احمد رحمانیان؛ شمس الملوک مصطفوی
چکیده
یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که ...
بیشتر
یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که امروزه آن را به طبیعت ترجمه می کنند اما نزد یونانیان واجد دلالتی گسترده تر از این بود چرا که خدایان نیز در آن به سر می بردند موجودات از جانب خود و در techne از جانب دیگری یعنی technites به حضور می آمدند. اما تغییر جهتی که با افلاطون در تفکر یونانی پدید آمد در تفکر به هنر نیز قابل ردگیری است. چنانکه به گفته هایدگر نزد افلاطون وجود در نسبت ذاتی است و نیز بی گمان به همان اندازه معادل است با خود نشان دادن و پدیدار گشتن، با خود نشان دادن آنچه درخشنده است و نیز آنچه به راستی خود را نشان میدهد و درخشنده تر از هر چیز است امر زیباست. کار هنری، به واسطه idea می رود تا در مقام امر زیبا، به مثابه ekphanestatan پدیدار گردد. این را می توان یکی از مولفه های اساسی تفکر استتیکی به هنر دانست که هایدگر خود به آن اشاره کرده است. اما افزون بر این، دو رویداد دیگر نیز در تفکر افلاطون قابل تشخیص اند که می توان آنها را به عنوان خاستگاه دیگر مولفه های اساسی استتیک معرفی نمود. فاصله افتادن میان هنر و حقیقت و نیز جدایی زیبایی از حقیقت.
رضا ماحوزی
چکیده
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی ...
بیشتر
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی دو قوة فوق هیچ اشارهای نکرده است؛ گویی در این خصوص کانت مواضع قبلی خود را کنار گذاشته است. این مسئله سبب گردیده برخی از شارحان کانت، امر والا را مسئلهای حاشیهای در فلسفه هنر کانت قلمداد کنند. اما آیا بهراستی کانت در ملاحظات خود در این خصوص از ضوابط حصول احساس لذت زیباشناختی دست کشیده است؟ این نوشتار درصدد است با نشان داده جایگاه ویژة امر والا در تبیین احساسهای برتر قوة خیال و نسبت آنها با اخلاق و دین، نشان دهد کانت همچنان به اصل غایتمندی وفادار مانده ولی در این مقام، قوه خیال را در هارمونی نامتعیّن با عقل مورد توجه قرار داده است.
علی سلمانی
چکیده
از آنجایی که هیوم زیبایی را احساسی لذتبخش میداند که از برخی کیفیات عینیِ محتمل ایجاد میشود، برای رفع اختلافات ذوقی نمیتواند به کیفیت عینیِ مشخصی اشاره کند. از همین رو او حکم مشترک داوران راستین را به عنوان معیار ذوق مطرح میکند. خود هیوم میپذیرد که علیرغم کارایی این معیار، هنوز دو عاملِ مزاج شخص و آداب و رسوم افراد نوعی نسبیگرایی ...
بیشتر
از آنجایی که هیوم زیبایی را احساسی لذتبخش میداند که از برخی کیفیات عینیِ محتمل ایجاد میشود، برای رفع اختلافات ذوقی نمیتواند به کیفیت عینیِ مشخصی اشاره کند. از همین رو او حکم مشترک داوران راستین را به عنوان معیار ذوق مطرح میکند. خود هیوم میپذیرد که علیرغم کارایی این معیار، هنوز دو عاملِ مزاج شخص و آداب و رسوم افراد نوعی نسبیگرایی محدود را در داوریهای ذوقی موجب میشود. بررسی دقیقتر نشان میدهد که این معیار تنها در داوریهای ساده و غیر مقایسهای میتواند مفید واقع شود. اما در داوریهای مقایسهای، آنجایی که صحبت از برتری هنرمندی بر هنرمند دیگر است، این معیار نمیتواند چندان مؤثر و کارا باشد. اگر زیبایی احساس لذتبخش است، هر شخصی احساس خود را معتبر میداند و حاضر نیست احساس دیگری را جایگزین آن کند.