قاسم پورحسن؛ سکینه ابوعلی
دوره 11، شماره 43 ، مهر 1394، ، صفحه 7-25
چکیده
ارزیابی موضوع تجرد و بقای نفس انسانی توسط سه فیلسوف نامدار به نامهای، ارسطو (384-322 ق.م)، ابنسینا (370-428ه.ق) و ابنرشد(595-520ه.ق)، مسئلۀ این مقاله را شکل میدهد. تعارض و ابهاماتی که در برخی از آراء ارسطو در حوزه نفس دیده میشود، منشأ اختلافنظر شارحان وی در اینباره شده است. افرادی همچون اسکندرافرودیسی (قرنهای دوم و سوم ق.م) ...
بیشتر
ارزیابی موضوع تجرد و بقای نفس انسانی توسط سه فیلسوف نامدار به نامهای، ارسطو (384-322 ق.م)، ابنسینا (370-428ه.ق) و ابنرشد(595-520ه.ق)، مسئلۀ این مقاله را شکل میدهد. تعارض و ابهاماتی که در برخی از آراء ارسطو در حوزه نفس دیده میشود، منشأ اختلافنظر شارحان وی در اینباره شده است. افرادی همچون اسکندرافرودیسی (قرنهای دوم و سوم ق.م) و ابنرشد قول به مادیت و فناپذیری نفوس فردی و ابنسینا، تجرد و بقای آن را به ارسطو نسبت دادهاند. برخی از تعاریف ارسطو در باب تجرد و بقای نفس و نیز تأکید ارسطو بر بساطت نفس، بیانگر صحت دیدگاه ابنسینا است نه دیدگاه ابنرشد.ابنسینا با تکیه بر عدم انقسام محلّ صور معقول و نیز بر مبنای پایۀ علم حضوری نفس به خود، تجرد نفوس فردی را اثبات مینماید در حالیکه ابنرشد بر مبنای آموزۀ وحدت عقل و رابطۀ عقل هیولانی و عقل فعال، قائل به تجرد نفوس فردی نیست.