حامده راستایی جهرمی؛ علی اصغر مصلح
چکیده
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئلۀ مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحلههای فکری در جهان اسلام به ویژه عرفان وجود دارد. بر این اساس میتوان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابنعربی به عنوان نمایندۀ عرفان اسلامی عرضه کرد و مبانی فکری او را در این زمینه جستجو کرد. مبانیای ...
بیشتر
هر چند موضوع «دیگری»، در بین اندیشمندان مسلمان به عنوان یک مسئلۀ مستقل مطرح نبوده است لکن ظرفیت طرح این بحث بین همه نحلههای فکری در جهان اسلام به ویژه عرفان وجود دارد. بر این اساس میتوان برای نمونه پرسش از «دیگری» را به آثار ابنعربی به عنوان نمایندۀ عرفان اسلامی عرضه کرد و مبانی فکری او را در این زمینه جستجو کرد. مبانیای همچون بحث مظهریت اسماء الهی، گسترده پنداشتن عرصۀ سعادت و نیز دست-نیافتنی دانستن تمام حقیقت، که میتواند موضع این عارف نامور را در قبال «دیگری» روشن سازد. از مهمترین مبانی هستیشناسی ابنعربی در رویکردش نسبت به «دیگری»، بحث مظهریت اسماء و «دیگری» را از مظاهر اسماء الهی دانستن است. پرهیز از انحصارگرایی در باب حقانیت و «دیگری» را اهل سعادت و نجات دانستن نیز نگاه مثبت به «دیگری» را به دنبال دارد. تأکید ابنعربی بر ناآشکارگی حقیقت و عدم حضور آن نزد گروه یا فرقهای خاص، جستجوی حقیقت در آیین «دیگری» را به دنبال خواهد داشت.
داوود اسپرهام
چکیده
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها ...
بیشتر
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها از صافی عقل منطقی باید عبور داده شود تا صحت و سقم آنها معلوم گردد. ابن عربی طرحی نو میافکند و چالشی بزرگ پیشروی عقلِ منطقیِ سنتی مینهد. بیجهت نیست که مستشرقانْ وی را پر نفوذترین و بزرگترین نظریهپرداز نیمة دوم تاریخ اسلام دانستهاند و ملاقات وی را در سن نوجوانی با ابن رشد ـ پیر فلسفۀ آن روزگار ـ پایان راهی کهن و آغاز راهی نو تلقی کردهاند. راه نوی که ابنعربی پی افکند، گرفتن مرجعیت عقل و سپردن آن به خیال بود. اما خیالی که او مطرح ساخت معنایی منحصر به فرد داشت. امروزه پس از ظهور پستمدرنیسم و مورد تردید قرار گرفتن فرضیههای جدید در باب ماهیت انسان و عقلانیت و ابطال بسیاری از مسلّمات، اشتیاق به بازنگری در تاریخ تفکر و اندیشة شرقی نیز رو به افزونی نهاده است. از اینرو ابنعربی برای ما و محققّان مغرب زمین همزمان اهمیتی ویژه یافته است. از اینرو، لازم است همة جوانب آراء و افکار وی با آگاهیهای امروز مطالعه شود. این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه ابنعربی در باب خیال و نقش و کارکرد آن در ساحت ادراک است.