مسعود امید؛ بهزاد حسن پور
چکیده
من استعلایی کانت سوژۀ نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل میدهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروریترین و بنیادیترین رکن معرفتشناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هرگونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی میکند. یکی از مسائل بسیار ...
بیشتر
من استعلایی کانت سوژۀ نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل میدهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروریترین و بنیادیترین رکن معرفتشناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هرگونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی میکند. یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم دربارۀ من استعلایی، کارکردهای آن در معرفتشناسی کانت است. این مقاله چهار مورد از کارکردهای من استعلایی کانت را با استناد به دیدگاههای کانت در نقد عقل محض استخراج کرده است که عبارتند از: 1- من استعلایی به شناختهای ما کلیت میبخشد. 2- من استعلایی به شناختهای ما ضرورت میبخشد. 3- من استعلایی به شناختهای ما امکان میبخشد. 4- من استعلایی به واسطۀ فرایند و کنش ترکیب به شناختهای ما وحدت میبخشد. در پایان به این نکته دست یافتیم که کارکرد وحدتبخشی به خاطر بنیادین و اساسی بودن فرایند ترکیب در معرفتشناسی کانت، اساسیترین کارکرد من استعلایی است.
مسعود امید
چکیده
کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در عین برخورداری از آشکارگری و سادگی در بیان مواضع معرفت شناختی خود حاوی عمق و غنای قابل توجهی است و از همین رو نیازمند بازخوانی و بازسازی های مستمر در گذر زمان است. در همین راستا، در این مقاله طی بازخوانی این اثر مهم، به پی جویی برخی دعاوی و مبادی دیدگاه مختار این کتاب برآمده و این نتیجه حاصل می شود که آنچه ...
بیشتر
کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در عین برخورداری از آشکارگری و سادگی در بیان مواضع معرفت شناختی خود حاوی عمق و غنای قابل توجهی است و از همین رو نیازمند بازخوانی و بازسازی های مستمر در گذر زمان است. در همین راستا، در این مقاله طی بازخوانی این اثر مهم، به پی جویی برخی دعاوی و مبادی دیدگاه مختار این کتاب برآمده و این نتیجه حاصل می شود که آنچه معرفت شناسی رئالیستی، در این کتاب و برخی کتب همسو تحت عنوان جهت داری ذاتی و فطری و لوازم آن از آن گریزان بود به نوعی دیگر و از جانب برخی مبادی و دعاوی مغفول، دامنگیر خود آن شده است. برخی از این عناصر که برای این دیدگاه می تواند دشواری های جدی به بار بیاورد و حتی بدان رنگ غیر رئالیستی بزند عبارتند از: 1. قوای ادراکی 2. ادراک ریاضی 3. وجود خاصیت ذاتی برای ذهن 4. ذهن اصالت ماهیتی. این دشواری ها ناشی از فقدان توجه جدی به مساله زمینه های موثر بر ادراک و ارزیابی معرفت شناختی آنهاست که خود دشواری دیگری را در پی خواهد داشت. این مقاله امیدوار است تا با طرح چنین مبحثی اسباب طرح پرسش و زاویه جدیدی را فراهم آورده باشد.