غلام عباس جمالی
چکیده
چارچوب انتولوژیکی معنی مثالی1 در فلسفة هوسرل، بنیادی صرفنظر نکردنی بهمنظورتوصیف پدیدارها چون اعیان تجربه، معنیداری زبان و نیز عینیت این مقومات است که از طریق تقلیل مسلم گرفته میشود. در مقابل معنی برای ویتگنشتاین چیزی جز صورت منطقی جمله نیست که در نسبت میان ساخت جمله و تصویر آن و نیز در نسبت آن دو با وضع واقع تحلیل میشود. بنابراین ...
بیشتر
چارچوب انتولوژیکی معنی مثالی1 در فلسفة هوسرل، بنیادی صرفنظر نکردنی بهمنظورتوصیف پدیدارها چون اعیان تجربه، معنیداری زبان و نیز عینیت این مقومات است که از طریق تقلیل مسلم گرفته میشود. در مقابل معنی برای ویتگنشتاین چیزی جز صورت منطقی جمله نیست که در نسبت میان ساخت جمله و تصویر آن و نیز در نسبت آن دو با وضع واقع تحلیل میشود. بنابراین تفکر و نیز اندیشه به اعتبار زبان تحصیل می شود که شرح مبسوط آن در این مقاله آمده است. مفهوم هوسرل از معنی از رهگذر پدیدارشناسی کالیفرنیا در تفسیر فرگهای از تئوری هوسرل آرام گرفت. این تفسیر به موجب نوشتههای پر قدرت فلاسفة تحلیلی بهطور خاص ویتگنشتاین شکست میخورد، آنطور که ما بهطور مشروح به آن خواهیم پرداخت. ما نشان میدهیم که این نوشته ها بر ارتباطناپذیری منولوگ کاملاً صامت درونی تاکید دارند تا مفهوم هوسرل از معنی و عینیت اعمال معنی را ناموثر و بی اعتبار نشان دهند. در این مقاله، اولین بار، تئوری انتظار در مفهوم ویتگنشتاین با مفهوم او از قاعده ـ پیروی و تعالیم پیشمتعین پیوندزده میشود. سپس به چگونگی تأسیس گزارههای حامل انتظار در نسبت با گزارههای اخباری بر پایة تعالیم پیشمتعین میپردازد.
مازیار چیت ساز؛ سید محمد علی حجتی؛ علی اکبر احمدی افرمجانی؛ لطف الله نبوی
دوره 9، شماره 34 ، تیر 1392، ، صفحه 147-161
چکیده
دیدگاه "هوسرل" دربارة فلسفة زبان و معناداری، حداقل دو دورة متفاوت دارد. در دورة اول که گاهی رئالیسم افلاطونی نیز خوانده میشود، هوسرل نظری مشابه "فرگه" دارد: معنا عبارت است از یک نوع مثالی. در دورة دوم، با توجه به التفات (Intention)و ساختار آگاهی، دیدگاه او چرخشی استعلائی یافته و با استفاده از کلمة جدید نوئما، ساختاری پیجیده برای معنا ...
بیشتر
دیدگاه "هوسرل" دربارة فلسفة زبان و معناداری، حداقل دو دورة متفاوت دارد. در دورة اول که گاهی رئالیسم افلاطونی نیز خوانده میشود، هوسرل نظری مشابه "فرگه" دارد: معنا عبارت است از یک نوع مثالی. در دورة دوم، با توجه به التفات (Intention)و ساختار آگاهی، دیدگاه او چرخشی استعلائی یافته و با استفاده از کلمة جدید نوئما، ساختاری پیجیده برای معنا پیشنهاد میکند. در این مقاله، دو دورة مذکور تشریح شده و توضیح داده میشود که در هر دو دوره، التفات و مسألة آگاهی نقش خاص خود را ایفا میکند. با تشریح این دو دوره و بررسی تشابهها و تمایزها، مشخص میشود با وجود تغییرات زیاد آرای او، میتوان یک خط سیر ثابت را در دیدگاه او پیدا کرد.