در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای ...
بیشتر
در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای اندیشهورزی او هستند، میکوشد معنا و یا دستکم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راهحل آپولونی و دیونوسوسی، راهحلهایی هستند که نیچه در نخستین اثرش میپرورد و در دومین بخش مقاله نشان دادهام که چرا نیچه راهحل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح میدهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده میشوند و نیچه راههایی دیگری را میپیماید که اندکی بعد آنها را ترک میگوید. ادعای نویسنده آن است که راهحل دیونوسوسی درنهایت راهحلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند اینبار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز میگردد.