رراهی از جانب کثرات عالم به مبدأی است که از آن به ترس آگاهی یاد کرده است و دا در فلسفه متأخر هیدگر فارغ از کثرات وجودی در نسبت مستقیمتری با وجود، دازاین و دیگر انحاء وجودی را میفهمد. عناصر فلسفه هیدگر در دور هرمنیتیکی که واسطه آن دا است به هم میپیوندد. با این ملاحظه شاید تعابیر هیدگر متقدم و متأخر در حق این اندیشمند ناصواب باشد.