حوران اکبر زاده
چکیده
صدرالمتألهین (برخلاف ابنسینا و سهروردی) در ادراک حسی و خیالی قائل به خلاقیت نفس است، درحالیکه دربارۀ فرآیند ادراک عقلی در آغاز، دارای آرای متفاوت و متعارض است. مهمترین آرای او در این زمینه در قالب سه رویکرد قابل ذکر است: نخست، مشاهدۀ مُثُل نوریه از دور؛ دوّم، افاضۀ واهبالصور بر سبیل رشح (با قرائت صدرایی) و سوّم، اندکاک در ذات الهی ...
بیشتر
صدرالمتألهین (برخلاف ابنسینا و سهروردی) در ادراک حسی و خیالی قائل به خلاقیت نفس است، درحالیکه دربارۀ فرآیند ادراک عقلی در آغاز، دارای آرای متفاوت و متعارض است. مهمترین آرای او در این زمینه در قالب سه رویکرد قابل ذکر است: نخست، مشاهدۀ مُثُل نوریه از دور؛ دوّم، افاضۀ واهبالصور بر سبیل رشح (با قرائت صدرایی) و سوّم، اندکاک در ذات الهی بر سبیل فنا. گرچه صدرالمتألهین رویکرد اخیر را نظر نهایی خویش اعلام کرده اما در جمع این سه رویکرد، توجیههای مختلفی از سوی شارحان معاصر حکمت متعالیه ابراز شده است. از نظر نگارنده، جامعترین وسازگارترین این توجیهها بر اساس ساختار فکری ملاصدرا، این است که ملاصدرا (بنا بر اصل تشکیک در وجود) هر یک از موارد فوق را مرتبهای از مراتب ادراک عقلی دانسته و معتقد است که در مراتب اولیۀ تعقل، نفس بهدلیل ضعف، صور عقلیه را از دور مشاهده میکند. در مرحلۀ بعدی، نفس استکمال یافته و بر اثر اتحاد با صور عقلیه (در سیر صعودیاش) فیضهایی را دریافت می کند. در مرحلۀ آخر، نفس در اوج استکمال و فنای قدسی، خلاق صور عقلیه میگردد. لذا از قرائن کلمات او بر میآید که هرچه نفس ضعیفتر باشد، ادراک عقلانیاش ضعیفتر و محدودتر خواهد بود و بالعکس هرچه شدیدتر و کاملتر باشد، از تعقّل عمیقتری برخوردار میشود. بنا بر این تبیین، مرحلۀ أعلای تعقّل مختص راسخین در علم و انسانهای کامل میباشد.
سیما سادات نوربخش
چکیده
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک ...
بیشتر
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد میکند. او ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده که این نقد، نخستین تلاش مهم برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق است. سهروردی محدودیتها و نارسایی تعریف را در رسیدن به یقین نشان داده است. به نظر او نظریههای مطرح شده دربارة علم، اگرچه ما را به جنبهای از حقیقت رهنمون کرده و کاملاً نامعتبر نیستند، اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفتهاند. سهروردی نه تنها میکوشد ضابطه صوری متفاوت حاکم بر تعریف را نسبت به مشائیان ابداع کند، بلکه تلقی او از تعریف، جزء اساسی نظریه اشراقی وی از ساختار عقلانی علم است. این اختلاف اساسی مبین دیدگاه کاملاً متفاوت اصول منطقی و معرفتشناسانه در فلسفه است که بر اساس آن جزء دوم نظریه سهروردی شکل میگیرد، به طوری که در حکمت اشراق، برتری از آنِ شهود و بر مبنای نظریه مشاهده- اشراق است. و بر اساس«علم حضوری» تدوین میشود.